به یاد سرلشکر محمد سلیمی (ارتش در دیده و شنیده ها)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۸
اولین آشنایی من با امیر سلیمی
نزدیک انقلاب، ایشان جذب هستههای مقاومت شد. همه را میشناخت و اعضای گروه هم به ایشان ارادت داشتند. اما به دلیل اینکه فعالیتهای او آشکار و مشهود بود خیلی به ایشان نزدیک نمیشدند، چرا که ارتباط با او ممکن بود باعث لو رفتن گروه شود. من و اقاربپرست یکی دو ملاقات با سلیمی داشتیم و در یک ملاقات خاص همه مسائل را به اطلاع شان رساندیم و ایشان هم تاکیدات و سفارشاتی برای حفظ و در واقع امنیت این تشکیلات گفتند و بعد هم به اقامتگاه امام(ره) رفتند. چون ایشان و سرتیپ محمدرضا رحیمی از نظر مقامات انقلابی بسیار شناخته شده بودند، با حضور آنان راهها گشوده میشد و ما بهتر میتوانستیم نظرات خود را به اطلاع شورای انقلاب و حضرت امام(ره) برسانیم.
در زمان پیروزی انقلاب سازمان و تشکیلات شهربانی و ژاندارمری درهم ریخته شده بود و امنیت شهرها با کمیتههای مردمی بود. تهران را 14 کمیته اداره میکرد و در شهرستانها به فرا خور وضعیت آنها کمیتهها فعال شده بودند. بر همین مبنا هستههای مقاومت، ما را، کمیته انقلاب نامیدند.
جناب سلیمی درکمیته انقلاب فعال بود. این کمیتهها در اولین روزها زیر نظر آیتاللّه موسوی اردبیلی بود. در بهار سال 1358 ایشان در یک صبح جمعه مارا به منزلشان دعوت کردند و بعد از مقدماتی فرمودند: «من به قوه قضاییه برای همکاری با آیتاللّه بهشتی فراخوانده شدهام و حضرت امام(ره) و لله خامنهای را به نمایندگی خودشان در ارتش منصوب کردهاند و شما باید با ایشان کار کنید.»
دو روزی گذشت و سپس آیت الله خامنهای مارا به منزل خودشان دعوت کردند. ازسرهنگ فروزان که پیشکسوت بود درخواست کردند که آخرین وضعیت ارتش را بیان کنند. و جناب فروزان به طور کامل وضعیت ارتش را تشریح کرد.
ایشان اسامی نفرات ما را پرسیدند، کم و بیش آنها را میشناختند، چون در روزهای پیروزی انقلاب وقتی میآمدند در کمیته آنها را دیده بودند و میشناختند.
ایشان به سرهنگ فروزان گفتند:«یک نفر از این آقایون بیاید دفتر من را اداره نماید» آن موقع شهید چمران وزیر دفاع بود و آیت الله خامنهای هم دفتری به نام معاونت امور فرهنگی انقلاب داشتند. جناب فروزان گفت: «خودتان انتخاب کنید» گفتند که :«اگر من حق انتخاب دارم، آقای سلیمی را انتخاب میکنم.»
جناب سلیمی از آنجا بود که از جمع ما جدا شد،البته فاصله دفاتر ما با یکدیگر 50 متر بیشتر نبود، چون وزارت دفاع و معاونت فرهنگی وزارت دفاع در ساختمان ستاد مشترک ارتش بود.
هر روز همدیگر را میدیدیم، ایشان همواره با آیت الله خامنهای بود و تقریباً ستاد ایشان را اداره میکرد. تا اینکه جنگ آغاز شد. با شروع جنگ، قرار شد ستاد جنگهای نامنظم برپا شود و مدیریتش با دکتر چمران باشد.
آیتالله خامنهای به دلیل علاقه خاصی که به دکتر چمران داشتند و از طرفی نماینده حضرت امام «ره» هم بودند، ستاد و دفتر خودشان را در ستاد جنگهای نامنظم در استانداری اهواز برقرار کردند. ضمناً دکتر چمران در این تاریخ دیگر وزیر دفاع نبود. در نتیجه جناب سلیمی، هم رئیس دفتر بود و هم رئیس ستاد جنگهای نامنظم. تا زمانی که ستاد جنگهای نامنظم برقرار بود، جناب سلیمی در آن سمت بود.
وقتی که هواپیمای حامل فرماندهان ارتش و سپاه: شهیدان فلاحی، فکوری، کلاهدوز، جهانآرا، نامجو، دچار سانحه شد (07/7/1360) جناب سلیمی در زیارت خانه خدا بود. به ایشان خبر دادند:که شما وزیر دفاع هستید و ایشان اعمال حج را که تمام نمود، برگشت و به مدت سه و نیم سال وزیر دفاع بود.
با کمال قدرت وزارت دفاع را مدیریت کرد، به خصوص در صنایع دفاع، تحولات عظیمی ایجاد کرد. درآنجا گروهکها موفق شده بودند، همه طرحهای ارزنده برای تهیه سلاح مورد نیاز جبهه را از کاربیندازند؛ خیلی کار مشکلی بود. ایشان با انتخاب مهندس آیتاللهی که از نخبگان آن زمان بود، صنایع دفاع را فعال کرد و فعالیت صنایع دفاعی را 24 ساعته و 3شیفته نمود.
من یادم هست زمانیکه در جبهه بودم، جناب سلیمی از من دعوت کرد و گفت:«ما برای درهم شکستن این هستههای مخرب درصنایع دفاع شما را خواستیم» من تمایل نداشتم از جبهه جداشوم، به سختی من را متقاعد کردند. خیلی کار دشواری بود. یادم هست یکی از نمایندگان برجسته مجلس یک شب همه مسؤلین رده بالای وزارت دفاع را خواسته بود، یعنی وزیر دفاع، رئیس صنایع و قائم مقام صنایع دفاع رفتیم و خواستیم بدانیم چه اتفاقی افتاده، این نماینده مجلس گفت:«من را بردند با لباس مبدل، گلولههایی را به من نشان دادند، این چه گلولههایی است که شما میسازید.» حوضچهای بود که ضایعات گلوله 105 در آن ریخته میشد، بعد از مدتی این ضایعات را در میدان تیر سمنان منفجر و منهدم میکردند. زیرا در هر100 گلوله ساخته شده، یک عدد کنترل کیفیت میشد باید طوری باشد که لوله توپ را نترکاند و کنترل کیفیت دقیق مشخص میکند که این گلوله باید از خط خارج شود. عوامل مخالف و ضدانقلاب در آن صنایع، این نماینده مجلس را به این مکان برده بودند و این ضایعات را نشان داده و گفته بودند:«ببینید چه چیزهایی تولید میکنند.»
اینها میگفتند:«ما تولید نمیخواهیم» در حالی که کارخانههای صنایع دفاع سه شیفته فعال بودند و اینها میخواستند که ما با قیمت سرسامآوری از کشورهای دیگر تجهیزات خریداری کنیم. اینها شعاری برای خودشان راهانداخته بودند و میگفتند ما توحید میخواهیم، تولید نمیخواهیم.
حتی گزارش کذبی نوشته بودند به مقامات که آنجا مرکز فسق و فجور شده. همه حربهها متوجه ارتش و صنایع دفاع و وزارت دفاع بود و در طول جنگ هم ادامه داشت. ما بزرگترین ضربه را از این گروهکها خوردیم. ما باید جنگ را در همان سالهای اول با پیروزی کامل و خسارت کم تمام میکردیم، آنها نمیگذاشتند. من شاهد ماجراهایی بودم، دل من از دست آنها خون بود، اطلاعات ما را به دشمن میدادند و در کارها اخلال ایجاد میکردند. قهرمانان ارتش را از مسیر خارج، بازنشسته و دادگاهی میکردند.
هرکسی میآمد، ابراز وجودی در جبهه داشته باشد او را به شکلی از گردونه خارج میکردند. بیشتر از همه خود مقام معظم رهبری با این مشکل روبرو بودند و بهتر از همه خبر دارند. امروز اگر میبینید کارها روی روال آمده، خون دلها خورده شدهاست.
مقام معظم رهبری در جبههها، عامل امنیت شده بودند، یعنی فرماندهان وقتی ایشان را میدیدند، میتوانستند دستور بدهند. اگر ایشان نبودند فرماندهان تردید داشتند.
عوامل مخرب دنبال آن بودند که کارها را وارونه جلوه دهند و برای فرمانده مقتدر مشکلات و موانع ایجاد نمایند. ولی با حضور ایشان، فرماندهان با قدرت عمل میکردند چرا که پشتوانه قوی داشتند. سرلشکر سلیمی، سخنور بینظیری بود، بهترینها را به ستاد خودش دعوت میکرد. اگر انحرافی میدید، با قدرت در مقابلش میایستاد، هیچ چشم پوشی نداشت.
خیلی کارهای برجستهای کرد، از جمله قبل از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شود، در وزارت دفاع یک بولتن اطلاعاتی با مدیریت ایشان شکل گرفت که یک نسخه برای حضرت امام(ره) میرفت، یک نسخه برای اداره دوم، یک نسخه برای ریاست جمهور که حضرت آیتاللّه خامنهای بودند، یک نسخه برای نخست وزیر، یک نسخه دادگاه انقلاب و تمام اطلاعاتی که کسی جرأت نداشت راجع به آن حرف بزند و منعکس کند در دوران وزارت ایشان به اطلاع مقامات میرسید.
یادم میآید که اگر تا ساعت 4 بعد از ظهر بولتن نرسیده بود، تلفن میکردند. این اطلاعات جلوی بسیاری از خسارتها را میتوانست بگیرد و آنها را خنثی نماید.
ایشان به همکاران و زیردستانش فرصتی برای ابراز وجود میداد. مدیران صنایع دفاع طرحهای اصلی اسلحهسازی و مهمات سازی ایشان را بسیار دوست داشتند و حامی خودشان میدانستند. هرروز قدمهای بهتری برداشته میشد و از گوشه و کنار هم متخصصان را جمع کرده بودند.
فکر کنم بزرگترین خدمات در آن زمان انجام شد. در دوران فرماندهی ارتش هم جداست و باید خود فرماندهان ارتش حکایت کنند، چون من در آن زمان بازنشسته بودم و از ارتش دور بودم. اتفاقاً من را هم دعوت کردند، عرض کردم مدتی است از ارتش جدا هستم، دیگران شایسته تر از بنده هستند.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401