banner

پرسش و پاسخ

  • خرمشهر در چه سالی و چه عملیاتی آزاد شد؟

    خرمشهر در سوم خرداد1361 در عملیات بیت‌المقدس از تصرف ارتشیان بعثی خارج گردید. این عملیات در تاریخ 10/2/61 شروع شد و در سه مرحله به اجرا درآمد: در مرحله اول، عبور رزمندگان ارتش و سپاه که به صورت مشترک عمل می­کردند از رودخانه کارون تا رسیدن به جاده آسفالته اهواز به خرمشهر بود. مرحله دوم: عبور از سرپل تصرف شده و پیشروی به سمت خط مرزی در حد فاصل ایستگاه حسینیه تا ایستگاه راه‌آهن گرم­دشت و مرحله سوم: پیشروی به سمت خرمشهر و در نهایت محاصره خرمشهر و آزادسازی آن بود.

    خرمشهر در سوم خرداد1361 در عملیات بیت‌المقدس از تصرف ارتشیان بعثی خارج گردید. این عملیات در تاریخ 10/2/61 شروع شد و در سه مرحله به اجرا درآمد: در مرحله اول، عبور رزمندگان ارتش و سپاه که به صورت مشترک عمل می­کردند از رودخانه کارون تا رسیدن به جاده آسفالته اهواز به خرمشهر بود. مرحله دوم: عبور از سرپل تصرف شده و پیشروی به سمت خط مرزی در حد فاصل ایستگاه حسینیه تا ایستگاه راه‌آهن گرم­دشت و مرحله سوم: پیشروی به سمت خرمشهر و در نهایت محاصره خرمشهر و آزادسازی آن بود.

  • راجع به قرارگاه‌های نصر و فتح قبل از عملیات فتح‌المبین توضیح دهید. اصولاً به وجود آوردن این عناوین و مفهوم‌ها از چه تاریخی و به چه صورت سازماندهی شده است؟

    قرارگاه­های عملیاتی و نامگذاری آنها یک روش نظامی است که برای عملیات یگان­ها، چه آفندی و چه پدافندی، انجام می­شود، زیرا یگان‌ها بایستی دارای سازماندهی مناسب باشند و در همه ارتش­های دنیا این سازمان رزمی در عملیات­ها برای انسجام و کنترل فرماندهی نامگذاری می­شود. دو قرارگاهی که ذکر کردید به همراه قرارگاه فجر و قدس در عملیات فتح‌المبین[1] هرکدام وظایف رزمی خاص خود را داشتند و برابر دستورات عملیاتی به مأموریت خود عمل کردند و البته در جمهوری اسلامی بر اساس آرمان‏ها و ارزش­های انقلابی و آموزه­های قرآنی و دینی نام قرارگاه از قرآن و سنت استخراج می­گردید.

    1. 1. هدایت عملیات فتح‌المبینبه وسیله 5 قرارگاه عملیاتی به شرح زیر انجام می‌شد. گفتنی است هریک از این قرارگاه‌ها، یک ستاد فرماندهی برای هدایت عملیات بودند، که از چند لشکر و تیپ (از یگان‌های ارتشو سپاه) تشکیل می‌شد و در زمان عملیات‌ها آنان را هدایت و هماهنگ می‌کرد و دستورات لازم را صادر می‌نمود.
    • قرارگاه کربلا: قرارگاه مشترک ارتشو سپاهبه فرماندهی سرهنگ علی صیادشیرازی و برادر پاسدار محسن رضایی.
    • قرارگاه قدس: شامل تیپ84پیاده، تیپ2 زرهی لشکر 92 از ارتشو تیپ 14 امام حسین (ع)، تیپ 41 ثاراللّه، تیپ ایلام، گردان حضرت علی‌اکبر(ع) از سپاه پاسداران به فرماندهی سرهنگ امراله شهبازی و برادر پاسدار عزیز جعفری.
    1. قرارگاه نصر: شامل لشکر 21 پیاده حمزه، تیپ58 ذوالفقاراز ارتشو تیپ7 دزفول، تیپ 27 محمد رسول اللّه(ص) از سپاه پاسداران به فرماندهی سرهنگ حسنی سعدی و برادر حسن باقری.
    • قرارگاه فجر: شامل لشکر 77 پیاده خراسان از ارتشو تیپ33 المهدی، تیپ 17 قم، تیپ 35 امام سجاد(ع) از سپاهپاسداران به فرماندهی سرهنگ عظیم ازگمی و برادر پاسدار مجید بقایی.
    • قرارگاه فتح: شامل لشکر 92 زرهی اهواز، تیپ 55 هوابرد از ارتشو تیپ25 کربلا، تیپ46 فجر، تیپ 8 نجف به فرماندهی سرهنگ مسعود منفرد نیاکی و برادر پاسدار رحیم صفوی، تیپ 37 زرهی ارتش (احتیاط) و گروه 33 توپخانهارتش و هوانیروز در پشتیبانی عملیات بودند.

  • چرا به عملیات فتح‌المبین کربلا1 می‌گویند؟

    عملیات فتح‌المبین کربلا2 بود و توضیح بیشتر این است که در ابتدای فرماندهی امیر شهید سپهبد علی صیادشیرازی در نیروی زمینی، سلسله عملیات­های کربلا پیش‌بینی و طرح­ریزی شده بود. کربلا1 عملیات طریق­القدس بود که در منطقه بستان انجام شد و کربلا2 عملیات فتح‌المبین در شمال خوزستان و منطقه عمومی شوش و دزفول و کربلا3 در منطقه جنوب خوزستان به نام عملیات بیت‌المقدس که به فتح خرمشهر منجر شد و به همین ترتیب، تا کربلا12 برای پاکسازی کامل سرزمین­های اشغال­شده پیش­بینی گردیده بود، که البته تعدادی از آنها انجام نشد.

  • . در طول هشت سال دفاع مقدس از نیروهای گارد جاویدان استفاده شد یا خیر؟

    گارد منحله جاویدان پس از انقلاب با پاکسازی‏های ضروری و انجام اصلاحات سازمانی و انسانی و با وجود عناصر انقلابی فراوان، از جمله شهیدان کلاهدوز، سرتیپ علی اکبر هاشمی و دیگران که محافظین اولیه حضرت امام(ره) را شکل دادند، مثل سردار مصطفوی و… به یک لشکر پا در رکاب و شهادت‌طلب به نام لشکر1 مرکز تغییر نام داده و از همان روزهای اول پیروزی انقلاب، مأموریت­های واگذاری را انجام می­داد و بسیاری از عناصر آن به صورت داوطلبانه جزو اولین عناصر اعزامی به مقابله با ضدانقلاب در کردستان و گنبد بودند. به طور نمونه حضور داوطلبانه‌ کارکنان این لشکر در پادگان سنندج، در زمانی که پادگان در محاصره ضدانقلاب قرار داشت و جلوگیری از سقوط پادگان با همکاری سایر یگان‌های اعزامی از ارتش؛ و یا مأموریت یک گردان پیاده لشکر در سردشت که در هنگام مراجعت از مأموریت سردشت به سنندج در بانه در کمین ضدانقلاب قرار گرفت و جانشین لشکر شهید سرهنگ اشراف و تعدادی از کارکنان گردان به شهادت رسیدند. گفتنی است که لشکر گارد هم که در تهران استقرار داشت، با همان شیوه لشکر1 مرکز بعد از سازماندهی یگان‌ها و… که از اولین یگان­های اعزامی جهت مقابله با ضدانقلاب بودند، به لشکر2 تغییر نام داد. این دو لشکر عملاً در شهریور 1359 ادغام و لشکر 21 حمزه سیدالشهدا را تشکیل دادند. در آغاز جنگ تحمیلی که به منطقه عمومی دزفول، اندیمشک و شوش اعزام گردیده بودند، طی عملیاتی در 23 مهر و 9 آبان 1359، علیه نیروهای دشمن در غرب رودخانه کرخه توانستند نیروهای خود را در این منطقه مستقر نمایند و دشمن را برای همیشه از فکر عبور از رودخانه کرخه و اشغال شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول منصرف و سرپل بسیار حساس غرب رودخانه کرخه را برای عملیات‌های بعدی از جمله عملیات فتح‌المبین در اختیار نگه دارند. این لشکر در طول هشت سال جنگ تحمیلی در جبهه­ها حضوری فعال داشت و تقریباً در همه عملیات­های عمده رزمندگان اسلام شرکت داشته است. پس از پایان جنگ و مراجعت لشکرها به مناطق سرزمینی خود، این لشکر پس از مراجعت از منطقه به تبریز انتقال پیدا کرد و در حال حاضر به عنوان لشکر21 حمزه آذربایجان به مأموریت خود ادامه می­دهد.

  • در هنگام عملیات¬های صورت‌گرفته برای فتح بصره، آیا عملیات‌های همزمان دیگری در جبهه‌های دیگر صورت می‌پذیرفت؟ اگر نه آیا امکان عملیات همزمان وجود داشت یا خیر؟ چرا؟

    : برای فتح بصره همیشه تلاش پشتیبان وجود داشته است که مشخص­ترین آن همزمان با عملیات کربلا5 که توسط سپاه پاسداران در منطقه شلمچه به طرف بصره انجام می­شد، عملیات کربلا6 بود که توسط نیروی زمینی ارتش در منطقه نفت‌شهر انجام شد. ولی همیشه تلاش در دو جبهه به صورت همزمان به علت تحریم­های اقتصادی و نظامی و کمبود تسلیحات عمده بسیار مشکل بوده است.

  • چرا بعد از فتح بعضی از شهرهای عراق، پس از مدت کوتاهی به راحتی از آن عقب¬نشینی می¬کردیم؟ آیا به خاطر ضعف نیروهای ما بود یا به دلیل استراتژی فرماندهان ما؟

    قدرت هوایی بروز شده عراق، بمباران­های شیمیایی، پشتیبانی‏های سیاسی مجامع استکباری، قدرت برتر زرهی عراق برای آتش متحرک و سریع، امکانات فراوان مؤثر، عدم محدودیت اجرای آتش­های سنگین توپخانه عراق به دلیل فراوانی مهمات و همین­طور موشک­های زمین به زمین از عوامل اصلی این امر بودند. ضمناً عزیزان بدانند تنها بندر فاو محل مهمی بود که به تصرف سپاهیان اسلام درآمد و این بندر حدود دو سال در اختیار ما بود و از آن دفاع می­شد. این محل به دلیل اینکه سرپل مناسبی برای رسیدن به شهر بصره حائز اهمیت فراوانی بود. ارتش عراق با استفاده ازچند لشکر به نیروهای ایران مستقر در این بندر که مدافعان آن نسبت به نیروهای حمله‌کننده بسیار بسیار کمتر بودند و همچنین، استفاده عراق از سلاح شیمیایی موفق به بازپس­گیری فاو شد. گرچه منطقه شلمچه در نزدیکی شهر تنومه و جزایر مجنون هم از اراضی عراق بود، که تا پایان جنگ در تصرف ایران بود و بعد از فاو توسط عراق بازپس گرفته شد.

  • در کدام عملیات، ایران در ظرف 24 ساعت روی رودخانه پل زد و از آب پرفشار رد شد؟

    چگونگی عبور از رودخانه یکی از تاکتیک­هایی است که در آموزش­های نظامی به آن پرداخته می­شود و یکی از شاخه­های تخصصی رسته مهندسی در ارتش می­باشد و یگان­هایی نیز در استعداد گروهان و گردان پل در یگان­های ارتش وجود دارد. برای عبور از رودخانه روش­های متعددی وجود دارد، که می­توان استفاده از پل­های شناور و غیر شناور، طراده­ها و انواع قایق را نام برد. از مهم­ترین پل‏های شناور هجومی که در عملیات­­های مختلف از آن استفاده شد، می­توان به پل پی­ام­پی اشاره کرد، که در صورت ورزیده بودن خدمه و مناسب بودن ساحل رودخانه، یک ست آن (که 227 متر طول دارد) در مدت زمان نیم ساعت بر روی رودخانه احداث می­شود و در صورت افزایش طول رودخانه و اضافه شدن سطحه­های آن، حداکثر یک ساعت قابل احداث می­باشد و دیگر پل­های بیلی که برای عبور افراد و خودروها در رودخانه­ها و بریدگی­ها نصب می­شود، ولی شناور نیست، پل بیلی بدون پایه تا 64 متر احداث می­شود و اگر طول بریدگی یا رودخانه بیشتر باشد، با زدن پایه می­توان به طول پل اضافه کرد (این پل در یگان­های پیاده سازماندهی شده است).

    در طول جنگ تحمیلی، تقریباً از همه این پل­ها (ابتکاری، پل­های سازمانی ارتش) در عملیات­هایی که رودخانه به عنوان یک مانع در مسیر رزمندگان قرار داشت، استفاده شد. به طور مثال، پل‌های پی‌ام‌تی روی رودخانه کرخه که در عملیات فتح‌المبین استفاده شد؛ و در عملیات بیت‌المقدس از پل پی­ام­پی بر روی رودخانه کارون برای آزادسازی خرمشهر استفاده شد (پنج پل پی­ام­پی در این عملیات روی رودخانه کارون زده شد).

    اما در مورد پل­های ابتکاری می­توان به پل خیبری که در عملیات خیبر در جزایر مجنون به کار رفت، اشاره کرد که به طول 14 کیلومتر احداث گردید، که یک­طرفه بوده و بعدها جاده­ای در کنار این پل به نام جاده سیدالشهداء احداث گردید که دو طرفه بود و مورد استفاده رزمندگان اسلام قرار گرفت. دومین و مهم­ترین پل ابتکاری پل بعثت بر روی رودخانه اروند در عملیات والفجر8 (تصرف فاو) به طول 1000 متر و عرض 12 متر زده شد، که به صورت دو طرفه بود و برای اولین بار در جهان از این ابتکار استفاده شده بود. به غیر از پل­های ذکرشده برای عبور از رودخانه، وسایل دیگری از جمله طراده و قایق­های جی‌مینی و هاورکرافت نیروی دریایی بود که برای عبور از کارون، کرخه و در عملیات خیبر نیز جهت انتقال نفرات، تجهیزات و گاه خودرو از طریق رودخانه مورد استفاده قرار می­گرفت.

  • چرا عملیات های آخر ایران با شکست مواجه میشد؟

    جمهوری اسلامی با داشتن رزمندگان با ایمان، متوکل، شجاع و باانگیزه نسبت به عراق از نظر روحی برتری رزمی داشت و در این راستا، با بکارگیری تاکتیک‌های غافلگیرانه، برتری تجهیزاتی و تسلیحاتی عراق را خنثی می­نمود، اما حمایت­های جهانی و منطقه­ای در همه ابعاد سیاسی، تبلیغاتی، نظامی، اطلاعاتی، مالی و افزایش مرتب و پی در پی­ توان رزمی ارتش عراق مانع از این می‌شد که عراق در مقابل ایران از پا بیفتد. این کشورها همواره سعی می­کردند با تجهیز عراق هیچ­گاه موازنه قدرت به نفع ایران نشود و البته نکته دیگری که باید آن را هم در نظر داشت این است که نفرات ارتش عراق به چند دلیل زیر داخل خاک خود بسیار بهتر از زمان اشغال سرزمین ایران اسلامی می­جنگیدند.

    • انگیزه دفاع از وطن.
    • اعدام­ها و تنبیهات سخت صدامنسبت به فرماندهان و یگان­های شکست­خورده در نگهداری از مواضع خود.
    • بهره­مندی کافی از قدرت آتش و مانور و سرعت یگان­های زرهی در پاتک­ها علیه نیروهای ایرانی. از طرفی چون برد عملیاتی یگان‌های ما در داخل خاک عراق بیشتر می­گردید و قدرت مکانیزه و ترابری مناسب برای این برد بلند و طولانی را نداشتیم، در نتیجه، دادن عمق پدافندی به یگان­های تک­ور بعد از اشغال مواضع اولیه و همین­طور آمادرسانی به آنها مشکل می­شد و توان ایستادگی در مقابل پاتک‌های یگان­های زرهی عراق را بسیار مشکل و در مواقعی ناممکن می­ساخت، که البته کمبود مهمات و کمبود نیرو را نیز در پاسخ به پاتک­ها باید بر این ضعف اضافه نمود.

  • چه عاملی موجب شکست عملیات کربلا4 شد؟

    با توجه به اینکه ارتش عراق به جسارت و به توانمندی­های رزمندگان ایران در عبور از رودخانه مطمئن شده بود، بخصوص با عملیات والفجر8 و عبور نیروهای ایران از اروندرود، که کار بسیار سخت و دشواری بوده و به فتح بندر فاو منجر شد، در نتیجه، به خطر افتادن شهر بصره که دومین شهر بزرگ عراق محسوب می­شود، برای عراق جدی شده بود؛ لذا  نسبت به پدافند از رودخانه بسیار حساس شده و جهت مقابله با حمله رزمندگان کاملاً خود را مجهز و تقویت کرده بود. در عملیات کربلا4 هم که بایستی رزمندگان خط­شکن و پیشرو از اروندرود عبور کرده و سرپل تازه­ای را در آن طرف رودخانه تصرف می­نمودند، ارتش عراق با توجه به تجربه حاصله از  عملیات والفجر8 و حساس شدن به عبور رزمندگان از رودخانه و از طرفی، با استفاده از اطلاعات عکس­های هوایی و دستیابی به اطلاعاتی که آواکس­های عربستان به عراقی­ها می­دادند، از مدت­ها قبل نسبت به این عملیات و مسیرهای پیشروی نیروهای ایران مطلع و آماده شده بود و دقیقاً برای همه راه­های پیشروی نیروها پیش­بینی و برنامه­ریزی کرده بودند؛ لذا نیروهای ایرانی در اولین قدم­ها با مقاومت شدید نیروهای بعثی مواجه شده و موفق به غافلگیری اولیه دشمن نمی‌شوند و لذا جهت جلوگیری از تلفات بی­نتیجه نیروها، عملیات در همین مرحله متوقف شده و خاتمه پیدا می‌کند. بحث مهم در این عملیات این است که عده زیادی معتقدند عملیات لو رفته و دشمن از زمان دقیق عملیات آگاه بوده و با هوشیاری کامل، موفق به دفع حمله رزمندگان اسلام شده است. در یک جمله، می‌توان گفت برآورد ما در طرح­ریزی و اجرای این عملیات درست نبود و به عبارتی، ما از توانایی­های دشمن غافل بودیم و یا آن را به حساب نیاورده بودیم.

  • در مورد جنگ ایران و عراق در منطقه آذربایجان غربی که امیر آذرفر فرماندهی آن را بر عهده داشتند، توضیح دهید؟

    در سال­های پایانی جنگ، در شرایطی که در جبهه­ ها حالت رکود حاکم بود و عملیاتی انجام نمی­شد، سرتیپ غضنفر آذرفر فرمانده لشکر64 ارومیه در منطقه حاج عمران عراق عملیاتی را در تاریخ 13/12/1365 علیه نیروهای عراقی آغاز کردند (عملیات کربلا7). هدف از این عملیات تصرف ارتفاع 2519 بود، که یک نقطه کلیدی محسوب می‌شد و دارای دید و تیر مناسب در منطقه بود.

    نتیجه این عملیات تصرف ارتفاع 2519، کشته و زخمی شدن حدود دوهزار نفر، اسارت 272 نفر، انهدام ده­ها دستگاه تانک و نفربر و خودرو و

    به غنیمت گرفتن8 دستگاه تانک و نفربر سالم بود. این عملیات فتح جالب توجهی بود و کاملاً غافلگیرانه انجام شد و این در حالی بود که عملیات در زمستان و هوایی بسیار سرد و در منطقه­ای پوشیده از برف انجام می­شد و به همین دلیل، باعث غافلگیری و رعب و وحشت نیروهای عراقی شده بود که سرما و برف فراوان را مانع عملیات ارتش ایران تصور می­کردند و انجام موفقیت­آمیز این عملیات تأثیر بسیار زیادی بر افزایش روحیه رزمندگان اسلام داشت. در پایان موفقیت­آمیز این عملیات، مرحوم سید احمد آقا خمینی مستقیماً از طرف حضرت امام(ره) با سرتیپ آذرفر تلفنی صحبت کرده و مراتب تشکر حضرت امام(ره) را ابلاغ می­نمایند و روز بعد از عملیات حضرت امام خمینی(ره) با صدور پیامی به رزمندگان فرمودند:

    “شما با این عملیات قلب مرا خشنود ساخته­اید.”

  • در مورد شهید سپهبد قرنی صحبتی نشد، اگر ممکن است در مورد این شهید بزرگوار توضیح دهید.

    شهید سپهبد محمدولی قرنی رئیس اداره دوم ستاد مشترک ارتش در زمان شاه بوده که به اتهام تلاش برای کودتا علیه شاه محاکمه و پس از مدتی زندانی، از کار برکنار شده و بازنشسته می­شود. ایشان از افراد بسیار مؤمن و متعهدی بود که از خرداد سال1342 با حرکت انقلابی امام(ره) همراه و روابط مذهبی و سیاسی وی با مرحوم آیت الله میلانی یکی از اتهامات وی برای بازداشتش بود و با شروع امواج انقلاب اسلامی با آیات عظام در تماس بوده است. شهید قرنی در زمره اولین اعضای شورای انقلاب اسلامی منصوب حضرت امام(ره) و تنها نظامی عضور شورا بوده است.

    پس از پیروزی انقلاب اسلامی، و در تاریخ 23بهمن 1357 به حکم حضرت امام(ره) به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب و جهت حفظ ارتش برابر نظرات حضرت امام(ره) تلاش زیادی جهت انسجام، نظم، انضباط، سازماندهی ارتش و مبارزه با ضدانقلاب در شمال­غرب کشور می­نمایند، ولی مأموریت ایشان به عنوان ریاست ستاد ارتش فقط 43 روز به طول می‌انجامد. 43 روز بحرانی که هر لحظه و ساعت آن با حوادثی نگران کننده و آکنده از تنش و اضطراب همراه بوده است. در همین مقطع حساس بود که پادگان سنندج با تدبیر و قاطعیت شهید قرنی از تهاجم گروهک‌های مسلح محفوظ می‌ماند. سرانجام به علت نداشتن قدرت اجرایی مناسب برای انجام اصلاحات و مأموریت‌های رزمی در ارتش و مخالفت‌های دولت موقت با ایشان و عدم همسوئی با تصمیمات وی مجبور به استعفاء می‌شوند و استعفای خود را تقدیم امام راحل می‌نماید و چند روز بعد یعنی در سوم اردیبهشت‌ماه 1359 توسط گروه فرقان در منزلش ترور شده و به شهادت می­رسد. ایشان اولین شهید سیاسی و اولین شهید از اعضای شورای انقلاب بوده‌اند که در اوایل انقلاب به شهادت می‌رسند. نکته حائز اهمیت این است که به احتمال بسیار زیاد ترور ایشان برای جلوگیری از قدرت گرفتن ارتش بود. امام راحل در شهادت ایشان پیام تسلیت صادر فرمودند. به­طور خلاصه، شهید قرنی اولین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران و اولین نظامی عضو شورای انقلاب و اولین ترور از شخصیت­های انقلابی آغاز انقلاب اسلامی می­باشد، البته چند روز بعد از ایشان حضرت آیت الله مرتضی مطهری، عضو دیگر شورای انقلاب مورد سوء قصد قرارگرفتند و به شهادت می‌رسند.

  • نقش یک فرمانده موفق در جنگ را توضیح داده و چگونه می توان یک فرمانده موفق شد؟

    منش فرماندهی و فرمانده موفق بودن یک بحث کلان است که کتاب­های زیادی هم در این رابطه نوشته شده است، ولی به طور خلاصه، می­توان گفت که نظامیگری و فرماندهی علم و هنر است و قسمتی از آن ذاتی و بیشتر آن اکتسابی است. شخص فرمانده باید هم شرایط بیرونی مناسبی داشته باشد، هم شرایط درونی مناسب. یعنی شخصیت، رفتار و اخلاق ظاهری، دانش نظامی، علاقمندی، قدرت مدیریت، درک صحیح از مأموریت خود و یگان تحت امرش، صبور بودن در مقابل مشکلات، ابتکار و قدرت تصمیم­گیری در مواقع بحرانی که ناشی از توانمندی­های درونی شخص می­باشد و داشتن ویژگی­های غیرمادی دیگر، داشتن اعتماد و ایمان به کار، افتخار به حرفه نظامی و سربازی، متوکل بودن به خداوند، شوق شهادت در راه خدا، شجاعت، مسئولیت‌پذیری جان انسان‏های تحت امر خلاصه ­ای از خصوصیات یک فرمانده موفق می­باشد، که در صورت تقویت این عوامل درونی، رشد و پیشرفت فرمانده را به دنبال دارد. اما از عوامل بیرونی مؤثر هم نباید غافل بود، زیرا در صورت نبود و یا ضعف در آن باعث عدم موفقیت فرمانده در فرماندهیَش می‌شود. از جمله این عوامل استعداد و ساختار سازمانی، موجودی یگان از نظر نیروی انسانی و تجهیزات، سلاح و مهمات، قوانین، مقررات و امکانات مناسب و اختیارات با توجه به نوع مسئولیت واگذاری، حمایت‌های مادی و معنوی مسئولین بالادستی و سلسله مراتب فرماندهی، نوع نگاه و احترام و پشتیبانی‌ها از جامعه نظامیان و نیروهای مسلح می‌باشد، که در تکمیل عوامل درونی اثربخش بوده و در نهایت، باعث راهبری صحیح نیروها و انجام موفق مأموریت­ها می­شود و در این صورت است که زیردستان با اعتقادی که به توانمندی­های ارزشی فرمانده خود پیدا می‌کنند و در یک جمله، فرمانده خود را قبول داشته و اعتماد می­نمایند، مسلماً دستورات فرمانده را با اطمینان بیشتری انجام داده و در پیروزی یگان در انجام مأموریت­ها نقش بیشتری ایفا می­نمایند.

  • یکی از مواردی که بصیرت و آینده نگری امام خمینی(ره) را نشان می داد، مبحث عدم ورود به خاک عراق بود. چرا به این مطلب توجه نشد و چه کسانی مخالف نظر ایشان بودند؟

    عدم توجه به حرف حضرت امام(ره) اصلاً مطرح نیست. دیدگاه حضرت امام(ره) این بود که ما متجاوز نباشیم و به مردم عادی لطمه­ای وارد نشود و ارتباطات آینده مردم دو کشور آسیب نبیند و هنگامی که از طریق مسئولین نظامی توضیح کامل به ایشان داده شد، که تنبیه متجاوز (انهدام ماشین جنگی او در سرزمین خودش)، گرفتن و یا تأمین اهدافی مهم در داخل خاک عراق بدون لطمه به مردم، بیشتر ضروری است تا بتوانیم جنگ را پایان دهیم، ایشان پذیرفتند و متقاعد شدند. البته باز با تأکید بر شرط اینکه اهداف نظامی مورد هدف قرار بگیرد و  به مردم غیرنظامی و شهرها خسارت بی­مورد وارد نشود، البته این تدبیر و دستورات حضرت امام(ره) با توجه به حملات موشکی و هوایی عراق به شهرها و مردم بی­دفاع و استفاده از سلاح شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان ایرانی صادر شد.

  • در خاطرات آقای محسن رضایی شنیدیم که اصلی ترین علت پایان جنگ کمبود مهمات بود، آیا این موضوع صحت دارد؟ اگر بله آیا باز همچنان ما پیروز جنگ بودیم؟

    کمبود مهمات و سلاح در روزهای پایانی جنگ و مسئله پیروزی در جنگ که ادعای بحق ایران می­باشد، دو مقوله جدا از هم می­باشد و هرکدام بحث جداگانه­ای دارد. در مورد اول، یعنی کمبود سلاح و مهمات مسلماً با توجه به تحریم­های نظامی، مشکلات فراوانی برای رزمندگان ما وجود داشت، به طوری که در طول جنگ هیچ­گونه هواپیما یا ناو جنگی و تانک یا سلاح­های سنگین و تأثیرگذار جدید در اختیار ارتش ایران قرار نگرفت. هر وسیله سنگین نظامی که مورد اصابت قرار می‌گرفت و از رده خارج می­شد تقریباً جایگزینی نداشت و در مقابل، برای رفع این کاستی­ها و مشکلات از نظر تعمیر و نگهداری تسلیحات و جنگ­ افزارها و همچنین، ساخت بیشتر قطعات مورد نیاز، فعالیت­های واحدهای تعمیر و نگهداری، جهاد خودکفایی و تلاش آنها برای حاضربکاری ادوات و تجهیزات رزمی به مراتب بیشتر از گذشته شده بود. در رابطه با مهمات مورد نیاز هم بخش عمده­ای از آن در کارخانجات صنایع نظامی وزارت دفاع در کشور ساخته و مقداری نیز توسط واسطه­ ها از بازار سیاه با سختی بسیار تهیه می‌شد و مورد استفاده قرار می‌گرفت. در هر صورت، هر چند نقش ادوات جنگی در رزم را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی رزمندگان اسلام با همان مقداری که در دست داشتند، با ابتکارات جدید، شجاعت، فداکاری و ازخودگذشتگی بیش از حد کمبودها را تا اندازه­ای جبران کرده بودند؛ ولی بهرحال، نقش کمبود تسلیحات در پایان دادن به جنگ را نمی‌توان نادیده گرفت و قطعاً مؤثر بوده است. ولی دلایل دیگری هم داشت که در جای خود اشاره شد و نمی­توان کمبود مهمات را تنها دلیل پایان جنگ دانست و مشروح دلایل آن را از منظر آقای محسن رضایی در نامه ایشان به آقای هاشمی رفسنجانی می­توان مطالعه نمود.

    اما در خصوص بخش دوم سوال، یعنی چرا ما خود را پیروز جنگ می‌دانیم، لازم است دقت مختصری به اهداف دولت عراق در حمله به ایران داشته باشیم. دولت عراق در روز اول مهر، طی اعلامیه رسمی علت حمله به ایران و اهداف خود را سه مسئله اصلی اعلام کرد: اول تجدید نظر در قرارداد1975 و برقراری حاکمیت کامل عراق بر رودخانه اروند، دوم رفع اشغال ایران از جزایر سه­گانه عربی (منظور عراق جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی بود) و سوم خودمختاری استان عربستان (منظور استان خوزستان). در اعلام رسمی این اهداف، حاکمیت کامل بر اروندرود، جداسازی خوزستان از ایران، تضعیف جمهوری اسلامی ایران و در صورت توان، براندازی نظام اسلامی ایران و سیادت و سلطه بر کشورهای حاشیه خلیج فارس و رهبری جهان عرب مد نظر صدام و حکومت بعث عراق قرار داشت؛ لذا باید بررسی کرد آیا صدام به این اهداف پیش­بینی شده خود رسید یا خیر. آنچه که ما امروز شاهد آن هستیم، پاسخ کاملاً منفی است و صدام به هیچ­یک از اهداف اصلی و فرعی خود دسترسی پیدا نکرده است و از طرف دیگر، یکی از مهم­ترین اهداف نظام اسلامی ایران در دفاع مقدس دفع تجاوز عراق و آزادسازی مناطق اشغالی، پذیرش کامل قرارداد 1957 از سوی عراق بود، که صد در صد تحقق پیدا کرده است. البته هدف بعدی ایران یعنی تنبیه متجاوز هرچند در پایان جنگ کاملاً انجام نشد، ولی شرایط عراق در پایان جنگ تحت تأثیر اقدامات ایران به گونه­ای پیش رفت که این هدف نیز تحقق پیدا کرد؛ لذا مقایسه شرایط و موقعیت دو کشور گویای شکست کامل صدام در این اقدام نابخردانه می­باشد و در عوض، ایران اسلامی با مقاومت و پایداری به دنیا ثابت کرد که ملت ایران آخرین توانش را برای حفظ دین و آب و خاکش به کار خواهد گرفت و اجازه تعرض به هیچ متجاوزی را نخواهد داد و بنابراین، با اطمینان می­توانیم بگوییم علیرغم ضربه­های اقتصادی، اجتماعی، روحی و روانی و… زیادی که به ما خورد و آن از آثار لاینفک جنگ می­باشد، ولی ما برنده جنگ و برنده عقیده خود، یعنی دفاع مقدس هستیم.

  • نقش سرهنگ منوچهر کهتری در جلوگیری از سقوط آبادان را توضیح دهید.

    بعد از اینکه ارتش عراق سرپل شرقی رودخانه کارون را تصرف کرد و آبادان به محاصره درآمد (محاصره تقریبی 270 درجه ­ای) و راه‌های زمینی به آبادان قطع شد، قصد داشت با عبور از رودخانه بهمنشیر در محله کوی ذوالفقاری وارد آبادان شده تا به این ترتیب، هم فتح خرمشهر را کامل نماید و هم آبادان را به تصرف خود درآورد.

    جناب سرهنگ منوچهر کهتری در آن زمان فرمانده گردان153 پیاده از تیپ2 قوچان لشکر77 خراسان بودند و مأموریت پیدا می­کنند که به جزیره آبادان بروند و چون راه­های زمینی منتهی به آبادان و خرمشهر مسدود بود، از راه رودخانه بهمنشیر وارد جزیره آبادان می­شوند و در همان روزهای اول حضور در آبادان، حمله ناگهانی ارتش عراق به آبادان آغاز می‌شود. ایشان یکی از عناصر مؤثر در خنثی کردن عبور عراق از بهمنشیر و تصرف آبادان بودند. گردان پیاده مزبور با تجهیزات کاملی که داشتند و با فرماندهی ایشان به همراه سایر رزمندگانی که در آبادان مستقر بودند، به مقابله با دشمن برخاستند و حمله دشمن را دفع و خنثی نمودند و تلفات زیادی به دشمن وارد کردند. در روزهای اول جنگ، این موفقیت بزرگ برای جلوگیری از سقوط آبادان بسیار مهم و روحیه‌بخش بود و اعتماد رزمندگان را بیش از پیش بالا برد و این باور را به وجود آورد که می­شود جلو­ این دشمن افسار گسیخته را گرفت و حتی پیشنهاد می­شد که رودخانه بهمنشیر را به نام کهتری تغییر نام دهند. در هر صورت، با رشادت این گردان و سایر رزمندگان حاضر در جزیره آبادان، دشمن در آن زمان موفق به ورود به آبادان نشد و پدافند دور تا دور و حفظ و نگهداری آبادان تا عملیات ثامن‌الائمه ادامه پیدا کرد.

    گفتنی است که در آن عملیات سرهنگ2 کهتری به صورت تن به تن حتی با کشتی گرفتن و کارد سنگری با فرمانده یگان عراقی گلاویز شد که منجر به کشته شدن افسر عراقی گردید. ضمن اینکه جناب سرهنگ منوچهر کهتری در عملیات ثامن ­الائمه (شکست حصر آبادان) در سمت فرماندهی یکی از تیپ­های عمل‌کننده لشکر77 خراسان شرکت نمود و لشکر مزبور بعد از این عملیات به لشکر77 پیروز ثامن­ الائمه تغییر نام یافت.

  • در عملیات والفجر8 که عبور از اروندرود بود، نیروهای ارتشی هم حضور داشتند؟

    : این عملیات بنا به درخواست سپاه پاسداران و دستور قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) با طراحی سپاه و اجرای یگان­های مانوری سپاه معمول گردید، ولی نیروهای ارتش شامل نیروی هوایی و هوانیروز و پدافند هوایی که نقش بسیار مهمی در پوشش هوایی منطقه انجام می­دادند و با طرح ابتکاری پدافندی شهید ستاری، شهید بابایی و امیر سرتیپ غلامی که با یک برنامه­ریزی دقیق طراحی و اجرا گردید، موفق شدند تعداد زیادی از هواپیماهای دشمن را ساقط کنند و پدافند هوایی آسمان منطقه را تأمین نمایند.

    نیروی دریایی در مرحله پشتیبانی دریایی به وسیله هواناوهای مربوطه در مرحله اولیه عبور از رودخانه کمک می­کردند و همچنین، در مرحله شناسایی از اروند همین­طور در شمال خلیج فارس مانع از دخالت نیروی دریایی عراق علیه منطقه متصرفی می­شدند.

    علاوه بر فعالیت­های نیروی هوایی، پدافند هوایی و نیروی دریایی، بیش از یک­چهارم یگان­های توپخانه صحرایی نیروی زمینی ارتش در پشتیبانی آتش نیروهای سپاهی قرار داده شد. علاوه بر این، ارتش تجهیزات و اقلام عمده­ای مانند موشک، تاو و خمپاره 120 میلیمتری و وسایل مهندسی رزمی مانند طراده­های PMP وGSP را با خدمه­های مربوطه جهت کمک واگذار نموده بود و ضمناً بلافاصله بعد از عملیات، تعدادی از تیپ­ها و لشکرهای نیروی زمینی بنا به درخواست سپاه و امریه قرارگاه خاتم(ص)  برای تثبیت و نگهداری منطقه متصرفی در عملیات پدافندی در منطقه شرکت کردند (مانند تیپ3 ل21 و لشکر عملیاتی30 گرگان). البته اطلاع دارید که یگان­های مانوری رزمی حمله ور و خط­شکن اولیه از نیروهای سپاه پاسداران و بسیج بودند، و از همه مهم­تر اینکه یگان­های نیروی زمینی ارتش و تعدادی از نیروهای سپاه در منطقه­ای از اروند برای اجرای تک  تلاش فرعی را به عهده گرفته تا دشمن برای عملیات فاو غافلگیر شود و در این راستا، شهدا و جانبازان بسیاری نیز تقدیم شد.

    در این خصوص، کتابی تحت عنوان ارتش در فاو نوشته سرهنگ توپخانه هیبت‌اله اسدی در هیئت معارف چاپ  و منتشر شده است.

     

  • چرا هیچ حرفی از رشادت های تیم های بهداری و زحمات آنها گفته نشده است؟

    تلاش­، فداکاری و ایثارگری این عزیزان در طول هشت سال دفاع مقدس بسیار چشمگیر و ستودنی است و حضور این عزیزان، بخصوص در عملیات­های مختلف یکی از عوامل روحیه­بخش رزمندگان بوده است، ولی به علت فرصت کم در دوره­های معارف جنگ از فداکاری و اقدامات رسته‌های مختلف موجود در ارتش صحبت نمی­شود. بحث نقش رسته­ها در دفاع مقدس به­ دلیل تخصصی بودن آن در دوره­های عالی رسته­ای تبیین می­گردد، اما به طور خلاصه، می­توان گفت مسئله بهداشت و درمان در ارتش از یک سیستم بهم­پیوسته و بسیار مفصل و تجربه­شده­ای که از تخلیه و مداوای مجروحین در خط مقدم جبهه شروع می­شود، تا تخلیه شهدا و درمان مجروحین در ایستگاه­های درمان‌ گران، ایستگاه تخلیه و درمان لشکر، بیمارستان‌های صحرایی و بیمارستان­های تخصصی ارتش و همچنین، بیمارستان­های فوق تخصصی کشور که امتداد بخش درمان رزمندگان اسلام را تشکیل می‌دادند، سازمان می­یافت و تلاش این عزیزان در طول جنگ بسیار درخشان و تحسین‌برانگیز بوده است و به جرئت می‌توان گفت پزشکان و کادر درمانی عزیز و شجاع کشورمان همگام با رزمندگان در خط اول رزم حضور داشته­اند و با حضور تخصصی خود، جان هزاران نفر از رزمندگان مجروح را نجات داده­اند. در حال حاضر، هریک از نیروهای چهارگانه ارتش دارای یک فرماندهی بهداشت و درمان می­باشند، که در زمان صلح و جنگ فعال بوده و هستند.

    تاکنون در هیئت معارف جنگ شهید صیادشیرازی و معارف جنگ نیروها چندین جلد کتاب در خصوص تلاش­های این عزیزان چاپ و منتشر گردیده است.

  • چرا ارتش در کربلا 4 شرکت نکرد؟

    بر طبق مصوبه قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص)  (قرارگاه فرماندهی صحنه جنگ) و مبتنی بر درخواست سپاه پاسداران مبنی بر اینکه صرفاً یگان‌های مانوری سپاه در عملیات کربلا4 شرکت نمایند، طراحی و اجرا توسط یگان­های مانوری سپاه انجام گرفت، ولی نیروی هوایی، هوانیروز و توپخانه‏های ارتش همگی در پشتیبانی نزدیک یگان­های مانوری سپاه قرار داشتند. ضمن اینکه همزمان با این عملیات در منطقه غرب (منطقه نفت‌شهر و سومار در استان ایلام) عملیات کربلا6 و 7 مستقلاً توسط یگان‌های نیروی زمینی ارتش انجام گردید. لازم به ذکر است عملیات کربلا4 چند ساعت بعد از شروع عملیات بنا به دستور فرمانده کل سپاه پاسداران به علت شدت واکنش دشمن که به احتمال زیاد به دلیل غافلگیر نشدن دشمن صورت گرفت، متوقف گردید.

  • خواهشمندم توضیح دهید بعد از فتح خرمشهر کدام مناطق ایران هنوز در اشغال ارتش بعثی بوده؟

    باریکه­ای از منطقه کوشک و طلائیه، بخشی از منطقه شلمچه، بخشی از منطقه فکه در جبهه عملیاتی جنوب و همین­طور شهرهای قصرشیرین، نفت‌شهر، سومار و بخشی از منطقه مهران در منطقه عملیاتی غرب.

  • به علت اشغال سرزمین های باقیمانده از کشور و همچنین تنبیه صدام جنگ ادامه پیدا کرده است. آیا این بحث منطقی است؟ اما سوال اینجاست که آیا در طول این شش سال هیچ گاه فرصتی پیش نیامد که ایران استراتژی خود را مبنی بر پایان جنگ قرار دهد؟

     تمام تلاش نظام از امام(ره) تا فرماندهان نظامی و مسئولین سیاسی همّ و غم خود را در پایان شرافتمندانه و عادلانه جنگ معطوف داشته بودند و راهبرد تنبیه صدام و بازپس­گیری سرزمین­های باقیمانده در اشغال جهت انجام راهبرد اساسی پایان شرافتمندانه جنگ بود، ولی با پشتیبانی­های جهانی از صدام و برهم زدن موازنه تجهیزات و تسلیحات این فرصت را از ایران می­گرفتند و لذا ادامه جنگ توسط ما به منظور مهیا شدن و پیدا کردن فرصتی برای پایان شرافتمندانه جنگ و احقاق حقوق تضییع شده ملتمان بود و راهبردهای یک پیروزی قاطع یا یک پیروزی سرنوشت­ساز در ادامه جنگ به همین منظور بود و زمانی هم که آتش­بس از سوی ایران پذیرفته شد، در همین راستا بود که در این برهه از زمان، با توجه به شرایط و موقعیت موجود و تأمین منافع و مصالح ملی قطعنامه 598 که یکی از مفاد آن پذیرش آتش‏بس بود، پذیرفته شده و به سازمان ملل اعلام گردید.

  • نقش تیپ23 نیروهای ویژه نوهد و بعد لشکر23 تکاور در دوران دفاع مقدس چه بود؟

    بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بروز ناامنی در استان های شمال‌غرب کشور از تیپ23 نیروهای ویژه (نوهد) برای برقراری امنیت و عملیات نامنظم و تأمین پاسگاه ها، در کنار سایر نیروها مانند هوانیروز و واحدهای پیاده و مکانیزه به خوبی استفاده شد.
    در آغاز جنگ تحمیلی، از این تیپ در عملیات نامنظم علیه نیروهای متجاوز عراقی استفاده شد. به طور مثال، همکاری بسیار مؤثر افراد این تیپ با گروه جنگ های نامنظم دکتر چمران و همچنین مأموریت یگان هایی از این تیپ در قرارگاه عملیاتی غرب و جنوب در جنگ های نامنظم علیه نیروهای دشمن در منطقه خوزستان و ایلام را می توان نام برد. تا پایان جنگ نیز در عملیات آفندی از این تیپ به عنوان یگان پیاده استفاده می شد. بعد از مدتی، تیپ23 نوهد با گسترش سازمان خود تبدیل به دو یگان عمده به نام‌های لشکر23 تکاور و تیپ ویژه نوهد که به تیپ65 نیروهای ویژه تغییر نام داد، تبدیل گردید.

  • تز نظامی زمین دادن و زمان خریدن که تز اصلی ارتش محسوب می‌شود، همواره نزد مردم و رسانه ها خیانت محسوب میشود

    : اولاً این یک شعار غلط و نامناسبی بود که دشمنان ارتش و گاه دوستان ناآگاه و گاهی اوقات هم به خاطر مخالفت با بنی ­صدر مخلوع آن­ را به ارتش نسبت می‌دادند. ثانیاً زمین دادن و زمان خریدن یک تز اصلی ارتشی نمی­باشد. این موضوع یک روش شناخته شده تاکتیکی است. در بحث پدافند در تمام دنیا در درس تاکتیک­های پدافند زمینی در مدارس و دانشگاه­های نظامی تدریس می­شود، ولی ارتش این تز را عملی نکرد.

    برای توضیح بیشتر باید بدانید در مقابله با هجوم دشمن گاهی اوقات لازم است شما عقب­روی کنید (آمدن نیروها به عقب با اختیار خود و انتخاب زمین مناسب جهت پدافند) و یا عقب‌نشینی کنید (آمدن نیروها به عقب تحت فشار نیروهای دشمن) و یا عملیات تأخیری انجام دهید؛ که در این حالت فرمانده تصمیم می­گیرد در محلی که امکان پدافند وجود ندارد و خسارت زیادی به نیروهای خودی وارد می­شود و یا با عقب­روی نیروها زمانی به دست می­آید تا نیروهای پشتیبانی برسند و به نیروهای خودی کمک کنند و یا دشمن را به منطقهه هایی که خودمان مایل هستیم در آنجا با او بجنگیم، به آنجا کشانده و از بین ببریم. بنابراین، معنی اصطلاح زمین دادن و زمان گرفتن آن چیزی نیست که برای مردم و غیرنظامیان تداعی شده است، بلکه به معنی آن است که نیروها از موضع اولیه به موضع ثانویه انتقال پیدا کنند و به این ترتیب، تا رسیدن دشمن زمان کافی به دست می­آید، تا عده جدیدی به خط برسند، امکانات لجستیکی و آمادی به خط نزدیک شوند و ده­ها علت دیگر. لذا از دید نظامی و تاکتیکی این عملیات چون باعث کمتر شدن تلفات و ضایعات می­گردد، به عنوان یک راهکار تاکتیکی محسوب می­شود و برای حفظ نیروهاست و در تمام آموزش‌های نظامی دنیا شناخته شده است، زیرا مفهوم پدافند این است که اصولاً شما در یک محلی که قابل پدافند می­باشد موضع بگیرید، برای اینکه نیرو و امکانات کافی به دست بیاورید و بعد به دشمن حمله کنید. باید بدانیم که در ابتدای جنگ و حمله سراسری ارتش عراق به سرزمین ما، در مواردی علت عقب­­ نشینی تحت فشار نیروها به دلیل عدم توازن قوای ما در مقابل دشمن بوده است. مثلاً در محوری یک یا دو لشکر عراقی با پیش­بینی قبلی حمله را آغاز کرده، ولی در مقابل او یک گردان یا دو گردان با رشادت ایستادگی کردند و با تلفات و ضایعات زیاد راهبرد اولیه جنگ برق­ آسای عراق را در هم کوبیدند و با تأخیر حاصله از این مقاومت زمان لازم برای آمادگی جهت تهاجم و بیرون راندن دشمن ایجاد نمودند، لذا هیچ کجا و هیچ وقت به اختیار و عمد زمین در اختیار دشمن قرار نگرفت و این اصطلاح به معنی عوامانه آن هیچ­گاه معمول نگردید.

  • گفته میشود که در سال های پایانی جنگ، ارتش طرح عملیاتی نداشت. آیا درست است؟

    : ارتش هیچ­گاه بدون طرح نمی­باشد. حال ممکن است این طرح پدافندی و یا آفندی باشد. در نظر داشته باشید، همیشه مأموریت از رده بالا باید ابلاغ شود و رده پائین نسبت به مأموریت واگذارشده اقدام به تهیه طرح می­نمایند. بنابر تدابیر و راهبردهای فرماندهی جنگ در آن زمان (قرارگاه خاتم­الانبیاء(ص)) در سال­های پایانی، ارتش عهده­دار دفاع از مناطق آزادشده و مرزهای کشور بود. ضمن اینکه برابر مأموریت­های واگذاری، عملیات آفندی که به ارتش به تنهایی واگذار می­شد نیز انجام می­گرفت، مانند عملیات کربلا6 و کربلا7 که توسط ارتش انجام پذیرفت.

  • آیا واقعیت دارد که لشکر92 اهواز بعد از انقلاب به اتهام شرکت در کودتای نقاب تا حدودی منحل شد؟ برخی از افسران اعدام و برخی از تجهیزات به سایر مناطق منتقل شد؟

    لشکر92 اهواز هیچگاه منحل نشد. ولی در حقیقت، با فرار تعدادی از افراد و دستگیری و محاکمه تعدادی دیگر که نامشان در فهرست کودتا قرار داشت، لشکر دچار مشکلات زیادی شده و تضعیف گردید. قسمتی از یگان­های لشکر که در خط مرزی گسترش پیدا کرده بودند، بنا به دستور به پادگان مراجعت کرده و با تعویض فرماندهان شرایط جدیدی برای لشکر به وجود آمد.

    متأسفانه این در حالی بود که آهنگ شروع جنگ به گوش می­رسید، یعنی در حدود نیمه دوم مردادماه سال59، که چیزی حدود40 روز قبل از شروع رسمی حمله عراق به ایران بود.

    باید توجه داشت در نوار مرزی این استان از ماه­ ها قبل حملات و درگیری‌های پراکنده مرزی شدت گرفته بود و قرائن و شواهد نشان‌دهنده تک قریب ­الوقوع عراق بود و متأسفانه از دیگر آثار سوء این مسئله تأثیر شدید منفی آن بر هشدارهای مقامات نظامی و اطلاعاتی بود، که باورهای مسئولین و تصمیم ­گیرندگان را بر این هشدارها خدشه ­دار کرده بود.

  • در عملیات شکست حصر آبادان کدام یگان‌ها از ارتش حضور فعال داشتند؟

    در این عملیات، که به نام عملیات ثامن­ الائمه با محوریت لشکر77 خراسان انجام پذیرفت، تیپ37 زرهی شیراز و دو گردان زرهی از لشکر92 خوزستان و گروه22 توپخانه شهرضا، هوانیروز و نیروی هوایی، که پوشش هوایی منطقه را بر عهده داشت، و یگان­هایی از ژاندارمری شرکت داشتند. همچنین، برابر مدارک موجود، تعداد 2200 نفر نیروهای مردمی در قالب 12 گردان سپاهی در کنترل عملیاتی لشکر77 خراسان در این عملیات شرکت مؤثری داشتند. طراحی و اجراء عملیات تا پایان آن توسط فرماندهی و ستاد لشکر77 انجام شده است.

  • اگر امکان دارد در مورد تیپ 55 هوابرد و تیپ58 ذوالفقار و نقش آنها در عملیات های دوران دفاع مقدس صحبت بفرمایید

    تیپ هوابرد یک تیپ ورزیده پیاده است که با آموزش های خاصی که طی می کنند و با امکانات و تجهیزاتی که دارند، می توانند به سرعت و از طریق هوایی در منطقه مورد نظر فرود آمده و عملیات انجام دهند. به اصطلاح نیروهای واکنش سریع می باشند، ولی در زمان جنگ به علت نداشتن برتری مطلق هوایی، شرایط مناسب و لازم برای عملیات هوابرد به وجود نیامد و به این شکل خاص از تیپ هوابرد استفاده نشد، ولی به علت ورزیدگی عناصر این تیپ پیاده، تقریباً در تمام عملیات‌های انجام شده در هشت سال دفاع مقدس این تیپ حضور فعال داشت و شهدا و جانبازان بسیاری را تقدیم انقلاب اسلامی کرد و بارها به علت تلفات زیاد بازسازی و تجدید سازمان شد.
    اما در مورد تیپ58 تکاور ذوالفقار که در زمان جنگ و پایان سال اول تشکیل گردید و کم کم با اضافه شدن یگان های بیشتر تبدیل به لشکر58 تکاور ذوالفقار گردید، باید گفت این یگان نیز به علت ورزیدگی عناصر آن، که همگی دوره های تکاوری را طی می¬کردند، از قابلیت¬های خوبی برخوردار بودند و از زمان تشکیل در اکثر عملیات ها حضوری فعال داشتند.

  • آیا تیپ نوهد در آزادسازی خرمشهر نقش داشته است؟

    تیپ 23 نوهد به عنوان یک تیپ پیاده در کنترل عملیاتی لشکر21 حمزه در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس شرکت داشت و در این عملیات، ایثار و فداکاری درخشانی نمود و البته آسیب زیادی را نیز متحمل شد.

  • نقش دژبان ارتش در طول هشت سال دفاع مقدس چه بود و چه مأموریت‌هایی را بر عهده داشتند؟

    می‌دانید دژبان ارتش ضابط قضایی می‌باشد و کنترل نظم و عبور و مرور از وظایف این یگان است. در زمان جنگ، کنترل رفت و آمد به مناطق عملیاتی در عقبه مناطق خودی و جاده‌ها و راه‌های مواصلاتی را بر عهده داشت و از طرفی، یکی از وظایف مهم دژبان نگهداری اسرا در اردوگاه¬های اسرای جنگی بود، که بیش از70 هزار نفر از اسرای عراقی به بهترین نحو از نظر قضایی، امنیتی، مقررات بین¬المللی و اصول دینی و انسانی صورت پذیرفته است. ضمن اینکه بسیاری از افسران و درجه¬داران رسته دژبان در مواقع کمبود و ضرورت به عنوان رسته پیاده در جنگ حضور فعال داشته‌اند.

  • در سال‌های اولیه جنگ، ارتش به فرماندهی بنی صدر سه عملیات انجام داد که به شکست انجامید. در مورد آن صحبت کنید.

    اولاً مطلع باشید که بنی صدر فرمانده ارتش نبوده، بلکه از طرف حضرت امام راحل به فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب و اختیارات فرماندهی کل قوا به ایشان تفویض شده بود. ثانیاً سه عملیاتی که نام بردید که با شکست مواجه شده، در سال اول جنگ انجام شده، اما ارتش در همان سال اول جنگ ده­ها عملیات دیگر موفقیت‌آمیز نیز انجام داده است. در این عملیات­ها نیروی زمینی ارتش با پشتیبانی آتش نزدیک هوانیروز و پشتیبانی نیروی هوایی و نیروی دریایی به فتوحات و دستاوردهای زیادی دست پیدا کرده است که چیز کمی نیست. این امر هم بدیهی است که در بعضی از عملیات­ها موفقیتی هم نداشته باشد. ازجمله موفقیت­های نیروهای سه‌گانه ارتش در این دوره که بسیار روحیه‌بخش بود، می­توان به عملیات فتح میمک و تپه­های الله اکبر، ارتفاعات بازی دراز و  فتوحاتی در جنوب، غرب و شمال‌غرب اشاره کرد و در نهایت، مهم­ترین دستاورد عملیات­های ارتش در سال اول همان متوقف کردن دشمن و زمینگیرکردن آن و در واقع، شکست راهبرد جنگ برق­آسای دشمن بوده است که موضوع کمی نیست.

    در تشریح بیشتر فعالیت­های ارتش در سال اول جنگ، باید به این نکته توجه کرد که نیروهای دشمن با تجهیزات زیاد و لشکرهای متعدد و با سازماندهی قبلی و پیش­بینی­های همه­جانبه رزمی و حمایت­های بی­دریغ استکبار جهانی و سرسپردگانش، در حال حمله به مرزهای میهن اسلامیمان بودند و ارتش ایران از یک طرف با اعزام نیرو و یگان­های خود در مناطقی از کشور درگیر ضدانقلاب بوده و از طرف دیگر، بایستی با عجله زیاد نسبت به طراحی و اجرای عملیات و مقابله با دشمن اقدام می­نمود. مسلماً ارتش در آن دوران نمی­توانست قصد رفع اشغال کامل سرزمین­های اشغال شده را داشته باشد؛ لذا بایستی در مرحله اول، ماشین جنگی دشمن را با هر وسیله و هر راهکاری که شده خنثی و متوقف می­کرد، زیرا اجرای عملیات­های آفندی در آن شرایط خواسته همه مسئولین و مردم عزیز ما بود، تا حمله عراق به هر شکل ممکن متوقف شود، لذا علیرغم اینکه در این عملیات­ها طبیعتاً تلفات و خسارات زیادی به نیروهای ارتش وارد آمد، ولی نمی­توان آن را به شکست تعبیر کرد، زیرا در این مرحله هدف متوقف کردن دشمن و جلوگیری از پیشروی او بوده است. در این مرحله، ارتش موفق شد جلو پیشروی دشمن را بگیرد و آن را تثبیت کند و برای اولین بار خطوط پدافندی مشخص شود، لذا عملیات‌های بزرگ و کوچکی که در ماه‌های اولیه در مقابل حمله عراق توسط ارتش انجام شد، یکی از بزرگترین افتخارات ارتش می­باشد که در آن شرایط بحرانی، توانست به سرعت خود را پیدا کند و با انسجام نیروها حرکت دشمن را متوقف سازد. در عین حال، بسیاری از یگان­های ارتش در غرب و شمال‏غرب و حتی در جنوب همچنان درگیر مبارزه با ضدانقلاب هم بودند.

    نکته قابل توجه دیگر، این است که تمام عملیات‌هایی که در هر زمان انجام می‌شد، متکی به تجربیات و آموزش‌های قبلی بوده و تجربه‌ای گرانقدر برای عملیات و آموزش‌های بعدی محسوب می­شود. این تجربه‌ها را باید یکی از بزرگترین دستاوردها و سرمایه‌های نظامی نیروهای درگیر در رزم محسوب نمود، زیرا انباشت همین تجربیات سال اول جنگ از شناخت دشمن بود که همراه با سایر عوامل تأثیرگذار منجر به پیروزی‌های عمده در سال دوم جنگ شد.

    به طور خلاصه در این برهه از زمان به چهار مسئله اصلی به شرح زیر توجه داشته باشید:

    • بنی صدربه فرمان امام راحل به فرماندهی کل قوا منصوب شده بود و تنها فرمانده ارتش نبود، بلکه فرمانده کل نیروهای مسلح بوده است.
    • بنی صدرشخصاً فرماندهی عملیات­ها را بر عهده نداشته، ولی اطاعت ارتش و سایر نیروها از فرماندهی کل قوا الزامی بوده است.
    • در سال اول جنگ، ارتشده­ها عملیات بزرگ و کوچک در شمال‌غرب، غرب و جنوب کشور برای جلوگیری از پیشروی و سد کردن تجاوز دشمن و زمینگیر کردن او انجام داد، که بحمدالله دستاوردهای بسیار مهمی حاصل گردید، از جمله آماده شدن یگان‌ها برای عملیات آفندی.
    • جوّ سیاسی آن زمان و عملکرد بنی صدردر صحنه­های سیاسی موجب شد که اینگونه تبلیغ شود، که ارتش در سال اول جنگ موفق نبوده است. متأسفانه بعضی از دوستان نادان اینطور تبلیغ می­کنند، وگرنه ما در طول جنگ عملیات­های نا­موفق و یا عملیات­هایی که به نتیجه نرسیده باشد کم نداشتیم و این ماهیت یک جنگ طولانی است که در عملیا­ت‌های آفندی و پدافندی هم پیروزی و موفقیت هست و هم عدم موفقیت.
    • مدیریت و عملکرد ارتشج.ا.ا در برابر قدرت سرکش ارتش عراق در سال اول یکی از بزرگترین افتخارات تاریخی ارتش محسوب می‌شود و دلایل این واقعیت روز به روز آشکارتر می‌شود.

  • جایگاه هوانیروز در جنگ تحمیلی چه بود و مهم‌ترین مأموریت هوانیروز در چه زمانی بود و چه نتیجه‌ای داشت؟

    می­توان گفت هیچ عملیاتی چه در مبارزه با ضدانقلاب و چه در دفاع مقدس بدون حضور هوانیروز انجام نشد (از یک تا چندین فروند بالگرد). هوانیروز در تمام عملیات­ها حضور داشته و نمی­توان گفت کدام عملیات مهم­تر بوده است. این یگانِ عمده نیروی زمینی جایگاه بسیار مهم و ارزنده­ای در پشتیبانی نیروی زمینی از نظر آتش­های پشتیبانی، انهدام لشکرها و ادوات زرهی و مراکز تجمع دشمن، جابه­جایی نیروهای خودی و انجام عملیات هلی‌برن، انتقال مجروحین، شناسایی منطقه، حمل تجهیزات و… را دارد. این مأموریت­ها همگی مهم و در عملیات­ها مؤثر بوده‌اند. البته در بعضی از عملیات­ها با انبوه بالگرد مأموریت انجام می­شد و در بعضی عملیات­ها با بالگردهای کمتری، ولی از اولین روزهای جنگ تحمیلی تا آخرین روز آن هوانیروز در منطقه عملیات مأموریت­های واگذاری را به خوبی و با شجاعت و جسارت خاص خلبانان مؤمن و ورزیده خود انجام داده و شهدای بسیار زیاد و عزیزی را نیز تقدیم انقلاب و اسلام نموده است. همین­طور در مقابله با ضدانقلاب و در نهایت، در عملیات مرصاد در رویارویی با منافقین، هوانیروز با فرماندهی مستقیم و حاضر در صحنه عملیات سرتیپ علی صیادشیرازی از سرنوشت­سازترین و از ستون­های عمده عملیات بوده است.

  • به چه دلیل در برهه‌ای از طول سال‌های دفاع مقدس ارتش از تجهیز نیروهای مردمی امتناع کرد، که البته پس از ارشادات امام(ره) از سر گرفته شد؟

    عزیزان مطلع باشند که وزارت دفاع مسئول تدارک و پشتیبانی نهادهای مختلف نیروهای مسلح می­باشد و ارتش نقشی از این نظر ندارد، مگر اینکه از رده­های بالاتر و بنا به دستور، از سلاح و تسلیحات موجود خودش واگذار نماید. اساساً هیچ یگان و یا نهاد نظامی نمی­تواند و مجاز نمی­باشد بدون تصویب رده­های بالای فرماندهی، تجهیزاتی را به نهاد دیگر واگذار نماید؛ اما اینکه گفته می­شود ارتش تجهیزاتی واگذار نکرده، این خلاف حقیقت می‌باشد. ارتش در مواقع لزوم با دستور رهبری و سلسله مراتب فرماندهی این مهم را انجام داده است و تجهیزات سبک و نیمه‌سنگین واگذار نموده، و عدم واگذاری سلاح و تجهیزات در مواردی که مازاد بر کاربرد اجا بوده، طبق دستور فرماندهی وقت کل قوا (بنی صدر) انجام گرفته است، ولی اگر توقع و انتظار این بوده که نهادی کاملاً توسط ارتش مجهز شود، این از توان ارتش خارج بوده است. سلاح و تجهیزات موجود در ارتش بر مبنای جداول سازمانی تأمین و واگذار گردیده و مازادی برای واگذاری آن به غیر یگان‌های سازمانی خود نداشته، ضمن آنکه ارتش خود با دشمن درگیر و در حال جنگ بوده و هر روز هم از سلاح و تجهیزاتش کاسته می‌شد و با وجود تحریم‌های بین‌المللی قادر به جایگزینی وسایل، سلاح و مهمات از دست رفته خود نبود، لذا می‌بایست اقلام و تجهیزات مورد نیاز از طریق وزارت دفاع تأمین و واگذار می­شد که در آغاز سال دوم جنگ با تشکیل وزارت سپاه، نیازمندی­های سپاه پاسداران تأمین گردید.

  • مهم ترین عامل انسجام و دوباره نظم گرفتن ارتش پس از انقلاب چه بود؟

    اولین و مهم­ترین عامل انسجام ارتش خواست و تدبیر امام راحل بود. امام پیش­بینی می­کردند که بعد از پیروزی انقلاب، دشمنانی که در کمین نشسته­اند و انتظار ضعف در ساختارهای نظام را می­کشند به موقع توطئه ­های خود را به مرحله اجرا درخواهند آورد؛ لذا از همان ابتدا، در رابطه با تقویت روحیه ارتش و حمایت و پشتیبانی مردم از ارتش فرمان صادر کردند.

  • عملیات های مشترک ارتش و سپاه کدام عملیات ها بوده است و نتیجه آن چه بود؟

    تعداد این عملیات­ها زیاد است، ولی عملیات عمده و شاخصی که ارتش و سپاه به صورت مشترک انجام داده­ اند را می­توان چهار عملیات عمده سال دوم، یعنی ثامن­ الائمه، طریق­­ القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و همچنین عملیات­های رمضان، بدر، محرم، والفجر1 را نام برد. نکته مهم دیگر اینکه در کلیه عملیات­هایی که یگان­های تک‌ور و زمینی مستقل از سپاه بودند نیز یگان­هایی از نیروی هوایی، پدافند هوایی، توپخانه و هوانیروز و یگان­های عملیات پشتیبانی نیروی زمینی نیز سپاه را به صورت مؤثر یاری نموده­اند. به طور کلی، می‌توان گفت هیچ نیرویی نمی‌تواند ادعا کند عملیات کاملاً مستقل انجام داده است، بلکه هر عملیات به ظاهر مستقل هم بدون هماهنگی و بدون یاری و حضور سایر نیروها در زمین، هوا و دریا امکان پذیر نبوده است.

  • آیا بجز نیروهای مسلح که در جنگ شرکت داشتند، مردم عادی در جنگ شرکت می‌کردند و بیشتر چه نقشی داشتند و این افراد چه تعداد بودند؟

    همان‌گونه که در سوالات قبل پاسخ داده شد، حضور مردم در دفاع مقدس بسیار چشمگیر و تعیین­کننده بود و پیروزی بدون حضور مردم و پشتیبانی آنان قطعاً غیر قابل دسترسی بود. مردم عزیز و وفادار ما در ابتدا به صورت نیروهای داوطلب مردمی، عشایری، نیروهای نامنظم شهید چمران و سپس به صورت بسیجی و جهاد سازندگی به عنوان رزمنده حضور فعال در جبهه داشتند. آمار رسمی حضور رزمندگان بسیجی به بیش از دو میلیون و یکصد و سی هزار نفر می‌رسد و بالاترین رقم شهدای جنگ تحمیلی متعلق به شهدای بسیجی به تعداد 85 هزار نفر می‌باشد.

    گفتنی است که شهدای جهاد سازندگی به تعداد 3500 نفر می‌باشند که متشکل از اقشار مختلف مردم کشورمان از جمله دانشجویان، دانش‌آموزان، کشاورزان، کارگران، روحانیون بودند. همچنین، شهدای شاغل در بخش­های دولتی و حتی شهدای اقلیت‌های ایرانی از جمله مسیحی، کلیمی و زرتشتی را می‌توان نام برد. عده زیادی از مردم شریف ما هم در قالب کارهای خدماتی و پشتیبانی از جبهه ­ها نقش اساسی و محوری داشتند. اصولاً خانواده­ها، همسران، مادران و پدران به نوعی نقش بزرگی داشتند. یکی از اهداف بمباران هوایی و موشکی صدامیان به شهرهای ایران، بخصوص در عمق کشور از جمله شهرهای بزرگی مثل تهران، شیراز، اصفهان، کرمانشاه و… شکستن روحیه مردم و فشار روحی و روانی به خانواده­ها برای مخالفت با ادامه دفاع مقدس و فشار وارد کردن به دولت برای پذیرش خواسته‌های دشمن بوده است، که بحمدلله دشمن هیچ‌گاه نتوانست به این هدف دست پیدا کند. در واقع، حضور مردم و پشتیبانی آنان از رزمندگان بود که حماسه­های جاویدان معارف جنگ را پدید آورده است. مردم ما علاوه بر اعزام نیروهای رزمنده به جبهه ­ها، پشتیبانی جبهه­ ها را هم انجام می­دادند، مثلاً رانندگان کامیون و تریلی در امر نقل و انتقال کمک‌های مردمی و سایر نیازهای جبهه ­ها، هلال احمر و تمام پزشکان سرتاسر کشور در امر بهداشت و درمان رزمندگان، کارکنان شرکت نفت در نگهداری از تأسیسات نفتی و صدور نفت، کارکنان راه‌آهن جمهوری اسلامی ایران در انتقال رزمندگان­، مهمات و تجهیزات به جبهه ­ها، خدمات‌رسانی در پشت جبهه ­ها مثل تشکیل ایستگاه­های صلواتی که انواع و اقسام خدمات را به رزمندگان به صورت رایگان انجام می­دادند، مساجد در شهرها و روستاها نقش عمده خود را ایفا می‌کردند. حضور روحانیون در جبهه ­ها نیز آثار معنوی بسیار زیادی داشت، این عزیزان هم به عنوان مُبلّغ و هم به عنوان رزمنده در جبهه‌ ها حضور پیدا می­کردند. موارد عنوان شده شاید گوشه­ای از همکاری و پشتیبانی مردمیِ ملت شریف ما از جنگ و جبهه بود، که آن هم بلاشک تأثیری است که شخصیت معنوی حضرت امام بر آحاد مردم ایجاد کرده بودند و اتحاد و انسجام و یکدلی مردم و پشتیبانی آنها تا آخرین توان ثمره رهبری حضرت امام(ره) بود. در یک کلام، اگر رزمندگان شجاع ما توانستند هشت سال جنگ تحمیلی را با سربلندی پشت سر بگذارند، مرهون حضور مردم و پشتیبانی آنان و رهبری الهی حضرت امام (ره) بوده است.

  • توانایی و قدرت ارتش یک کشور بر اساس چه معیارهایی ارزیابی می‌شود؟

    به طور کلی، می­توان گفت توانایی و قدرت ارتش­ها بر اساس کمیت و کیفیت نیروهای مسلح می­باشد، که خود مقوله­ای بسیار گسترده است و به طور خلاصه، از پشتیبانی ملت، از سیاست­ها، حاکمیت، رهبری و فرماندهی کل نیروهای مسلح شکل می­گیرد.

    به طور کلی، کمیت و کیفیت سلاح‏ها، کمیت و کیفیت نیروی انسانی، آموزش، انضباط، روحیه، مدیریت، فرماندهی، جایگاه مردمی، توانایی‌های علمی، سرعت عمل، هوشمندی در مجموع معیارهای ارزیابی قدرت یک ارتش می­باشد.

  • آیا نگهبانی از مرزها بر عهده سپاه پاسداران می‌باشد؟

    کلاً نگهداری مرزها با نیروهای مرزبانی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد، که در گذشته این وظیفه بر عهده ژاندارمری کل کشور بوده است. ولی در حال حاضر، بنا به دلایل و مسائل منطقه‌ای، پاره‌ای از مرزها به سپاه پاسداران سپرده شده است و پاره¬ای را هم ارتش مراقبت می‌نماید و قسمتی در اختیار نیروی انتظامی ج.ا.ا می‌باشد.

  • نقش ارتش در جنگ تحمیلی چقدر بوده؟ چون افکار عمومی بر این است که بسیج و سپاه نقش پررنگ‌تری در جنگ تحمیلی داشته‌اند؟

    آنچه که مسلم است همه آحاد مردم عزیز ما در پیروزی در این جنگ نقش داشته¬اند. نیروهای مسلح، جهاد سازندگی و بسیاری از ارگان‌های دولتی و غیردولتی در پشتیبانی از جبهه نقش داشته¬اند. مسلماً هیچ¬یک از این ارگان¬ها به تنهایی قادر به دفع این یورش همه‌جانبه و ظالمانه نبوده¬اند. ارتش نیز بر حسب وظیفه ذاتی خود به لحاظ تخصص نظامی، تجهیزات سنگین زمینی مانند توپ و تانک و هوانیروز، تجهیزات نیروی هوایی و نیروی دریایی که سپاه در ابتدا فاقد آن بود، نقش مهمی را ایفا نمود، بخصوص در سال اول جنگ و متوقف کردن تهاجم دشمن و زمینگیر کردن آن، و اگر این مهم اتفاق نمی¬افتاد، شاید فرصتی برای تجمع و همکاری نیروها برای دفع نیروهای اشغالگر در سال دوم و ادامه پیروزی¬ها در سال¬های بعد به دست نمی¬آمد. بنابراین، توجه داشته باشید که هیچ عملیاتی بدون حضور و یا پشتیبانی ارتش انجام نمی¬گرفت و نیروهای ارتش در تأمین فضای کشور و اقتدار سیادت دریایی و پشتیبانی هوانیروز، نیروی هوایی و پدافند هوایی توپخانه نیروی زمینی در تمام عملیات‌های دفاعی و تهاجمی، همواره در دفاع مقدس حضوری فعال داشته و درگیر جنگ بوده‌اند.

  • سپاه پاسداران و بسیج از چه زمانی توانستند به عنوان یک نیروی آموزش‌دیده و کارآمد و با دانش نظامی با دشمن بعثی وارد مقابله شوند.

    سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی است و تجربه جدیدی از تشکیل یک نیروی مسلح در ایران می‌باشد، که از دل نیروهای مردمی و داوطلب کمیته¬های انقلاب اسلامی متولد گردید و تلاش می¬کرد خلاء ازهم پاشیدگی سازمان¬های امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی کشور را که در جریان پیروزی انقلاب ایجاد شده بود، پر کرده و با ضدانقلاب، اعم از گروه‌های معاند مانند مجاهدین خلق (منافقین) فدائیان خلق، حزب دموکرات، کومله و… و وابسته به رژیم ساقط شده و جریانات ضدانقلاب در داخل و خارج کشور که وابسته به اجانب بودند، مقابله نماید. ورود سپاه به صحنه رزمی به صورت عملیات چریکی و گروهی در درگیری¬های کردستان و گنبد آغاز گردید.
    با آغاز جنگ تحمیلی، بسیاری از سپاهیان محلی و بومی در مناطق عملیاتی و شهرها اغلب در کنار نیروهای ارتشی و گاهی جدا به صورت گروه¬های چند نفره به مقابله با نیروهای متجاوز برخاستند. تعدادی هم از شهرهای دور و نزدیک عازم جبهه¬های مختلف می¬شدند. در این زمان، بیشتر افراد سپاهی در مناطق آشوب¬زده داخلی وارد عمل می‌شدند.
    در آذرماه سال1358، حضرت امام(ره) طی یک سخنرانی طرح تشکیل ارتش 20 میلیونی را مطرح نمودند، که البته نیرویی جدا از سپاه پاسداران محسوب می¬گردید. در آغاز جنگ نیروهای بسیجی در اختیار و تحت کنترل فرماندهی سپاه قرار نداشتند و به صورت¬های مختلف با نیروهای ارتش و یا با سپاه همکاری می¬کردند.
    نوع و ساختار و سازماندهی سپاه هم در آغاز جنگ برای دفاع و مقابله در برابر یک ارتش مجهز و متعارف و متجاوز خارجی مناسب نبود و اساساً تصوری از جنگ¬های منظم هم نداشتند. ارتش از همان ابتدا از حضور برادران سپاهی و بسیجی خود در جبهه¬ها استقبال می-کرد و تلاش داشت از شور و اشتیاق آنان برای مبارزه با ارتش متجاوز عراق به نحو بهینه و حداکثری استفاده نماید.
    ارتش و برادران ارتشی در سازماندهی و آموزش برادران سپاهی و بسیجی، چه در میدان رزم و چه در اماکن آموزشی نقش مؤثری داشتند.
    در چند ماه اولیه جنگ، سپاه افراد خود را در سطحی مانند گروهان‌های پیاده سبک سازمان داده بود و در شناسایی¬ها و یا دستبرد به دشمن، فعالیت شجاعانه و ایثارگرانه خوبی داشتند، تا اینکه در دی‌ماه 1359 طبق تصویب مجلس شورای اسلامی نیروی بسیج در کنترل سپاه پاسداران قرار گرفت و یگان¬های بسیج به سپاه ملحق شدند و بدین ترتیب، استعداد پرسنلی سپاه بهبود و افزایش یافت، به طوری که در عملیات الله اکبر در غرب سوسنگرد، با استعداد بیشتری در حد گردان همراه با تیپ3 لشکر92 در شمال کرخه وارد عمل شدند.
    در21 خرداد1360، نیروهای سپاه با استعداد یک گردان با پشتیبانی لشکر77 خراسان در منطقه دارخوین به فرماندهی سردار رحیم صفوی وارد عمل شده و یک گردان عراقی را غافلگیر و منهدم کرد و این عملیات به نام فرمانده کل قوا خمینی روح خدا نامگذاری شد، که از نظر سپاه پاسداران، اولین عملیاتی است که سپاه به طور مستقل طرح¬ریزی، اجرا و هدایت کرده است.
    در شهریور1360، آقای محسن رضایی با دریافت حکم به سمت فرمانده کل سپاه منصوب شدند. در آغاز سال دوم جنگ، سپاه با بهره‌گیری از حضور رزمندگان بسیجی در کنار ارتش و در قالب سازمان گردان (حدود 15 گردان پیاده سبک) همراه لشکر77 در عملیات ثامن‌الائمه(ع) به نحو مؤثری شرکت کرد. فرماندهی عملیاتی سپاه را یوسف کلاهدوز قائم مقام سپاه عهده¬دار بود.
    بعد از عملیات ثامن¬الائمه(ع) و انتصاب سرهنگ علی صیادشیرازی به فرماندهی نیروی زمینی، همکاری ارتش و سپاه توسعه زیادی پیدا کرد و ارتش در قالب طرح کربلا، بخشی از پادگان¬های خود را به نیروهای سپاهی و بسیجی به طور موقت اختصاص داد، تا اسکان یافته و آموزش¬های اولیه نظامی را طی نمایند و واگذاری مهمات و تجهیزات به سپاه نیز افزون گردید. در بخش ستادی، مسئولان ستادی در بخش صف و فرماندهی فرماندهان سپاهی به صورت همتاسازی در کنار فرماندهان گردان و تیپ‌های ارتش قرار گرفتند و با علاقه و اشتیاق بسیار تلاش نمودند هرچه سریع¬تر دانش نظامی خود را برای طراحی و اجرا و هدایت عملیات¬های آفندی بزرگ تکمیل نموده و با تجهیزات سنگین اغتنامی از قبیل تانک و توپ که از نیروهای متجاوز عراقی به غنیمت گرفته شده بود، در آموزش¬ها استفاده و کار با این تجهیزات را از نیروی زمینی فراگرفته و رسته¬های مربوطه را در سازمان خود وارد نمایند. با توجه به سازماندهی جدید سپاه و انجام عملیات-های مشترک که به صورت ادغامی با ارتش انجام می¬شد، پیروزی‌های چشمگیری در جبهه به دست آمد.

  • عراق به عنوان کشوری که چندین بار از سلاح‌های شیمیایی علیه ملت خود و کشور ایران و کویت استفاده کرد، چه جریمه‌ای شد؟ آیا غرامت و خسارتی پرداخت کرد؟

    خلاصه پاسخ این است که اولاً ارتش کویت در مقابل ارتش عراق مقاومتی انجام نداد و عراق توانست حداکثر ظرف 48 ساعت کویت را به طور کامل به اشغال خود درآورد؛ لذا جنگی به آن صورت انجام نشد که عراق از سلاح شیمیایی علیه کویت استفاده کند. ثانیاً عراق در استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ با ایران متأسفانه جریمه-ای نشد و غرامتی هم پرداخت نکرده است. جهت یادآوری خاطرنشان می‌سازد به دلیل خسارات ضایعات ماندگار اثرات سلاح¬های شیمیایی، هیچ کشوری مجاز به استفاده از این سلاح نمی‌باشد و به غیر از استفاده محدود در جنگ جهانی اول، در جنگ جهانی دوم با توجه به تلفات انسانی ده¬ها میلیونی هیچ‌گاه طرفین از این سلاح مرگبار استفاده نکردند. اما در تشریح بیشتر در مورد عکس‌العمل شورای امنیت سازمان ملل باید گفت، پس از شکایت مکرر ایران مبنی بر استفاده عراق از گازهای شیمیایی در مناطق عملیاتی و پس از یک دوره بی‌تفاوتی سازمان ملل، زمانی که ایران قربانیان گازهای سمی را برای درمان به بیمارستان‌های اروپایی فرستاد، توجه جهانی به این جنایت صدام جلب شد. دبیر کل سازمان ملل در مارس1984 هیئت چهار نفره را به ایران اعزام کرد و با توجه به اینکه گزارش این گروه به اتفاق آرا تائید می‌کرد که ایران مورد حمله شیمیایی حاوی گازهای خردل و گاز اعصاب قرار گرفته است، شورای امنیت در همین تاریخ، بیانیه‌ای را منتشر‌ می‌کند که در آن استفاده از سلاح‌های شیمیایی محکوم می‌شود. اما نکته مهم و جالب این است که در این بیانیه مشخص نمی‌کند که چه طرفی این جنایت را مرتکب شده است. لازم به ذکر است که در روز 27مارس عراق رسماً استفاده از سلاح‌های شیمیایی را رد کرده و از دبیرکل سازمان ملل درخواست می‌کند به مسائل درجه دوم در این جنگ توجه نکند. این روش یک بار دیگر پس از تقریباً یک ‌سال تکرار می‌شود.
    مجدداً با حملات شیمیایی عراق و شکایت ایران، گروه متخصص دیگری در این باره تحقیق می‌کنند و بیانیه جدیدی در 25آوریل 1985 مانند بیانیه قبل، از نظر محتوا، منتشر می‌شود و این بار نیز بدون ذکر نام کشور استفاده کننده، کاربرد سلاح شیمیایی محکوم می‌شود. این روند بدون هیچ¬گونه تغییری ادامه پیدا می‌کند. این بی‌تفاوتی در حقیقت نتیجه حمایت سیاسی آمریکا و اروپاست، که مواد اولیه سلاح¬های شیمیایی را در اختیار عراق قرار می‌دادند.
    سفیر ایران در سازمان ملل از این بابت ابراز تأسف کرده و اعلام می‌دارد به دلیل عدم صراحت شورای امنیت در محکومیت عراق، سبب گردیده است بیانه صادره تا سطح یک قطعنامه کامل ارتقاء نیابد و عراق همچنان به این عمل ضدانسانی خود ادامه دهد.
    پس از یک هفته با شکایت مجدد ایران و پیگیری¬های وزیر امور خارجه کشورمان مبنی بر اینکه سکوت شورای امنیت، عراق را تشویق به تداوم و استفاده از این سلاح کرده است، این دور از شکایت¬های ایران برعکس گذشته نتیجه‌بخش می¬شود و سازمان ملل یک هیئت تحقیقی را در آوریل سال1986 جهت بررسی به ایران اعزام می¬نماید. این هیئت در گزارش خود اظهار می‌دارند که نیروهای عراقی در مناسبت¬های متعدد علیه نیروهای ایرانی از سلاح¬های شیمیایی استفاده کرده و بهره¬گیری از این سلاح در گذشته نیز در سطح وسیع‌تری انجام شده است. این بار سازمان ملل در 21مارس1986 با صراحت تداوم استفاده از سلاح شیمیایی توسط عراق را محکوم می-کند. اما در مجموع، هیچ¬گونه مجازاتی شامل حال عراق، یعنی کشور استفاده کننده از سلاح‌های شیمیایی، انجام نمی¬شود و یک بار دیگر همراهی و کمک¬های همه‌جانبه استکبار جهانی به عراق بیش از پیش، حتی با در اختیار قرار دادن امکانات ساخت سلاح شیمیایی به اثبات می‌رسد.
    قابل توجه است که عزیزان بدانند، نیروهای ایران به تدریج با فراهم نمودن تجهیزات مقابله با حملات شیمیایی و آموزش رزمندگان و تشکیل تیم‌های رفع آلودگی، سبب کاهش تلفات گردیده و در مقابل سلاح‌ شیمیایی با امکانات و آموزش کافی توانستند مقاومت کرده و این حربه دشمن را نیز تا حدود زیادی خنثی نمایند.

  • آیا در عراق هم مانند ایران از نیروهای مردمی استفاده شده است؟

    بله، ارتش بعث عراق از نیروهای مردمی به نام یگان‌های جیش‌الشعبی که به صورت غیرسازمانی، ولی اجباری (افرادی که قبلاً خدمت سربازی خود را گذرانده بودند و به اجبار احضار شدند) سازماندهی شده بودند، در کنار یگان‌های سازمانی خود و در کنترل فرماندهان نظامی عمل می‌کردند، استفاده کرد. نکته جالب توجه این است که سربازان وظیفه در یگان‌های ارتش عراق تا پایان جنگ از خدمت ترخیص نشدند. این در حالی است که ارتش ایران سربازان وظیفه را به موقع ترخیص می‌کرد. خلاصه اینکه هرچند نیروی داوطلب مردمی همچون نیروی بسیج ایران را نداشت، ولی نیروهای غیرسازمانی به نام جیش-الشعبی داشت، که اجباری بود و در سازمان رزم عراق به کار گرفته می‌شد.

  • آیا عراق در دستیابی به اهداف اولیه خود موفق بود؟ اگر خیر دلایل عدم موفقیت چه بود؟

    ارتش عراق در تجاوز به ایران به رغم پیشروی در سه بخش شمالی، میانی و جنوبی، هرچند توانست به قسمت­هایی از سرزمین ما دست پیدا کند، ولی هیچ‌گاه موفق نشد به اهداف اولیه از پیش تعیین شده خود برسد. در محور جنوب، عراق در نظر داشت شهرهای خرمشهر، آبادان، اهواز، سوسنگرد، حمیدیه، اندیمشک و دزفول را تصرف نماید، که بجز تصرف بخش غربی خرمشهر به اهداف دیگری دست پیدا نکرد، بخصوص در منطقه شوش و اندیمشک پشت رودخانه کرخه متوقف شد و از دستیابی به اندیمشک و دزفول، که در واقع گلوگاه ورودی به استان خوزستان می‌باشد، ناکام ماند و در حالی که از سمت بستان در نظر داشت با عبور از سوسنگرد و حمیدیه با لشکرهای خود در اهواز الحاق انجام دهد، موفق نشد. در محور میانی نیز نتوانست به سر پل ذهاب دست پیدا کند. همچنین، در محور شمالی نیز به اهدافش نرسید. در حقیقت، عراق در راهبرد جنگ برق­آسا و سریع به همه اهداف خود نرسید.

    اما دلایل عدم موفقیت ارتش عراق چه بود؟ بدون هرگونه تعصب باید گفت تلاش شجاعانه نیروهای سه‌گانه ارتش، اعم از نیروی هوایی که از همان روز اول جنگ با پرواز 12 فروندی و در روز دوم با پرواز 141 فروند هواپیما و حمله به پایگاه­های هوایی دشمن و همچنین، بمباران مکرر نیروهای زمینی دشمن که در حال پیشروی بودند، توانست تلفات و ضایعات سنگینی به تجهیزات و افراد دشمن وارد کند. نیروی دریایی با پشتیبانی هوایی نیروی هوایی، با ایستادگی در مقابل هجوم ناوهای عراق و مسلط شدن به دریا و از بین بردن دو سوم نیروی دریایی دشمن، بعد از حدود 2 ماه از حمله اولیه عراق باعث شد نیروی دریایی عراق تقریباً منهدم گردد، به گونه­ای که دیگر تا پایان جنگ قادر به رویارویی با نیروی دریایی ایران نبود؛ و رزمندگان نیروی زمینی ارتش که در خطوط مقدم جبهه با دشمن روبرو شده بودند با فداکاری، شجاعت و ایثار و با استفاده از آتش‌های انبوه و سنگین توپخانه و بالگردهای هوانیروز توانستند ضربات مهلکی را به دشمن وارد کنند، به طوری‌که در بسیاری از محورها حرکت تهاجمی دشمن را متوقف کرده و جلو پیشروی اولیه آنان را بگیرند. بعد از مرحله توقف دشمن، یگان­های رزمی نیروی زمینی ارتش با گسترش در بیش از 1000 کیلومتر از خطوط مقدم مرزی به رغم مشکلات و محدودیت­های فراوان، توانستند خطوط پدافندی مستحکمی را در مقابل دشمن ایجاد کنند. به طوری‌که بعد از تهاجم روزهای اول ارتش دشمن، هیچ‌گاه امکان کوچکترین عملیات آفندی را پیدا نکرد و در نهایت، نیروهای خودی توانستند شرایط را برای عملیات آفندی بعدی مهیا سازند. البته باید گفت که حمایت‌های مردمی در پشتیبانی از ارتش که بسیار روحیه‌ساز و روحیه‌بخش بوده، عزم و توان رزمندگان را چندین برابر کرده بود، به طوری که برای دشمن باورکردنی نبود که در این زمان کوتاه، ارتش ایران بتواند جلو یورش سیل‌آسای آنان را بگیرد. صدام که تصور می‌کردند ارتش ایران از هم پاشیده و توان دفاع از کشور را ندارد، با این مقاومت و ازخودگذشتگی که همراه با پشتیبانی و حمایت‌های حضرت امام(ره) فرمانده کل قوا و هدایت و رهبری ایشان و در نهایت، پشتیبانی­های مردمی و مسئولین نظام همراه بود، خیلی زود متوجه اشتباه خود شد و در مرحله بعدی راهبرد خود، یعنی تصمیم به تثبیت سرزمین­های اشغال‌شده نیز موفق نبود، زیرا عملیات­های آفندی سال دوم جنگ که به آزادسازی بسیاری از سرزمین­های اشغالی منجر شد، این راهبرد (تثبیت اشغال) صدام را نیز به شکست منجر کرد.

  • صدام در ظاهر علت اصلی جنگ را چه بیان کرد و از طرفی غرض اصلی او چه بوده و در این میان واکنش جامعه جهانی چگونه بود؟

    اگر نگاهی گذرا به اتفاقاتی که از شروع نهضت اسلامی مردم ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی داشته باشیم و رفتار و برخوردهای دولت بعث عراق را مورد بررسی قرار دهیم، خیلی زود به نیت صدام و پاسخ سوال شما می­رسیم، که به چند مورد آن به صورت فهرست­وار اشاره می­شود:

    • در تنگنا قرار دادن امام خمینی(ره) در عراق، که در نهایت منجر به مهاجرت حضرت امام(ره)از عراق شد.
    • تشکیل قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی بصره، سه ماه قبل پیروزی انقلاب اسلامیبه منظور تحت نظر داشتن اوضاع ایران و ارتباط با عناصر مخالف نهضت اسلامی.
    • تقویت عناصر احزاب دموکرات و کوموله از نظر واگذاری سلاح و تجهیزات و پشتیبانی­های مالی و لجستیکی و ایجاد آشوب در مناطقی از آذربایجان غربیو کردستان و ایجاد ناامنی در این مناطق، پس از یک هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که عملاً بخشی از قوای مسلح ایران در این منطقه درگیر می­شوند.
    • اخراج ایرانیان و عراقی­های ایرانی تبار و ضبط اموال و دارایی­های آنها.
    • فشار شدید بر حوزه علمیه نجف و شهادت تعدادی از علمای طرفدار حضرت امام(ره)از جمله آیت­الله سید محمدباقر صدر و آیت­الله حکیم.
    • حمایت و کمک به گروه­های معاند داخلی از جمله گروه منافقین.
    • فراخوان سفرای دو کشور.

    و ده­ها اقدام خصمانه دیگر که نشان می­داد اصولاً حزب بعث تفکرات ضدشیعی و ضدایرانی داشته و ایران اسلامی را تهدیدی جدی برای بقای خود می­دانسته است.

    صدام حسین در پی اقدامات خود و برنامه­ریزی برای یک رویارویی با انقلاب اسلامی ایران در تیرماه 1358 حسن­البکر رئیس جمهوری عراق را به بهانه ناتوانی کنار زده و خودش به عنوان رئیس جمهور قدرت کامل رهبری عراق را به دست می­گیرد و در پی این جابجایی، دست به یک تصفیه درون حزبی زده و مخالفان را از سر راه برمی­دارد.

    در ادامه، می­توان گفت قطع رابطه آمریکا و ایران در اوایل سال 1359 این توهم را برای صدام به وجود می­آورد که چون ایران از حوزه قدرت و نفوذ آمریکا جدا شده، از نظر سیاسی و نظامی به شدت ضعیف شده است و قدرت مقابله را نخواهد داشت و تغییر نظام در ایران فرصت مناسبی است که بتواند حتی با استفاده از زور هم شده قرارداد 1975 الجزایر را ملغی کند و دوباره به حاکمیت کامل اروندرود برسد، که این عمل و غلبه بر ایران، باعث رشد بسیار زیاد و ده­ها فرصت و امتیاز از این قدرت‌نمایی خواهد شد.

    البته باید به نکته دیگری نیز اشاره کرد که با روشن شدن مداخله­های رژیم عراق در امور داخلی ایران دولت ایران هم می­کوشید از هر فرصتی بر کاهش تنش و حل اختلافات بهره ببرد، و به یک مورد آن اشاره می­شود که وزیر خارجه ایران در دولت موقت آقای دکتر ابراهیم یزدی در حاشیه اجلاس غیرمتعهدها در شهریورماه سال 58،  دیداری با صدام حسین و آقای صلاح عمرعلی نماینده وقت عراق در سازمان ملل برگزار کرده و مذاکراتی انجام می­دهد که آقای صلاح عمرعلی بعدها و بعد از سقوط صدام، طی مصاحبه تلویزیونی با شبکه الجزیره، اعلام می­کند صدام در پاسخ به سوال من در مورد نتیجه مذاکره گفت: چه صلحی؟ چه مشکلی بین ما و ایران حل شد؟ ای صلاح، این مسئله یک فرصت است که شاید در یک قرن یک بار اتفاق می‌افتد. ایرانی­ها اهواز را از ما گرفتند، شط­العرب را از ما گرفتند، طبعاً حالا فرصت برای ما دست داده است. در حالی که کشورشان از هم پاشیده است. ارتش آنها از هم گسیخته شده و نیروهایشان پراکنده گشته است. بین خودشان جنگ و دعوا است. گروهی، گروهی دیگر را می­کشند پس الآن این فرصت تاریخی ما است تا بتوانیم تمام حقوقمان را به طور کامل بازگردانیم.

    و بد نیست عزیزان از دیدگاه وزیر خارجه عراق نیز مطلع باشند:

    طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق در تابستان 1359 اظهار می‌دارد امروز ارتش ایران از هم پاشیده است. وجود پنج ایران کوچک­تر، بهتر از یک ایران واحد خواهد بود. ما از شورش ملت­های ایران پشتیبانی خواهیم کرد و سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.

    پس مهم­ترین هدف و غرض صدام در شروع جنگ که به اَشکال مختلف از سوی سردمداران بعثی مطرح می­شد، به طور خلاصه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، تجزیه و تضعیف ایران بود که تضاد ایدئولوژیک با رژیم بعثی داشت. مصاحبه صدام با خبرنگاران در شروع جنگ که گفته بود ادامه مصاحبه یک هفته بعد در تهران، کاملاً نشان‌دهنده افکار و ایده­های دشمن می­باشد. اما اهداف فرعی و حداقلی صدام را به شرح ذیل می­توان بیان کرد:

    1. تغییر در قرارداد مرزی 1975 و دسترسی به ساحل اروندو سواحل بیشتر در خلیج فارس.
    2. جداسازی خوزستاناز ایرانبه عنوان یک کشور مستقل یا یکی از استان‌های عراق.
    3. ابراز قدرت در جهان عرب و منطقه خاورمیانه به عنوان رهبر جهان عرب و اعلام عراق به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه (جانشین کشور مصر در جهان عرب) که قادر شده کشور بزرگ و نیرومند ایرانرا به زانو درآورد و در واقع، ژاندارم منطقه شدن (البته به زعم صدامبا آزادسازی جزایر سه‌گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک می­توانست به این مهم دست پیدا کند).

    اما واکنش جامعه جهانی به این تعرض در ابتدا سکوت و نادیده گرفتن تجاوز عراق تحت عنوان بی­طرفی در جنگ بود و بعدها حمایت پنهان و آشکار از عراق از نظر اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی پشتیبانی­های روانی و تشویقی، البته بجز چند کشور بسیار معدود عربی (سوریه و لیبی).

    البته در ظاهر، همان­طور که در قبل گفتیم، صدام دفاع در مقابل تهاجم ایران و پس گرفتن جزایر سه­گانه عربی یعنی مبارزه با ظالم را هم مطرح می‌کرد و همین­طور به ظاهر ادعا داشت در قرارداد 1975 به عراق ظلم شده، یا اینکه ایران قرارداد1975 را در مواردی نقض کرده و اعتبار ندارد و ما سرزمین­های اشغال‌شده عراق را می­خواهیم آزاد کنیم.

  • لطفاً در مورد 1000 تانک چیفتن که از انگلستان خریداری شده بود، ولی در جنگ ما کمتر از آن در کتاب‌ها و سخنرانی‌ها می‌بینیم، بفرمائید. چون گفته می‌شود که ما با کمبود نیروی زرهی مواجه بودیم.

    ایران تانک‌های چیفتن را از انگلستان خریداری کرده بود. این تانک‌ها که در لشکر92 زرهی اهواز و تعدادی از گردان‌های زرهی سایر لشکرها به کار گرفته شده بود، در عمل، اشکالاتی در گیربکس آن مشاهده شد، که نیاز به تقویت داشت؛ لذا در پارت دوم، قرارداد خرید 1000 دستگاه تانک جدید بسته شد و قرار بود موتور و گیربکس تانک تغییر کرده و مطابق شرایط زمین و آب و هوای ایران ساخته شود. این سفارش داده شد و تانک چیفتن جدید به نام چلنجر که نام ایرانی آن به نام شیر ایران نامیده می­شد، ساخته شد و آماده تحویل گردید. در اواخر دوران رژیم سابق، با لغو پاره­ای از قراردادهای تسلیحاتی ایران با غرب، این قرارداد نیز لغو گردید، لذا هیچ‌گاه این تانک­ها وارد ایران نشد و خودمان این قرارداد را لغو کردیم و ظاهراً به کشور اردن و عربستان فروخته شد. مسلماً اگر این تانک­ها که با توجه به تقویت موتور و گیربکس مطابق شرایط آب و هوای ایران ساخته شده بود، در اختیار ارتش ایران قرار می­گرفت، می­توانست نقش خوبی در عملیات داشته باشد.

  • چرا ادامه جنگ بعد از پس‌گیری خرمشهر آسیب‌شناسی نمی‌شود؟

    کتاب­های متعددی تحت عنوان جنگ ایران و عراق با تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، هم از سوی ارتش و سپاه و هم از سوی سایر نویسندگان و کارشناسان داخلی و خارجی به آسیب­شناسی جنگ پرداخته و آن را به رشته تحریر درآورده­اند، ولی آنچه که باید در این نوشته­ها به آن توجه کرد، این است که این نقطه نظرات، نظریه­های شخصی نویسندگان و نظریه­پردازان محسوب می‌شود، در حالی که مهم‌ترین مسئله این است که باید به شرایط خاص زمان و مکان توجه کرد و تصمیمات مسئولین را در آن لحظه حساس سنجید. در فضای آن روز چند گزینه وجود داشت که به شرح زیر به آن پرداخته می‌شود:

    1- ما از نظر روانی، بعد از آزادسازی خرمشهر خود را بسیار قوی‌تر از دشمن تصور می‌کردیم، زیرا در مدت بسیار کوتاهی (حدود 2 ماه) توانسته بودیم دو عملیات بزرگ فتح‌المبین و بیت‌المقدس را با پیروزی کامل به انجام برسانیم و بیشترین سرزمین‌هایمان را از اشغال خارج کنیم و دشمن را مجبور کنیم مقداری از سرزمین‌ها را نیز خودش رها کرده و عقب‌نشینی کند. لطمه بزرگی به ماشین جنگی دشمن خورده بود. با این روحیه تهاجمی که رزمندگان ما پیدا کرده بودند و حس برتری بر دشمن، توقف جنگ نمی‌توانست مورد پذیرش افکار عمومی قرار بگیرد. همه جا صحبت از احقاق حق از کشور متجاوز بود.

    2- جامعه بین‌الملل و رأس آن شورای امنیت سازمان ملل هیچ‌گاه به طور جدی و عادلانه وارد قضیه نشده و اقدام مناسبی که منطبق با عدالت و گرفتن حق مظلوم باشد، انجام نداده بود.

    3- هنوز بیش از 2000 کیلومترمربع از خاک ایران (مانند نفت‌شهر، قصرشیرین، قسمتی از نوار مرزی شمال‌غرب، قسمتی از شلمچه و…) همچنان در تصرف ارتش عراق قرار داشت.

    4- صدام روی مواضع اولیه خود در حمله به ایران همچنان ایستاده بود و از قبول مجدد قرارداد 1975 که آن را پاره کرده بود و قبول نداشت هیچ صحبتی نمی‌کرد. در حالی‌ که ما حاکمیت مفاد این قرارداد را خواستار بودیم.

    5- اصولاً لفظ صلح هیچ‌گاه بیان نمی‌شد و صدام فقط قبول آتش‌بس و شروع مذاکرات را مطرح می‌کرد و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل هم همین را می‌گفت.

    6- نگرانی بسیار شدید دیگری هم در ذهن مسئولین تصمیم گیرنده ادامه جنگ و یا مذاکره با صدام وجود داشت، که اگر فرض کنیم بعد از فتح خرمشهر آتش‌بس را بپذیریم و وارد مذاکره شویم (که باید اشاره کرد اصولاً افکار عمومی این راهکار را نمی‌پذیرفت) و صدام همچنان در موضع قدرت قرار داشت، آیا به نتیجه مطلوب می‌رسیدیم و آیا می‌توانستیم اطمینان کنیم که مهاجران به شهرهای خود برگردند و بازسازی شهرهای مرزی را شروع کنیم؟ آیا شمشیر زورگویی و تجاوز را همیشه بالای سر خود احساس نمی‌کردیم؟ واقعاً با توجه به حمایت‌های سیاسی، نظامی و تسلیحاتی که از صدام می‌شد و در سؤالات قبلی نیز به آن اشاره شده است، با توجه به اینکه ابزار جنگی صدام در بخش نیروی زمینی و نیروی هوایی بیش از شروع جنگ شده بود، آیا بدون دادن امتیازی به صدام و با مذاکره می‌توانستیم به خواسته‌های خود برسیم؟

    7- آیا ایران نباید با فرصت مذاکره­ای که به صدام می­داد، نگران بازسازی ارتش عراق و تهاجمی دیگر و حمله مجدد احتمالی علیه ایران می‌بود و نباید به وعده‌ها و گفته‌های صدام در برقراری آتش‌بس و متارکه جنگ شک می‌کرد؟ کما اینکه دیدیم حتی پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران در تاریخ 31/4/67 باز ارتش صدام به مناطق گسترده‌ای از مرزهای کشورمان حمله کرد و چیزی نمانده بود مجدداً خرمشهر را تصرف کند.

    8- و در ادامه این بحث، اگر در زمان پذیرش قطعنامه از سوی ایران سناریو حمله صدام به کویت هم پیش نمی‌آمد و تا امروز همچنان در قدرت باقی بود و به ما و دیگران چنگ و دندان نشان می‌داد، آیا این وضعیت به نفع ما می‌شد؟

    9- مطالب گفته شده و ده‌ها سؤال دیگر در آن مقطع مسائلی بود که ذهن مسئولین جنگ را به خود مشغول کرده بود و در نهایت، به این تصمیم رسیدند که به منظور احقاق حقوق حقه ایران همچنان پایداری و استقامت کنند. تصمیمات اتخاذشده در واقع یک راهبرد سیاسی نظامی جمهوری اسلامی ایران بود برای رسیدن به حقوق خود.

  • به چه علت عراق ایران را آغازگر جنگ معرفی می‌کرد؟ استدلال و دلایل آنها چه بوده؟

    عراق برای توجیه افکار عمومی دنیا برای آغاز جنگ خود با ایران باید اسناد و دلایلی می‌ساخت، ولی تمام ادعاهای عراق در ارتباط با اینکه ایران آغازکننده جنگ بوده یک ادعای واهی بود، مثلاً عراق به بهانه‌ واهی اینکه ایران شیعیان کشورش را به انقلاب در کشور تحریک می‌کند و یا به پاسگاه های مرزی آسیب می‌رساند، درصدد بود تا پاسخ‌ های مرزی ایران که در مقابل حملات ارتش عراق انجام می‌شد را ثبت و به عنوان سند تجاوز ارائه نماید. مسلماً عراق به خاطر پیامدهای منفی که آغازکننده جنگ از نظر جامعه جهانی دارد، هرگز نمی‌خواست بپذیرد که آغازکننده جنگ با ایران بوده، ولی یک سازمان بی‌طرف بین‌المللی می‌تواند تعیین کند و تشخیص بدهد که چه کسی آغاز کننده جنگ بود که در پایان جنگ، سازمان ملل با بررسی که انجام داد این کار را کرد و عراق را متجاوز شناخت و اعلام کرده است.

  • چرا با وجود کمک 30 میلیارد دلاری کویت به عراق در جنگ با ایران، بعد از اتمام جنگ، صدام به کویت حمله کرد؟

    ادعای ارضی عراق نسبت به کویت ادعایی دیرینه است و فقط به زمان صدام مربوط نمی‌شود، در گذشته هم این ادعا بوده و سایر زمامداران عراق هر موقع قدرتی پیدا می‌کردند در این مورد تلاشی انجام می¬دادند. اقدام صدام در حمله به کویت با وجود اینکه کویت در طول جنگ تحمیلی همه¬گونه حمایت مالی، سیاسی، نظامی را از عراق انجام می-داد، دلایل متعددی دارد، از جمله اینکه در پایان جنگ، وضع اقتصادی عراق به شدت خراب شده بود و گفته می¬شد که کویت ادعای گرفتن پول¬های خود را داشت، در صورتی¬ که عراق نه تنها قادر به پس دادن بدهی¬های خود نبود، بلکه نیاز به کمک‌های جدید مالی نیز داشت. صدام با عدم موفقیت در جنگ با ایران توسط مردم عراق و حتی ارتش عراق و سایر کشورهای کمک‌کننده زیر سوال رفته بود و بدین ترتیب، در صدد بود با یک قدرت‌نمایی نظامی در منطقه برای خودش و ارتش بعثی اعاده حیثیت بکند. از طرفی هم بزرگ شدن بیش از حد ارتش عراق و هزینه¬هایی که این ارتش دربرداشت، مسئله-ای سوال برانگیز بود. موارد مطرح شده فوق از دلایل حمله عراق به کویت بود، که احتمالاً دلایل پنهان و آشکار دیگری هم داشته است، ولی در نهایت، این اقدام تجاوزکارانه صدام با سرنگونی رژیم بعثی عراق خاتمه پیدا کرد و صدام بعد از شکست در اهدافش در ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی، جدا کردن خوزستان و گرفتن جزایر سه¬گانه برای اعراب دیگر چهره فاتح را نداشت و از این نظر نیز تحت فشار بود و باید حرکتی انجام می¬داد تا دست¬نیافتنی‏ها در جنگ تحمیلی را در جای دیگری به دست آورد تا توجیهی برای افکار عمومی کشور خود داشته باشد. از طرفی، یکی از اهداف کویت در کمک مالی به عراق سیر کردن اشتهای او برای عدم تجاوز به کویت بود و در حقیقت، باج می‌داد تا در امان بماند، که عملاً چنین چیزی اتفاق نیفتاد و ترس از چیزی که نگرانش بود به واقعیت تبدیل شد و این حرکت انتحاری صدام نیز منجر به سرنگونی خود او و از هم پاشیدن حکومت بعث و اشغال کشورش گردید.

  • چرا خرمشهر و دزفول بیش از دیگر شهرها بمباران شد و بیشتر مورد حمله موشکی قرار گرفت؟

    در ابتدا باید خاطرنشان کرد که شهرهای بانه و پیرانشهر بیشترین بمباران هوایی را داشتند، به طوری ¬که این دو شهر به میدان تیر آموزش خلبانان عراقی مشهور شده بود، همین¬طور جزیره خارک به تعداد روزهای جنگ بمباران هوایی شد.
    در مورد هدف قرار گرفتن شهرهای خرمشهر، آبادان، دزفول و اندیمشک باید گفت از اهداف اصلی عراق گرفتن این دو منطقه (شمال و جنوب استان خوزستان) جهت مسلط شدن به ساحل اروندرود و دسترسی بیشتر به ساحل خلیج فارس بود، تا اعلام کند که ایران ساحلی در کنار اروندرود ندارد که ادعای آن را می¬کند و از طرفی، علت بمباران دزفول و اندیمشک هم این بود که این دو شهر در واقع دهانه ورودی استان خوزستان می¬باشند و اگر به¬ دست عراق می¬افتادند، کلاً راه زمینی به این استان قطع می¬شد. البته نیت پلید دیگر صدام در بمباران این شهرها و سایر شهرهای ایران این بود که مردم، شهرها را ترک کنند و آواره شوند و فشار بر دولت بیشتر وارد شود تا تن به خواسته¬های دولت عراق بدهد، ولی مردم مؤمن و شجاع کشورمان با مقاومت و شجاعت بی¬نظیر خود این ترفند صدام را نیز خنثی کردند. از طرفی، با توجه به برد سلاح¬های توپخانه و موشکی عراق، آسیب رساندن به شهرهای دزفول و اندیمشک ساده‏تر بود، ضمن اینکه وجود پایگاه هوایی دزفول و پادگان‌های نیروی زمینی در کنار این دو شهر و از بین بردن یا آسیب رساندن به آنها از دیگر اهداف صدام به شمار می¬رفت.

  • اگر ما شعار مرگ بر غرب و شرق نمی‌دادیم باز هم شرق و غرب از عراق حمایت می‌‌کردند؟

    باید دقت داشته باشید که بحث شعار تنها مطرح نیست، بلکه ‌بحث این است که رفتار و عملکرد ما مطابق با میل و خواسته آنها باید می-بود. آنها می‌خواستند همانند گذشته سیاست‌های اقتصادی‌، اجتماعی، نظامی و دیپلماسی ما و آنچه که اصول و راهبرد یک کشور را می‌سازد، برابر میل و خواسته آنها باشد، در صورتی‌ که مردم ایران با انقلاب خود می‌خواستند که این روش را ادامه ندهند و بر اساس آرمان‌های انقلابی خود عمل کنند، لذا علت مخالفت آنها این بود که آرمان‌های انقلابی ملت ایران با خواسته‌های آنان برای ادامه استثمار و زیر سلطه قرار دادن جور در نمی‌آمد.

  • با توجه به اینکه به صراحت از سوی عراق اعلام شده بود که هدف آنها گرفتن استان خوزستان است، چرا دولت ایران تصمیم گرفت که جبهه جنگ را به شمال عراق که اکثراً کردنشین بودند و بعثی نبودند و در صورت سقوط برای صدام اهمیتی نداشتند عوض کند؟ آیا این تصمیم اشتباه بود؟

    جداسازی خوزستان از اهداف اولیه جنگ عراق علیه ایران بود که با مقاومت رزمندگان اسلام بعد از انجام عملیات¬های بزرگ چهارگانه در سال دوم جنگ، بخصوص آزادسازی خرمشهر کاملاً شکست خورد و از ذهن سردمداران بعثی عراق پاک شد؛ و اما تغییر جبهه اصلی از جنوب به شمال کشور در سال هفتم جنگ اتفاق افتاد و در راستای تحقق سریع¬تر راهبرد جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به اهداف تنبیه متجاوز و تحمیل اراده بر دشمن صورت گرفت و در این شرایط، عمدتاً کردهای عراقی معارض، بخصوص دو نیروی بزرگ بارزانی و طالبانی که به دنبال خودمختاری بخش کردنشین عراق بودند و معارض با حکومت صدام، این زمینه فکری را فراهم می¬کرد که در این منطقه اگر نیروهای ایرانی عمل کنند، زودتر به نتیجه خواهند رسید. البته به نظر بعضی از کارشناسان، کشاندن جنگ در سال‌های آخر به جبهه شمال¬غرب اشتباه بوده و سبب شکست¬های ما در جنوب گردیده است.

  • آیا هجوم به شهر بصره و جنگ برای گرفتن کشور همسایه در تضاد با آرمان های کشورمان، مبنی بر اینکه کشور ما هیچ گاه به کشوری تهاجم نمی کند، در تضاد نیست؟

    یکی از اصول پذیرفته شده کشور ما این است که ما هیچ¬گاه به کشوری تهاجم و تجاوز نخواهیم کرد و این مسئله همچنان به عنوان دکترین نظامی جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده و پا برجاست. البته نباید با شرایطی که در جنگ تحمیلی برای کشور ما پیش آمد اشتباه کرد. همان‌گونه که در سوالات قبلی بیان شد، ما هیچ¬گاه قصد تصرف شهر بصره و نگه داشتن آن ¬را نداشتیم و این عملیات یک هدف کلان نظامی را در جهت اهداف کلی نظام دنبال نمی¬کرد، بلکه تصمیمی بود که در رده عالی نظامی کشور و در راستای اهداف عالی کشور اتخاذ شده بود. ضمن اینکه ما برای اینکه در منطقه¬ای مناسب بتوانیم پدافند نماییم، بالإجبار باید به هدف‌هایی در خاک عراق دست می‌یافتیم. به عبارت دیگر، هدف ما نه تسخیر بصره، بلکه کنترل شهر بصره بود، تا ابزار فشاری باشد بر صدام تا به خواسته¬های بحق ایران و ترک کامل کشور اسلامی و پذیرش مجدد قرارداد 1975 مجبور شود و دفاع مقدس درس عبرتی برای تفکرات تجاوزگرانه دیگران شود.

  • چرا اکثر کشورهای دنیا دست به دست یکدیگر و متحد، خواهان براندازی جمهوری اسلامی ایران بودند؟ مگر ایران به دنیا چه خیانتی کرده بود؟

    جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آرمان¬های انقلابی خود مسائل جدیدی از جمله استقلال و عدم وابستگی را در دنیا مطرح کرده بود که با منافع و مصالح غرب و شرق همخوانی نداشت. در واقع، می¬توان گفت تضاد و چالش بین آرمان¬های انقلاب اسلامی با منافع غرب و شرق و متحدان و همفکران آنها به وجود آمده بود و قدرت¬ها نمی‌خواستند این تفکر و اید‏ئولوژی جدید به سایر کشورها نفوذ کند و با بیداری مردم کشورها به منافع آنها لطمه وارد شود.
    ایران از خدمت نوکرانه به آمریکا، تأمین منافع آمریکا در ایران و منطقه، ژاندارمی منطقه برای آمریکا و از دوستی با غده سرطانی صهیونیست و از طرفی، از زیر بار رفتن قدرت کمونیستی شوروی خارج شده بود و اینها هیچ کدام به نفع استکبار شرق و غرب نبود.
    متأسفانه همواره شاهد آن هستیم بسیاری از کشورها بنا به دلایل مختلف و گاه نیز علیرغم میل باطنی خود، بالإجبار از سیاست‌های قدرت‌های بزرگ حمایت می‌کنند و به نوعی دنیا، بخصوص قبل از فروپاشی شوروی، دقیقاً به دو بلوک غرب و شرق تقسیم شده بود و هریک از دو قدرت متحدانی داشتند و توانسته بودند کشورها را با خود همسو و همراه کنند.
    البته باید به ضعف فعالیت¬های سیاسی و دیپلماسی کشور در اوایل انقلاب به دلیل عدم قوام دستگاه دیپلماسی کشور نیز اشاره کرد. می-دانیم دیپلماسی ابزار اجرای سیاست خارجی هر کشور می¬باشد. در اوایل انقلاب به دلیل تعدد الگوها و چندگانگی رفتار و جهت¬گیری¬های سیاست خارجی، فرآیند سیاستگذاری خارجی کشور کاهش پیدا کرده بود.

  • با توجه به آمار تسلیحات کم ارتش ایران در پایان جنگ، علی‌الخصوص نسبت به تعداد جنگ‌افزارهای عراق، آیا نمی‌توان گفت که آتش‌بس به نفع ایران بوده و در صورت ادامه جنگ آینده خوبی در انتظارمان نبود؟

    این مطلب صحیح است که به دلیل تحریم¬های تسلیحاتی، نیروهای رزمنده ایران با محدودیت¬های زیادی از نظر ابزار جنگی روبرو بودند و از طرف دیگر واگذاری بی‌دریغ سلاح و جنگ¬افزارهای مختلف به عراق آمار تسلیحات ارتش بعث را بالا برده بود. لیکن تداوم جنگ برای ارتش بعث و کسب پیروزی با استفاده از سلاح¬های فراوان موجود برای نیروهای ارتش بعث که هشت سال روحیه شجاعت، سخت¬کوشی، ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام را در عملیات¬های مختلف تجربه کرده بودند، کار سهل و آسانی نبود و باید دانست که ابزار جنگی همیشه حرف اول را نخواهد زد و مسئله بعد اینکه ایران تنها آتش¬بس را نپذیرفته بود، بلکه قطعنامه 598 را پذیرفته بود که خواسته¬های ایران در آن تا حدود زیادی لحاظ شده بود و ضرورتاً آتش¬بس را هم که یکی از بندهای قطعنامه بود پذیرفت.
    بهرحال، گروهی از کارشناسان سیاسی و نظامی در آن زمان و هم اکنون هم معتقدند که پذیرش قطعنامه در آن زمان به نفع ایران بوده است.

  • توجیه عراق در خصوص اینکه اروندرود و اهواز جزء عراق و از آن ملت عراق است چه بود؟

    عراق هیچ دلیل قانع¬کننده¬ای از دیدگاه تاریخی، جغرافیایی و حتی منطقی از نظر روابط بین‌الملل برای حمله به ایران نداشت. در مورد اروندرود باید اشاره کرد از نظر حقوق بین‌الملل حدود و مرز کشورها در رودخانه‌های مرزی کاملاً مشخص و گویا می‌باشد و آن عمیق‌ترین نقطه رودخانه به نام خط تالوگ مرز دو کشور می‌باشد. قرارداد 1975 بین دو کشور نیز تأکید بر این واقعیت حقوقی و پذیرفته شده جهانی داشته، که مورد تأیید دو کشور قرار گرفته است.
    اما در خصوص توجیه عراق در تصرف اهواز و در واقع استان خوزستان که اشاره کردید و خوشبختانه با پایداری و مقاومت رزمندگان اسلام هیچ‌گاه تحقق پیدا نکرد، لازم است این توضیح داده شود که اکثر مردم این استان هموطنان عرب‌زبان ما هستند، بر اساس یک تفکر ناسیونالیستی حزب بعث عراق ادعا کرده بود استان خوزستان به دلیل عرب‌زبان بودن یا باید جزو استان‌های عراق باشد و یا یک کشور مستقل و هنگامی که بخشی از استان خوزستان را به تصرف خود در آورده بود شروع به تغییر نام شهرهای آن کرد، از جمله استان خوزستان به عربستان، اهواز به الاحواز و خرمشهر را به محمره تغییر داده و نقشه جدید به چاپ رسانده بود و در حمله به کویت و اشغال این کشور عربی ادعای صدام این بود که کویت یکی از استان-های عراق بوده و باید به خاک این کشور برگردد.
    در هر صورت، می‌توان گفت عراق صرفاً یک ادعای واهی را مطرح می‌کرد و نیّت اصلی حمله به ایران دلایل دیگری داشت که در سؤالات قبل به آن اشاره شده است.

  • حمله اسرائیل به پایگاه اتمی عراق با موضوع هم‌پیمانی عراق با آمریکا و اسرائیل تناقض دارد. لطفاً توضیح دهید.

    در ابتدا بهتر است بگوییم که بین آمریکا و عراق بحث هم‌پیمانی مطرح نبوده است، بلکه جنگ عراق و ایران چون در راستای اهداف آمریکا (نابودی انقلاب اسلامی ایران) بود، با چراغ سبز آمریکا مواجه شد و عراق مورد پشتیبانی همهجانبه آمریکا قرار گرفت. از طرفی، از آنجایی که امنیت رژیم اشغالگر قدس برای آمریکا در تقدم اول سیاست خارجی آمریکا می‌باشد، لذا هماهنگی و توافق اسرائیل با آمریکا برای حمله به این نیروگاه با توجه به تهدیدی که در آینده ممکن بود برای رژیم صهیونیستی دربرداشته باشد، چیز بعیدی به نظر نمی‌رسد

  • چه شد که جنگ شد و چرا حالا دوستی؟

    هرچند در سوالات مختلف درخصوص دلایل شروع جنگ، چگونگی شروع جنگ، نیت و اهداف صدام از شروع جنگ تحمیلی پاسخ داده شده است، ولی به طور خلاصه اینکه برابر نظر محققان و پژوهشگران زیادی که در این باره بررسی کرده‌‌اند، ریشه‌‌های جنگ عراق و ایران به گذشته‌‌های دور تاریخ بازمی‌گردد، یعنی اختلافاتی که از زمان عثمانی بین دو کشور وجود داشته است.
    اما شرایط خاص ایران بعد از انقلاب، بخصوص جلوگیری از نفوذ ایدئولوژی اسلامی ایران به کشور عراق و سایر کشورهای منطقه، که مسلماً قدرت‌‌های بزرگ از آن حمایت و پشتیبانی می‌‌کردند و کمک‌‌های مادی و تسلیحاتی و سیاسی زیادی را عملاً در طول جنگ به صدام کردند و با توجه به روابط سرد ایران و آمریکا که روز به روز هم عمیق‌‌تر می‌‌شد، عراق را مطمئن کرده بود که ایران از حوزه کشورهای بلوک غرب و طرفدار آمریکا فاصله گرفته و در صورت رویارویی با ایران، با تهدیدی از سوی آمریکا مواجه نخواهد شد و از طرف دیگر، بلندپروازی‌‌های صدام، جاه‌‌طلبی، خشونت‌گرایی و برتری‌‌جویی شخصی که ناشی از خصوصیات فردی وی بوده است را می‌‌توان از عوامل مهم شروع جنگ نام برد، که به بهانه اختلافات مرزی و لغو یک‌طرفه قرارداد 1975، معتقد بود در انعقاد این قرارداد تحقیر شده است و با طرح بازپس‌‌گیری جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس به اصطلاح به دنبال گرفتن حق و حقوق ملت عرب نیز بود و با پشتیبانی نزدیک کشورهای مرتجع منطقه، جنگ را در آن شرایط حساس اوایل انقلاب بر ما تحمیل کرد.
    اما بخش دوم سوال یعنی حالا چرا دوستی؟ به طور خلاصه باید گفت اولاً با توجه به اضمحلال حکومت صدام و دولت بعثی، قرار نیست تا ابد جنگ و خصومت بین دو کشور ادامه پیدا کند و مبدل شدن یک کشور دشمن به دوست به مراتب بهتر از ادامه خصومت و دشمنی خواهد بود، آن هم کشوری که در همسایگی ما قرار داشته و وابستگی‌‌های مذهبی بسیار زیادی بین دو ملت وجود دارد.
    دوم اینکه باید در نظر داشته باشیم جنگ تحمیلی نه تنها به ایران تحمیل شد و ضرر زد، بلکه به مردم عراق نیز تحمیل شده و صدمات و ضربات مهلک‌‌تری وارد نمود؛ لذا با شکست صدام و حزب بعث، مردم ما مشکلی با مردم عراق نداشته و ندارند و در حال حاضر هم حکومت مردمی و دوستدار ایران در رأس امور اجرائی کشور عراق قرار دارد.
    در خاتمه، باید اذعان کرد دوستی با مردم عراق از نظر اقتصادی، سیاسی و امنیتی آثار مثبتی داشته و دوستی بین دو ملت به مراتب ارزشمندتر و منطقی‌‌تر از ادامه خصومت‌‌ها و دشمنی‌‌ها است.

  • خوزستان چه اهمیتی از نظر اقتصادی و سیاسی برای ایران و عراق دارد که هدف جنگ عراق علیه ایران شد؟

    خوزستان از نظر اقتصادی با توجه به معادن غنی نفت و گاز و از نظر کشاورزی با داشتن منابع غنی آب و زمین¬های حاصلخیز و از نظر ژئوپلیتیک، بویژه در سمت شمالی و منطقه بسیار حساس خلیج فارس و البته با توجه به ساحل وسیعی که در خلیج فارس دارد، بسیار ارزشمند است و در صورت دستیابی عراق به این منطقه این کشور از محدودیت شدید بندری که در حال حاضر با آن روبه¬رو¬ست، خارج می¬شد. نزدیک بودن سواحل خوزستان به کشورهای کویت، بحرین و عربستان موقعیت بسیار خوب سوق الجیشی دارد و اصولاً ایده¬ای که حزب بعث عراق از دیرباز آن ¬را مطرح می¬کرد، این بود که منطقه¬ای که عرب¬زبان هستند یا باید مستقل باشند و یا جزو عراق محسوب شوند. البته نکته حساس دیگر اینکه عراق به فرض دست نیافتن به خطه زرخیز و استراتژیک خوزستان، در تلاش بود با نقض قرارداد 1975 و تحمیل اراده خود به ایران با تدوین قرارداد جدید، مرز تالوگ در اروندرود را منتفی و کل این رودخانه را در تمامیت ارضی و حاکمیت ملی خود قرار دهد. لذا ملاحظه می¬کنیم به محض اینکه قسمت کوچکی از استان خوزستان در اشغال عراق درآمد، در نقشه‌های جدیدی که ترسیم کرده بود، نام استان و شهرهای آن را تغییر داده و در کتاب¬های درسی مدارس وارد نمود. البته همین اهمیت را خوزستان برای ایران دارد، اما به فرض اینکه خوزستان این منابع، ذخایر و موقعیت ژئوپولیتیکی را هم نداشت، خوزستان عزیز قطعه¬ای از خاک جمهوری اسلامی ایران می‌باشد و همانند سایر استان¬های شمالی، غربی، شرقی، جنوبی و مرکزی، مجموعاً هویت ملی و تاریخی ایران اسلامی ما را تشکیل می¬دهند و هر وجب آن دارای ارزش و اعتبار خاص برای کل کشور محسوب می‌شود و زمانی که دست خیانت به گوشه¬ای از آن نزدیک شد، تمام کشور و تمام اقوام یک صدا و همدل بپا خواستند و مردانه جنگیده و با خفت و خواری دشمن را از این سرزمین مقدس بیرون راندند و خرمشهر عزیز که به اشغال درآمده بود و به خونین شهر تبدیل شده بود را مجدداً با همت و شجاعت همه مردم عزیز سرزمینمان از اشغال خارج و به خرمشهر بازگردانیدند.

  • در ایام جنگ، از نظر سیاسی کدام کشورها از ایران حمایت می‌کردند؟

    حکومتها، بخصوص حاکمان و دولتمردانی که با مردم فاصله دارند و بر اساس زور بر مردم حکومت میکنند، با تفکر و ایدئولوژی جدیدی که در ایران شکل گرفته بود و باعث بیداری ملت‌های آنان می‌شد و ضعف حکومتشان را در برداشت، مسلماً نمیتوانستند طرفدار حکومت جدید ایران باشند. تعدادی از کشورها نیز خود جزء ابرقدرت‌ها و یا قدرتهای سلطهگر جهانی و اقمار آنها هستند و به خاطر منافع مادی و سیاسی خودشان، با آرمانهای جمهوری اسلامی ایران موافق و هماهنگ نبودند. از آنجایی که کشورها به دنبال منافع ملی خاص خود هستند و پذیرش انقلاب اسلامی منافع درازمدت آنها را تأمین نمیکرد و با توجه به قدرت و نفوذ خود سعی در تضعیف انقلاب هم می‌کردند، ولی عدهای هم بودند که طرفداری میکردند و یا بیطرف بودند، که تعداد بسیار کمتری از کشورها را شامل میشد، ولی مردمان آزاده و آزادیخواهان جهان فارغ از دولتهای خود وقتی صدای اصیل اسلام را از گوشهای از جهان شنیدند، به آن دل بستند و امیدوار شدند و قلباً حمایت میکردند و اصولاً نهضتها و خیزش‌هایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در جهان، بخصوص در منطقه ما ایجاد شد، هرچند به نام بهار عربی نام گرفت، ولی در واقع، بهار اسلامی بود و سرمشق گرفتن ملتها از ملت ایران بود، که با دست خالی هم می‌توان مبارزه کرد و در مقابل زیادهخواهان ایستاد و این افکار و فرهنگ آزاداندیشی و استقلالطلبی خواه ناخواه در بین جوامع گسترش پیدا کرده است و به همین دلیل است که استکبار هر روز با ترفندی در جهت مقابله با آن برخاسته و آخرین آن هم کوبیدن و تضعیف اسلام با نام اسلام میباشد، که با تقویت سیاسی، اقتصادی و نظامی عدهای سعی دارند اسلام را با چهره خشونت و بیرحمی در قالب داعش و امثال آن به جهان معرفی کنند و تفکر اسلامستیزی و اسلام‌هراسی را به وجود آوردند، که به لطف خدا در این مورد هم شکست خوردهاند و خواهند خورد. در مجموع، از دولتهای حامی سیاسی ایران میتوان به دولت‌های سوریه، لیبی و بعضی از دولت‌های غیرمتعهد اشاره کرد.

  • چه دستاوردهای بیشتری در پذیرش قطعنامه در سال آخر جنگ نسبت به سال دوم جنگ بود، با توجه به اینکه ما در سال دوم کلیه مناطق اشغال شده را آزاد کرده بودیم؟

    اولاً در سال دوم جنگ، کلیه مناطق اشغال¬شده آزاد نشده بود و هنوز بخشی از اراضی شمال¬غرب از جمله قصرشیرین، نفت‌شهر و مناطقی در جنوب در اشغال ارتش بعث عراق بود. ثانیاً در سال دوم و سوم جنگ ارتش عراق و سردمداران حزب بعث هنوز احساس قدرت می-کردند و ماشین جنگی عراق از کار نیفتاده بود و با کمی تقویت و تجدید سازمان بعید نبود با توجه به حمایت¬هایی که می¬شدند، هر لحظه به بهانه¬ای مجدداً به کشور و سرزمین¬های ما حمله کنند و بسیار دلایل دیگر. هرچند ادامه جنگ در هر روز برای ما ضایعات و تلفات و خسارات جانی و مالی زیادی دربرداشت، ولی بیانیه¬ها و قطعنامه¬های صادره به هیچ عنوان تضمین کننده حقوق جمهوری اسلامی ایران نبود، لذا بر حسب تدابیر مسئولین نظام و برای احقاق حقوق جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر ادامه جنگ گرفته شد و با ایستادگی مردم و رزمندگان در جبهه¬ها، با وجود همه کاستی¬ها، در نهایت، امروزه بهتر می¬توان دستاوردهای حاصله از مقاومت مردم و رزمندگان را در مقابل آنچه که صدام و صدامیان به آن دست یافتند، ملاحظه کرد.

  • از نظر حقوق بین¬الملل و رویه معمول سازمان ملل، فرق بین صلح و آتش-بس در چیست؟

    واژه صلح در این تعریف یعنی رفع کامل اختلافات دو کشور که حاصل مذاکره و رفع سوء تفاهمات بوده و با عقد قرارداد فی ما بین به وجود می¬آید، ولی معنی آتش¬بس متارکه موقت جنگ بدون اینکه تغییری در وضع جبهه¬ها ایجاد شود می¬باشد، تا طرفین متخاصم با مذاکره و حل اختلافات احتمالاً به توافق برسند و یا به علت عدم توافق جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. آتش-بس گاهی به مناسبتی (به طور مثال کمک رسانی، انتقال مصدومین و کشته شدگان و…) ممکن است چند روز بین دو کشور برقرار شود. آتش‌بس¬های موقت هر لحظه ممکن است از سوی یکی از طرفین لغو شود و تضمینی بر پایداری آن نیست. در طول هشت سال جنگ تحمیلی، هیچ‌گاه آتش¬بسی بین دو کشور برقرار نشد، تا اینکه در تیرماه سال1367 و بعد از پذیرش رسمی قطعنامه 598 از سوی هر دو کشور و استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (UN) محقق گردید.

  • با توجه به اینکه پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیرماه بود، چرا همیشه 31 شهریور به عنوان پایان جنگ اعلام می شود؟

    پاسخ: پاسخ سوال در دو بخش داده می¬شود. ابتدا این مسئله صحیح است که پذیرش قطعنامه598 در27 تیرماه 1367، توسط ایران انجام گرفت، ولی به دنبال آن، حمله مجدد ارتش عراق به مناطق مرزی آغاز شد و عملیات مرصاد به وجود آمد. عراق با فشار سازمان ملل و به ناچار در تاریخ 18 مردادماه پذیرش قطعنامه را رسماً اعلام کرد، ولی عملاً پایان جنگ را بایستی 28 مردادماه با حضور یگان¬های حافظ صلح سازمان ملل و استقرار آنها در مرزهای دو کشور محاسبه کرد.
    اما بخش دوم سوال: 31 شهریور به عنوان پایان جنگ اعلام نشده است، بلکه آغاز جنگ عراق علیه ایران و در مقابل آغاز دفاع مقدس رزمندگان ما و ملت ما در مقابل این تهاجم می¬باشد، که به عنوان هفته دفاع مقدس گرامی داشته می¬شود. سی و یکم شهریور فریاد مظلومیت ایران اسلامی در مقابل تهاجم سبعانه و وحشیانه نظام بعث و از طرفی، آغاز صلابت، رشادت، ایثار و شهادت¬طلبی ملت بزرگ و رزمندگان میهن اسلامی ایران بود که آن را به گوش جهانیان و نسل¬های بعد ایران اسلامی می¬رساند، تا قدرت بازدارندگی ما را تداوم بخشد.

  • هر متجاوزی باید مجازات شود، آیا عراق از اینکه تجاوزگر بوده است مجازات شد؟

    عراق از طریق سازمان ملل پس از بررسی مدارک و شواهد متجاوز شناخته شد و رسماً نیز اعلام گردید و هیئت دیگری نیز به سرپرستی نماینده تونس در سازمان ملل پس از بررسی مناطق جنگزده خسارات وارده به ایران را 248 میلیارد دلار تعیین نموده¬ است، گرچه ایران خسارتی بیش از 700 میلیارد دلار و حتی تا 1000 میلیارد دلار را اعلام کرده، ولی چگونگی پرداخت آن تاکنون مشخص نشده است.
    باید در نظر داشت که در شرایط کنونی هم عراق امکانات مالی پرداخت غرامت به ایران را ندارد. هرچند مسئولین سیاسی کشور به دنبال استیفای حقوق ملت هستند، ولی حکومت فعلی در عراق که در جهت منافع ملی و منطقه¬ای ایران اسلامی و جبهه مقاومت در مقابل صهیونیست و استکبار قدم برمی¬دارد، نیازمند حمایت و کمک می¬باشد و سرنگونی نظام فاسد بعث عراق، که نتیجه آن اقتدار و عزت منطقه‌ای ایران می¬باشد، بیش از غرامت مادی برای جمهوری اسلامی ایران سودبخش بوده است. البته رژیم بعثی و خونریز عراق و شخص صدام با تکرار اشتباهات خود و با تقدیر الهی تنبیه شدند. صدام و یارانش اعدام و فراری، رژیم بعث متلاشی و نظام حکومتی آن رژیم نابود و مضمحل گردید و خواسته جمهوری اسلامی ایران در نابودی این رژیم نیز محقق گردید.

  • عراق از دادن تلفات پرهیز میکرد و اغلب افرادش در موقع جنگ براي اینکه تلفات ندهند یا فرار میکردند یا خودشان را تسلیم میکردند. چرا ایرانیها این کار را نمیکردند و براي شهادتطلبی آماده بودند و از کشته شدن هراسی نداشتند و در مقابل عراقیها دیوار گوشتی درست میکردند؟

    جواب:اولا عراقیها به این سادگی حاضر به تسلیم نبودند و همیشه تا آخرین تیر تفنگشان
    مقاومت میکردند و اینکه شما در عملیاتهاي بزرگ خیل اسیران عراقی را میبینید،
    دلیلش نجنگیدن آنها نیست، بلکه طراحیهاي خوب عملیاتی و اجراي شجاعانه و
    هوشمندانه و بیباکانه رزمندگان ما بوده است. شما ملاحظه میکنید ارتش عراق حتی
    بعد از هر حمله رزمندگان اسلام چندین پاتک سنگین براي بازپسگیري مناطق از
    دست رفته انجام میداد. لذا اینکه سربازان عراقی از جلوي نیروهاي ما فرار میکردند یا
    خیلی زود خودشان را تسلیم رزمندگان میکردند، صحت ندارد و یک مطلب تبلیغاتی
    است. بلکه میتوان گفت از ترس عقبه خود و برخورد صدام با فراریان یا شکست-
    خوردگان تا مرحله اعدام انفرادي و دستهجمعی آنان تا آخرین لحظه و آخرین تیر
    تفنگشان میجنگیدند.
    اما در مورد رزمندگان اسلام، برابر آمارهاي موجود ما در طول هشت سال دفاع
    مقدس با قریب پنجمیلیون رزمنده، نزدیک به 180 هزار نفر شهید داشتهایم که براي
    هشت سال جنگ، آنهم با این وسعت و گستردگی به هیچوجه عدد بزرگی براي
    جنگهاي امروزي نیست. چندي قبل مسئولی صحبت میکردند، میگفتند در طول
    جنگ ما حدود 220 هزار شهید دادیم، در حالی که در همان دوره 300 هزار نفر در
    جادههاي ما در اثر تصادفات و تلفات جادهاي کشته شدند. پس اگر شما میگویید دیوار
    گوشتی باید به سراغ جادهها بروید، نه دفاع مقدس.

  • بین اولین قطعنامه و قطعنامه¬ای که ایران آن را پذیرفت تفاوت چندانی وجود ندارد. چرا به جای یک سال ما هشت سال جنگ را ادامه دادیم؟

    اسخ: بین قطعنامه¬ اول با آخرین قطعنامه اختلاف زیادی وجود دارد، در قطعنامه¬ اول حق ایران کاملاً نادیده گرفته شده بود، دقت در مفاد قطعنامه479 شورای امنیت که 6 روز بعد از حمله سراسری عراق به ایران
    صادر گردید و در حالی که ارتش عراق از راه زمین، هوا و دریا گسترده‌ترین حمله نظامی را به خاک ایران انجام داده بود و مشخصاً نیروی زمینی عراق کیلومترها از خاک ایران را به اشغال خود در آورده و هزاران نفر از ساکنین روستاها و شهرهای مرزی ایران مجبور به ترک خانه‌های خود شده بودند در بیانه‌ای اشاره می‌کند به «وضعیت بین ایران و عراق» یعنی لفظ جنگ را بکار نمی‌برد و صحبت از جنگ نیست، (زیرا دراین صورت بر حسب وظیفه ذاتی خود باید مداخله می‌کرد و جلوی متجاوز را می‌گرفت) در صورتی که در این قطعنامه اصولاً مشخص نیست چه کسی تجاوز کرده و در حالی که تمام شرایط گواه بر تجاوز عراق به ایران بوده است و این برای ایران غیرقابل پذیرش بوده و واقعاً مایه تأسف جامعه جهانی است که در تجاوزی به این آشکاری به یک کشور عضو سازمان ملل چنین بیانیه‌ای از سوی شورای امنیت صادر می‌شود و در راستای همین بی‌‌اعتنایی ملاحظه می‌کنید قطعنامه بعدی شورای امنیت (قطعنامه 514) تقریباً 2 سال بعد از سوی شورای امنیت صادر می‌گردد، یعنی 2 سال جنگ و خون‌ریزی به شدیدترین وضعیت خود بین دو کشور در حال جریان است و شورای امنیت هیچ‌گونه دخالتی نداشته است، ولی در قطعنامه آخر تا حدودی به خواسته¬های ایران توجه شده و دیدگاه¬های ما لحاظ شده بود. ضمن اینکه قطعنامه پایانی(598) بر مبنای فصل 7 منشور سازمان ملل صادر شده و برای هر دو طرف لازم¬الاجرا بود و در صورت عدم اجرا از سوی هریک از دو کشور، مسلماً تنبیهاتی در نظر گرفته می¬شد. در صورتی که در مصوبات قبلی این چنین نبود و به صورت بیانیه و حالت توصیه به طرفین منازعه صادر می¬شد و طرفین ملزم به اجرای آن نبودند.
    از مفادی که در قطعنامه 598 ذکر شده بود و در قطعنامه¬های اولیه وجود نداشت، تعیین متجاوز بود، که برای ایران این مسئله بسیار مهم بود، و لازم بود مشخص شود شروع کننده جنگ کیست و همچنین محکومیت کشور متجاوز و به تبع آن پرداخت غرامت بایستی روشن می‌گردید.

  • مفاد قرارداد الجزایر و همچنین علت پاره کردن این قرارداد توسط صدام چه بود؟

    این قرارداد تا حدود زیادی جامع و منصفانه تهیه شده بود، ضمن اینکه منافع عراق را نیز دربرداشت، حق ایران بخصوص در مورد تعیین خط مرزی رودخانه اروند (خط تالوگ)، که برابر ضوابط و معیارهای حقوقی قبول شده دنیا می­باشد، را به رسمیت شناخته بود. به طور کلی، مفاد آن که شامل یک قرارداد و هشت پروتکل (پیوست یا توضیح قرارداد) می­باشد شامل موارد زیر بود:

    • حل اختلافات مرزی زمینی ایرانو عراق بر مبنای قرارداد 1913.
    • حل مسئله مرزی ایرانو عراق در رودخانه اروند.
    • برقراری روابط دو کشور بر مبنای حسن همجواری و عدم دخالت در امور یکدیگر.

    قرارداد الجزایر که به قرارداد 1975 مشهور است، به عنوان یک قرارداد معتبر بین­المللی بوده و در دبیرخانه سازمان ملل متحد ثبت گردیده و غیرقابل فسخ می­باشد. بهانه­ای که صدام برای پاره کردن قرارداد عنوان می­کرد، عدم اجرای تعهدات ایران در مورد مرزهای زمینی بود، که کاملاً بی‌اساس بوده است؛ ضمناً پاره کردن قرارداد محمل حقوقی نداشته و تنها ژست خودخواهانه و جاه‌طلبانه صدام بوده است.

    در نهایت، اگر عراق نیت سوء و جاه­طلبانه نداشت، هرگونه اختلاف بین دو کشور را می­توانست از راه مذاکره بین دو طرف حل و فصل نماید و مداخله نظامی عراق به ایران هیچ­گونه توجیه حقوقی، منطقی و بین­المللی نداشته است و صرفاً جهت گسترش غیر­قانونی ارضی عراق، ساقط کردن انقلاب اسلامی به دلیل ترس از گسترش آن به عراق و ارضاء حس جاه­طلبی و خصلت­های بیمارگونه صدام بوده، که با چراغ سبز کشورهای فرامنطقه­ای آسیب دیده از انقلاب اسلامی به وقوع پیوست.

     

  • در اواخر جنگ، با اینکه نیرو و قوای نظامی عراق از ایران بیشتر و بهتر بود و توانست مناطقی مثل فاو و مناطق دیگر را پس بگیرد، چرا قطعنامه598 را پذیرفت، در حالی که می توانست خیلی پیشرفت کند؟

    یکی از ترفندهای رژیم بعث در پذیرش قطعانه 598 این بود که می¬خواست خود را صلح¬طلب و آماده خاتمه جنگ به دنیا نشان دهد و اینکه این ایران است که علاقه¬ای به پایان جنگ ندارد؛ لذا بلافاصله بعد از صدور قطعنامه در تاریخ 28/4/66، آن را به صورت لفظی پذیرفته بود و این ایران بود که آن را نه رد ¬کرد و نه پذیرفت و درخواست تغییراتی در بندهای آن و اصلاح قطعنامه کرده بود و در نهایت در تاریخ 27/4/67 (یک سال بعد)، قطعنامه را پذیرفت. این قطعنامه چون بر اساس فصل 7 منشور ملل متحد صادر شده بود، برای هر دو طرف لازم¬الاجرا بوده و عراق ناگزیر بر اجرای آن شد.
    توضیح بیشتر اینکه قطعنامه¬های ذیل فصل 7 منشور ملل متحد برای همه کشورها لازم¬الاجرا بوده و در صورت عدم اجرای کشورها، ممکن است مورد تنبیه و حتی فشار نظامی شورای امنیت قرار گیرند. به طور مثال، قطعنامه¬های شورای امنیت که در مورد رفع تصرف کویت توسط عراق و علیه عراق صادر می¬شد، این کشور را مجبور به اجرای آنها می¬نمود و هنگامی که عراق از اجرای آن سر باز زد، با تنبیه نظامی شورای امنیت مبنی بر ائتلاف جهانی به سرکردگی آمریکا برای خروج ارتش عراق از کویت مواجه شد، که طی آن جنوب عراق اشغال و کویت از اشغال خارج گردید. لازم به ذکر است کلیه قطعنامه¬های صادره در مورد جنگ عراق علیه کویت ذیل فصل 7 منشور سازمان ملل صادر گردیده و لازم¬الاجرا بود، ولی در مورد حمله عراق به ایران که هشت سال هم طول کشید، فقط قطعنامه 598 چنین شرایطی را داشت و بقیه به صورت بیانیه بود و حالت توصیه داشت نه ضرورت اجرا.
    اما در مورد عدم پیشروی بیشتر عراق باید اشاره کرد که عراق بعد از هشت سال جنگ طولانی با ایران، به این مهم دست پیدا کرده بود که اگر در اثر تقویت نظامی و دستیابی به یکسری سلاح و جنگ¬افزارهای جدید بتواند در برخی مناطق و محورها پیشروی داشته باشد و موفقیت مقطعی کسب کند، هرگز نخواهد توانست در این مناطق ماندگار شود و دیر یا زود و با خفت، توسط رزمندگان اسلام عقب زده خواهد شد و ملت ایران اجازه تصرف ذره¬ای از خاک خود را به او نخواهد داد و این مسئله را بارها در جبهه-های جنگ تجربه کرده بود و از آزمایش مجدد آن خوف شدید داشت؛ لذا حملات پایانی جنگ توسط عراق بیشتر به منظور به دست آوردن برگ‌های برنده¬ای بود که پای میز مذاکرات احتمالی و بازپس¬گیری مناطق از دست داده از آن استفاده کند.

  • چرا صدام قطعنامه 1975 را در زمان شاه پاره نکرد و در زمان حضرت امام­(ره)، یعنی دقیقاً در هنگامی که انقلاب شد، این کار را انجام داد و موجب جنگ تحمیلی شد؟

     

    صدام در ماه­های ابتدایی انعقاد قرارداد 1975 بسیار خوشحال از عقد این قرارداد بوده و گفته بود قرارداد بسیار خردمندانه­ای است. در آن زمان، ضعف قدرت سیاسی نظامی و اقتصادی او اقتضا نمی­کرد که این قرارداد را رد کند، ولی چرا در زمان انقلاب این کار را کرد؟ از یک طرف، احساس قدرت و برتری به دلیل شرایط خوب اقتصادی (ذخیره ارزی مناسب) و قدرت نظامی نسبتاً خوب عراق بود، زیرا­ که در این فاصله، توانسته بود ارتش و نیروهای مسلح خود را ساماندهی و تجهیز کند و از طرف دیگر، ضعف قدرت بازدارندگی ایران در ابتدای انقلاب اسلامی به واسطه انقلاب، درگیری مسئولین نظام انقلابی با مسائل و مشکلات انقلاب و مشغول بودن ارتش و سپاه در درگیری‌های داخلی و فرو ریختن ساختارهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و… و عدم جایگزینی ساختارهای جدید و از طرفی، تحریم تجهیزات و قطعات مورد نیاز ارتش، که بیشتر هم وابسته به غرب، بویژه آمریکا بود و دادن اطلاعات راهبردی به ظاهر علمی غرب به صدام، که ارتش تجهیزات محور ایران دیگر فاقد قدرت هوایی، دریایی و زمینی بوده و در صورت وقوع جنگ به سرعت تضعیف خواهد شد، صدام را به تهاجم علیه ایران وسوسه کرد، تا از فرصت بدست­آمده به نفع خود استفاده نماید؛ و البته همراهی و حمایت­های مالی سران و پادشاهان کشورهای عربی منطقه نیز از دیگر عواملی است که می‌توان برشمرد.

  • به نظر شما اگر قرارداد 1975 الجزایر نبود، قراردادی که مبنای ایران برای اتمام مناقشه باشد، وجود داشت؟

    در طی سال­های طولانی اختلافات مرزی بین ایران و عراق، تفاهم‌نامه­ها و عهدنامه­های نسبتاً زیادی بین دو دولت امضاء شده بود، که هرکدام به دلایلی، بعد از مدتی لغو می­شد.

    قرارداد 1975 الجزایر آخرین و کامل­ترین قرارداد رفع اختلافات مرزی بین دو کشور بود، لذا پاسخ سوال این است که خیر، قرارداد دیگری که خواسته­های منطقی و قانونی ایران در آن لحاظ شده باشد وجود نداشت. البته توجه دارید لغو یک‌سویه قرارداد 1975 از طرف عراق، که یکی از دلایل و بهانه­های حکومت بعثی عراق در حمله به ایران بود، هیچ پایه حقوقی و منطقی نداشت و از طرف دیگر هم، پایدار بودن و استمرار قرارداد 1975 هم یکی از خواسته‌های ایران برای خاتمه جنگ بود. ضمن اینکه لغو یک‌جانبه قرارداد توسط عراق و حمله به ایران به دلیل قبول نداشتن آن توسط رژیم بعث، الزام به دفاع ایران را تا استقرار مجدد آن قرارداد ضروری می­نمود و دین و عقل و حقوق بین­الملل بر آن صحه می­گذاشت.

  • چرا سکوهای البکر و الأمیه عراق را تصرف نمی­کردید و بعد از هر عملیات آنجا را ترک می­کردید؟

    زیر بر اساس نظرات تعدادی از پیشکسوتان و اساتید معارف جنگ شهید صیاد شیرازی به این پرسش ارائه شده است، آیا شما بازدید کنندۀ عزیز به ویژه محققین و پژوهشگران و پیشکسوتان گرانقدر عرصۀ دفاع مقدس این پاسخ را تأیید می کنید؟ یا شاید نظر تکمیلی یا نظر دیگری دارید، در هر صورت خوشحال می شویم اگر نظر خود را در ذیل همین مطلب درج نمائید تا برای استفادۀ دیگران منتشر نمائیم.

    این سکوها از سواحل ما فاصله دارند، ما در عملیات­ها به آنها ضربه می­زدیم و تأسیسات مورد استفاده عراقی­ها را منهدم می­کردیم و برمی­گشتیم. اگر نیرو در آنجا مستقر می­شد، نیاز به آذوقه، مهمات و پشتیبانی نزدیک داشتند و از طرفی دائماً هم توسط بالگردها و هواپیماهای عراقی مورد حمله قرار می­گرفتند و تلفات و صدمات زیادی به ما وارد می­شد و نهایتاً حفظ آنجا برای ما به صرفه و صلاح نبود و ضرورتی هم نداشت. به همین خاطر بهترین کاری که می­توانستیم انجام دهیم این بود که نیروهای عراقی که هر از گاهی می­آمدند و مستقر می­شدند و تجهیزاتی را نصب می­کردند، ما با یگان­های عملیات ویژه یا ناوشکن­های­مان آنها را هدف قرار می­دادیم و منهدم می­کردیم.

  • مقایسه خسارت وارده بر نیروی دریایی ایران در مقابل نیروی دریایی عراق نسبت قابل ملاحظه­ای نیست.

    در طول جنگ تحمیلی دو فروند ناوچه توپ­دار سبک به نام­های مهران و تیران مورد اصابت قرار گرفتند. دو ناوشکن (سهند و کهنمویی)، دو ناوچه موشک­انداز (جوشن و پیکان)، ناو لجستیکی دیّر که مورد اصابت قرار گرفت و بعداً تعمیر شد و یک ناو (میلانیان) که در حین گشت غرق می­شود. این در حالی است که ما فقط در عملیات ظفرمند مروارید 13 فروند از یگان­های شناور رزمی دشمن را غرق کردیم و از بین بردیم و 11 فروند هواپیمای آنها را در سطح دریا ساقط کردیم. این آمار واقعاً افتخارآمیز است. بحث مقایسه تجهیزات اصلاً مطرح نیست. واقعیت این است که فرمانده ناوچه عراقی که در قالب یک حکومت دیکتاتوری و با زور وارد عمل می­شود با فرماندهی که با عشق وارد می­شود کاملاً متفاوت است. اینها مقابله دو عقیده بود و شما مشاهده کردید از ابتدا تا آخر جنگ تحمیلی دشمن موفق  نشد در طول ساحل طولانی دوهزار کیلومتری ما از کنارک تا دهانه اروندرود و بندر خرمشهر جبهه­ای در دریا ایجاد کند. شما فرض کنید اگر جبهه­ای در بندرعباس یا بوشهر باز می­شد چه اتفاقی می­­افتاد و این اقتدار نیروی دریایی ما بود و این سیادت و اقتدار تا پایان جنگ با نیروی دریایی ما بود و حفظ شد.

  • فرماندهان صدام (74)

    وودز: بنابراین، شما به علت ناهماهنگی که قبلا در مورد آن صحبت کردیم اصولا نمی­دانستید که آغاز جنگ تا این اندازه نزدیک است و فکرش نمی‌کردید که جنگ در روز ۲۲ سپتامبر آغاز می‌شود و به همین علت کشتی‌هایتان همچنان در حوضچه‌های تعمیراتی بصره ما در واقع در آنجا گیر افتاده بودند.

    مورای: نیروی هوایی عراق در جریان بود؛ زیرا جنگ با حملات گسترده این نیرو آغاز شد، اما به آنها هم تنها سه یا چهار روز زودتر اطلاع داده‌شده بود و طرح‌ریزی‌های این نیرو نیز در سطح تقریبا حداقلی انجام‌شده بود. اما شما می‌گویید که به نیروی دریایی عراق هیچ اطلاعی در این مورد داده نشده بود، درست است؟

    کعبی: نیروهای هوایی و زمینی در جریان امور بودند.

    مورای: این جریان بیانگر پیشینه ارتش عراق است؛ ارتشی که ازنظر راهبردی تقریبا به شکلی انحصاری بر نیروی زمینی استوار است، در حالی که شریان حیاتی اقتصاد عراق به دریا وابسته است.

    کعبی: درست است. در پیش‌نویس مقاله‌ام در مورد درگیری‌هایی که در پایانه‌های نفتی صورت گرفت توضیح داده‌ام. اولین پایانه که نزدیک خورالامیه است و به همین خاطر به "پایانه­ی خورالامیه" معروف است در فاصله ۱۵ مایل دریایی یعنی حدود ۳۰ کیلومتری رأس بصره قرار دارد که این عبارت عربی به معنای دهانه حوضچه  می‌باشد. این پایانه که در دورترین نقطه شبه‌جزیره فاو واقع‌شده، در سال ۱۹۵۹م ساخته شد و اولین نفتکش در ۲۸ آوریل ۱۹6۲م در آن پهلو گرفت. در این پایانه پنج سکو وجود دارد و در مرکز آن ساختمان پنج طبقه­ای ساخته‌شده که ژنراتور اصلی و تأسیسات موردنیاز برای پمپاژ نفت را در خود جای‌داده است. این پایانه دارای باند فرود بالگرد نیز می­باشد. نفت پایانه‌ها از طریق لوله به نفتکش‌ها منتقل می‌شود.

    وودز: این همان پایانه‌ای است که تکاوران ایرانی به آن حمله کرده، نیروهای امنیتی‌تان را در آن دستگیر کردند و هنگامی که در حال ترک پایانه بودند، با قایق گشتی آنها را غرق کردید؟

    کعبی: پایانه‌ای که به آن اشاره می‌کنید، پایانه "بكر" بود که پس از کشف میدان‌های نفتی رام الله ساخته شد و امکان پهلوگیری یک نفتکش ۳5۰ تنی نیز در آن وجود داشت و ظرفیت صدور نفت آن ۵۰ میلیون تن در سال بود.

    وودز: بجز سکویی که ایرانیان برای مدت کوتاهی آن را اشغال کردند، صدور نفت از دو سکوی دیگر پایانه جریان داشت؟

    کعبی: خیر، در طول جنگ هیچ‌گاه نتوانستیم از این پایانه‌ها نفت صادر کنیم و همه نفت ما از طریق ترکیه صادر می‌شد.

    مورای: این پایانه‌ها از کی بسته شدند؟

    کعبی: در همان ابتدای جنگ این پایانه‌ها را تعطیل کردیم و پس از ۲۰ سپتامبر ۱۹۸۰م دیگر هیچ نفتکشی در آنها پهلو نگرفت. طول هر پایانه یک کیلومتر و دارای چهار سکو می‌باشد که با پل‌هایی به هم وصل شده‌اند و کارگران می‌توانند بین آنها تردد کنند

    وودز: اگر ممکن است مایلم مسیر بحث را به توضیح برخی حوادث خاص مانند سقوط فاو در سال ۱۹۸6م  تغییر دهیم؛ عملیاتی که ازنظر سایر ژنرال‌های عراقی طرف گفت‌وگو در این کتاب نیز عملیات نظامی مهمی تلقی می‌شود. می‌توانید نقش نیروی دریایی عراق را در آن عملیات که به سقوط فاو انجامید توضیح دهید، البته اگر این نیرو اصولا نقشی در این درگیری‌ها داشته است. برای پیش‌بینی حمله احتمالی ایرانیان به فاو و دادن هشدار در این مورد هم تلاشی داشته‌اید؟ ممکن است نظرتان را در مورد آنچه در عملیات فاو اتفاق افتاد برایمان بگویید؟ دوست دارم نظر شمارا در مورد تأثیر سقوط فاو بر صدام و نیز عملیات و طرح‌ریزی‌های نظامی پیش و پس از سقوط فاو بدانم؛ البته نه صرفا از دید فرمانده نیروی دریایی، بلکه از دید یکی از افسران ارشد دولت عراق. 

    کعبی: در این زمینه با ژنرال سعدی فرمانده سپاه سوم عراق که در جبهه جنوب مستقر بود صحبت کرده بودم. اما زمانی که ایرانیان به فاو حمله کردند، ژنرال شوکت به‌جای ژنرال سعدی به فرماندهی سپاه سوم منصوب‌شده بود. او معتقد بود که مواضع ما در فاو مستحکم است و نمی‌توانند آنها را اشغال کنند. پس از عبور ایرانیان از شط­العرب تعجبم از این بود که چرا ایرانیان در آغاز جنگ این کار را نکردند. هنگامی که جنگ آغاز شد، نیروی دریایی عراق برای دفاع از جبهه‌ای به طول ۲۰۰ کیلومتر از فاو تا بصره تنها یک تیپ مستقل داشت.

    وودز: بنابراین، می‌گویید هنگامی که ۱۱ لشکر ارتش عراق در حال ورود به خاک ایران بودند، ایرانیان برای تسخیر شبه‌جزیره فاو تنها یک تیپ دریایی عراق را پیش روی خود داشتند و از این طریق می‌توانستند شما را دور بزنند، اما نتوانستند از این موقعیت استفاده کنند.

    کعبی: بله، آنها با این کار می‌توانستند با ما معامله کنند و بگویند: "شما خاک ما را ترک کنید، ما هم خاک شمارا ترک می‌کنیم."

     

    منبع: جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام، عبدالمجید حیدری، 1393، مرزوبوم، تهران

  • نقش نیروی هوایی در اسکورت کشتی­ها و کاروان­های دریایی چه بود؟

    نیروی هوایی علاوه بر انجام گشت­‌زنی در آسمان خلیج فارس و استفاده از هواپیمای اسکرامبل برای مقابله با تهدیدات هوایی مأموریت اسکورت کاروان­‌ها را نیز پشتیبانی می­‌کرد.

    به این صورت که در یک روز معین در هفته با هماهنگی نیروی دریایی کشتی­های حامل مواد غذایی و مواد صنعتی و… را از محل تهدید تا مرحله پهلو گرفتن در اسکله­‌های بندر امام اسکورت می­ن‌مودند و متقابلاً کشتی­‌های حامل مواد سوختی و… را تا نزدیکی رأس المطاف و دور از تهدید هوایی دشمن اسکورت می­‌نمودند، که در این رابطه جا دارد از شهید حسین دل­حامد یاد شود که یک­بار پس از سقوط هواپیمایش در خلیج فارس بیش از 48 ساعت در دریا با مرگ مبارزه می­‌کرد و پس از نجات معجزه­‌آسا در مأموریت دشوارتری در سال 1361 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

    در ضمن برادر ایشان نیز از خلبانان ورزیده هواپیمای اف5 در پایگاه تبریز بودند که ایشان نیز در سال اول جنگ به شهادت رسیدند.

     
     

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign