banner

پرسش و پاسخ

  • چرا باتوجه به اینکه بسیج و سپاه آموزش کافی نداشتند و تعدادي از بسیجیان جوان و کمسن بودند باز به جبهه ها می رفتند؟

    شما مجسم کنید دزدي آمده درب خانه را شکسته، وارد حریم خانه شما شده، می- خواهد هتک حرمت کند، اموال شما را به غارت برده، جان شما، نوامیس و خانواده در خطر است و شما و افراد خانواده هم آموزش دفاعی ندیده اید. چه کار می کنید؟ آیا از دزد یا متجاوز فرصت می گیرید که فرصت بدهد تا بروید مثلاً دفاع شخصی یاد بگیرید و برگردید و با او مقابله کنید و آیا دزد و جانی به شما چنین فرصتی می دهد؟ یا در همان زمان با هرچه در دست دارید، با آجر و سنگ و چوب و با هر توان موجود به جانش می افتید و با او درگیر می شوید؟ عزیزان، کشور ما در چنین موقعیتی قرار میگیرد که دشمنی تا دندان مسلح با همه کینه و عداوت خود به کشور ما تجاوز میکند، خانه و کاشانه ما را ویران کرده، شهرهاي مرزي ما را مورد تعرض قرار داده، هزاران نفر از مردم ما آواره شده اند و آن فجایع وحشتناك به بار آمده. در آن موقع است که خون ملت ما به جوش می آید و پیران و جوانان ما، حتی نوجوانان دانشآموز با دستکاري شناسنامههاي خود تلاش میکنند به جبهه بروند، به تکلیف شرعی خود در دفاع که به صورت واجب کفایی و در /50 سایههاي نور مواقعی واجب عینی وجوب مییابد عمل کنند و این دشمن ظالم افسار گسیخته را بر سر جایش بنشانند تا بتوانند از مملکت، دین و ناموسشان دفاع کنند. لذا برادران بسیجی ما با مدیریت سپاه پاسداران سازماندهی شدند، آموزش دیدند و به جبهه آمدند و جنگیدند و در ضمن جنگ هم آموزش هاي نظامی را فراگرفتند. شما به جنبه هاي کم نظیر این حرکت توجه کنید. یک بسیجی با آنکه از جهت قانونی اجباري نداشت، چطور با اختیار و اراده قوي و انگیزه فراوان وارد میدان جنگ با دشمن می شود و با فداکاري و جانبازي و با تمام وجود از کشورش، دینش و اعتقاداتش دفاع میکند. به هر حال نمی شود گفت ملتی به دلیل نداشتن آموزش نظامی، یا نداشتن ابزار و سلاح از خودش دفاع نکند. شرع مقدس اسلام هم این را نمی پذیرد. لذا حتی با دست خالی باید دفاع کرد و مقابل زورگو و متجاوز هیچوقت نباید تأمل کرد. دفاع متوقف بر هیچ امري نمیشود. این بزرگترین درسی بود که دفاع مقدس به ما آموخت و ملت ما هم به خوبی آن را یاد گرفت. بله، آموزش ضعیف بود، افراد کم سن و سال هم به جبهه اعزام میشدند، نه اینکه مسئولین بخواهند، گاهی جلوگیري هم میکردند، ولی اشتیاق و غیرت جوانان باعث میشد که کسی نتواند جلوي آنها را بگیرد. پس اصل ما بر این است که دفاع پیر و جوان ندارد و هرکسی ملزم به دفاع است، با هر توانایی و با هر ابزار و آمادگی که دارد و البته درس دیگر این بود که جوانان این کشور همواره خود را براي دفاع از کشور و انقلاب و نظام اسلامی آماده کنند و امر حضرت امام(ره) بر اینکه مملکتی که 20میلیون جوان دارد، باید 20میلیون ارتش داشته باشد به همین منظور است که ارتش و سپاه و بسیج بر آن همت گماشته اند.

    شما مجسم کنید دزدي آمده درب خانه را شکسته، وارد حریم خانه شما شده، می- خواهد هتک حرمت کند، اموال شما را به غارت برده، جان شما، نوامیس و خانواده در خطر است و شما و افراد خانواده هم آموزش دفاعی ندیده اید. چه کار می کنید؟ آیا از دزد یا متجاوز فرصت می گیرید که فرصت بدهد تا بروید مثلاً دفاع شخصی یاد بگیرید و برگردید و با او مقابله کنید و آیا دزد و جانی به شما چنین فرصتی می دهد؟ یا در همان زمان با هرچه در دست دارید، با آجر و سنگ و چوب و با هر توان موجود به جانش می افتید و با او درگیر می شوید؟ عزیزان، کشور ما در چنین موقعیتی قرار میگیرد که دشمنی تا دندان مسلح با همه کینه و عداوت خود به کشور ما تجاوز میکند، خانه و کاشانه ما را ویران کرده، شهرهاي مرزي ما را مورد تعرض قرار داده، هزاران نفر از مردم ما آواره شده اند و آن فجایع وحشتناك به بار آمده. در آن موقع است که خون ملت ما به جوش می آید و پیران و جوانان ما، حتی نوجوانان دانشآموز با دستکاري شناسنامههاي خود تلاش میکنند به جبهه بروند، به تکلیف شرعی خود در دفاع که به صورت واجب کفایی و در /50 سایههاي نور مواقعی واجب عینی وجوب مییابد عمل کنند و این دشمن ظالم افسار گسیخته را بر سر جایش بنشانند تا بتوانند از مملکت، دین و ناموسشان دفاع کنند. لذا برادران بسیجی ما با مدیریت سپاه پاسداران سازماندهی شدند، آموزش دیدند و به جبهه آمدند و جنگیدند و در ضمن جنگ هم آموزش هاي نظامی را فراگرفتند. شما به جنبه هاي کم نظیر این حرکت توجه کنید. یک بسیجی با آنکه از جهت قانونی اجباري نداشت، چطور با اختیار و اراده قوي و انگیزه فراوان وارد میدان جنگ با دشمن می شود و با فداکاري و جانبازي و با تمام وجود از کشورش، دینش و اعتقاداتش دفاع میکند. به هر حال نمی شود گفت ملتی به دلیل نداشتن آموزش نظامی، یا نداشتن ابزار و سلاح از خودش دفاع نکند. شرع مقدس اسلام هم این را نمی پذیرد. لذا حتی با دست خالی باید دفاع کرد و مقابل زورگو و متجاوز هیچوقت نباید تأمل کرد. دفاع متوقف بر هیچ امري نمیشود. این بزرگترین درسی بود که دفاع مقدس به ما آموخت و ملت ما هم به خوبی آن را یاد گرفت. بله، آموزش ضعیف بود، افراد کم سن و سال هم به جبهه اعزام میشدند، نه اینکه مسئولین بخواهند، گاهی جلوگیري هم میکردند، ولی اشتیاق و غیرت جوانان باعث میشد که کسی نتواند جلوي آنها را بگیرد. پس اصل ما بر این است که دفاع پیر و جوان ندارد و هرکسی ملزم به دفاع است، با هر توانایی و با هر ابزار و آمادگی که دارد و البته درس دیگر این بود که جوانان این کشور همواره خود را براي دفاع از کشور و انقلاب و نظام اسلامی آماده کنند و امر حضرت امام(ره) بر اینکه مملکتی که 20میلیون جوان دارد، باید 20میلیون ارتش داشته باشد به همین منظور است که ارتش و سپاه و بسیج بر آن همت گماشته اند.

  • آمار حضور رزمندگان در جبهه ها و تعداد شهدا و مجروحین را بفرمایید

    بر اساس مدارك و سوابق موجود در طول هشت سال دفاع مقدس 2میلیون و 500هزار سرباز وظیفه به جبهه ها اعزام شدهاند که متوسط حضورشان در جبهه ها 20 ماه میباشد و در طی همین مدت 217هزار نفر نیروهاي پایور ارتش با متوسط 50 ماه در جبهه ها حضور داشته اند. ملاحظه میشود که در طول هشت سال دفاع مقدس بیش از 2میلیون و 700هزار نفر ارتشی از کارکنان وظیفه و کادر در جبهه ها حضور داشته اند. البته این حضور به غیر از حضور نیروهاي ارتش در کردستان، گنبد و مبارزه با خلق عرب بود. یگان هایی مثل لشکر28 کردستان، لشکر64 ارومیه، لشکر81کرمانشاه و همچنین واحدهایی از لشکر21حمزه، لشکر16قزوین، لشکر77 خراسان، تیپ55 هوابرد، تیپ65 نیرومخصوص قبل از شروع جنگ تحمیلی درگیر با ضدانقلاب بودند. از حضور این تعداد نیروي ارتشی در جبهه ها 38هزار نفر سرباز وظیفه به شهادت رسیدهاند و 10هزار نفر پایور که جمعاً نزدیک به 48هزار شهید ارتش را تشکیل دادهاند. باتوجه به بررسیها و مطالعات انجامشده در قرن بیستم که به قرن دموکراسی، قرن دانش، قرن اطلاعات و… معروف شده است، 318 جنگ، شورش و درگیري مسلحانه ازجمله جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، جنگ کره، جنگ ویتنام و… رخ داده است که به طور متوسط سالی سه مورد میباشد و در این جنگها و درگیريها بیش از 250میلیون نفر تلفات نیروي انسانی بوده است. موضوعات کلی هشت سال دفاع مقدس 47/ لازم به ذکر است که در 318 مورد جنگ، در رده بالاي هیچ ارتشی به اندازه ارتش ما شهید ندادهاند، ارتش ما در رده رئیس ستاد ارتش دو نفر شهید داده است (شهید قرنی و شهید فلاحی)؛ دو نفر وزیر دفاع شهید شده اند (شهید نامجو و شهید فکوري)؛ دو نفر فرمانده نیرو شهید شدهاند (شهید صیادشیرازي و شهید ستاري)؛ شهادت جانشین نیروها (شهید نیاکی و شهید بابایی) و معاونین نیروها و فرماندهان لشکرها و تیپها نیز آمار بالایی را تشکیل میدهد. اما با همه این افتخارات باید اعتراف کنیم افتخار واقعی جنگ به دوش مردم ماست. مردم ما که در قالب بسیج حتی به دلیل نداشتن آموزش کامل، دفاع را بر هیچ امري متوقف نکردند و از اولین روزهاي جنگ به کمک نیروهاي مسلح آمدند. آمارها نشان میدهد که 2میلیون و 100هزار نفر بسیجی در مجموعه سپاه پاسداران در طول هشت سال دفاع مقدس به جبهه ها آمدند و 43درصد از کل شهداي دفاع مقدس، یعنی 93هزار نفر بسیجی به شهادت رسیدند که از این تعداد 34هزار نفر دانش آموز بودند که بین کلاس سوم متوسطه تا دیپلم مشغول تحصیل بودند. رزمندگان سپاهی پایور، جهادي، کمیته، عشایر، پیشمرگان کرد مسلمان، جنگهاي نامنظم، ژاندارمري، شهربانی مجموعاً 180هزار نفر با متوسط 40ماه در جبهه. لذا همه ما به حق مدیون بسیج هستیم و با صراحت باید گفت بدون حضور بسیج نه ارتش قادر به اداره جنگ بود، نه سپاه. البته این مسئله، یعنی کمکهاي مردمی در جنگ، در کشورهاي دیگر هم سابقه دارد. زمانی که جنگ طولانی میشود به دلیل عمق جبهه، زمان و گسترش جنگ، مردم هم درگیر میشوند، ولی حضور بسیجیان ما یک حضور داوطلبانه، عاشقانه، عارفانه و با عشق به شهادت انجام میشد. کل شهداي ایران که شامل شهداي جنگ تحمیلی، شهداي انقلاب اسلامی میباشند، مجموعاً حدود 217هزار نفر میباشند که شهداي پیروزي انقلاب اسلامی حدود 3هزار نفر، شهداي درگیري هاي مستقیم جبهه ها حدود 172هزار نفر، در /48 سایه هاي نور بمباران هاي هوایی و موشک باران شهرها حدود 16هزار نفر، در درگیري هاي داخلی با منافقین و اشرار حدود 20هزار نفر بودهاند. یعنی در مقایسه، شهداي درگیري با منافقین و ضدانقلاب بیش از شهداي بمبارانها و موشکباران صدامیان بوده است. شهداي بین 16 تا 25 سال 155هزار نفر (71درصد) بودند که نشان میدهد قشر جوان ما بار اصلی جنگ را به دوش داشتند. در بررسی بین اقشار مختلف جامعه روشن میشود روحانیون در خط مقدمِ تقدیم شهدا بودهاند (پنج برابر سایر اقشار) و در صف بعدي دانشجویان (سه برابر حد متوسط) قرار داشتهاند. ضمناً آمار شهداي اقلیت بدین شرح است: شهداي مسیحی 88 نفر و شهداي زرتشتی 18 نفر.

  • در جنگ هشت ساله ما بیشتر ضرر کردیم یا عراق؟

    در هر جنگی هر دو طرف ضرر میکنند، ولی خسارات جنگ در بعد نیروي انسانی و مسائل اقتصادي، نظامی، تأسیساتی و… براي طرفی که حمله کرده است، اگر نتواند به اهدافش برسد طبعاً بیشتر خواهد بود. عراق در حمله به ایران به خودش وعده داده بود که حداقل خوزستان را ضمیمه خاك خود خواهد کرد. لیکن بیش از 200هزار نفر تلفات و بالغ بر 70هزار اسیر داد. ولی نتوانست به اهدافش برسد، به عقب رانده شد، یا ناچار شد به پشت مرزهایش برگردد و قرارداد1975 مرزي دو کشور را ـ که با آغاز جنگ پاره کرده بود ـ دوباره به رسمیت بشناسد، لذا طبیعی است که بیشتر ضرر کرده است. اما طرفی که دفاع کرده اگر بتواند به اهدافش برسد و اهداف دشمن را درتجاوزي که کرده خنثی کند درست /46 سایههاي نور است که هزینه داده، ولی پیروز شده و ضرري به مراتب کمتر از طرف اول داده است و به تعبیري دشمن نتیجه اي از کار خود نگرفت. ولی ما میتوانیم بگوییم در دفاع خود سربلند بودیم و در مقابل تاریخ و نسلهاي حال و آینده شرمنده نشدیم

  • مراحل جنگ تحمیلی و پیروزي یا شکست در هر مرحله را بفرمایید

    باتوجه به بررسی و تحلیل اهداف سیاسی، نظامی و استراتژیک دشمن و مقایسه آن با اهداف جمهوري اسلامی ایران که در سوال مربوطه به آن پاسخ داده شد، راه دیگر، تحلیل مرحلهاي دفاع مقدس میباشد که تشریح میشود: · مرحله کند کردن، متوقف کردن و زمینگیر کردن و تثبیت دشمن. · اخراج دشمن از کشور اسلامیمان. · تعقیب متجاوز در داخل خاك خود به منظور تنبیه و پذیرش شرایط ایران براي خاتمه جنگ. در مرحله کند کردن و سد کردن دشمن نزدیک به 70درصد موفقیت حاصل شد. هرچند دشمن توانست حدود 15هزار کیلومتر از سرزمینهاي ما را به اشغال خود درآورد، ولی صدام در طراحی اولیهاش 50هزار کیلومترمربع را درنظر گرفته بود، نه 15هزار کیلومتر. به طوري که از غرب کشور کرمانشاه، از شمالغرب سنندج و مریوان و در جنوب هم خوزستان در طرح عملیاتی اولیه دشمن قرار داشت، ولی موفق نشد و اجباراً در مواضع پدافندي متوقف و تثبیت شد. در مرحله دوم یعنی بیرون راندن دشمن از سرزمین اسلامیمان 100درصد موفق بودیم؛ زیرا در پایان جنگ و همین امروز هم یک وجب از خاك ما در اختیار دشمن قرار ندارد. موضوعات کلی هشت سال دفاع مقدس 45/ در مرحله تنبیه متجاوز یا راهبرد دفع فتنه که با نابودي صدام حاصل میشد، اولاً در اعمال اراده سیاسی که باعث تدوین قطعنامه598 شد که براي اولین بار خواستههاي ما در آن ملحوظ شده بود و پذیرش و تن دادن صدام به قرارداد 1975 در اثر آن عملیاتها و ایستادگی ما به وجود آمده بود، هرچند بعضیها معتقد هستند که در مرحله دفع فتنه ما موفق نبودیم، اما به اعتقاد ما موفقیت زیادي داشتیم. زیرا درست است که حکومت صدام در حمله امریکا سرنگون شد ولی قبل از آن در اثر دفاع جانانه رزمندگان ایران و صدمات جبرانناپذیري که ارتش عراق خورده بود، انگیزه جنگیدن را از دست داده بودند، توان ملی و شأن حکومتی صدام در پایان جنگ بسیار تقلیل پیدا کرده و خیانت در ارتش صدام شیوع یافته بود و در دفاع مقدس ما، مشروعیت و مقبولیت جهانی نیز از صدام گرفته شده بود. این عوامل باعث گردید که نهایتاً نظام صدام با کمترین مقاومت، توسط استکبار جهانی از بین برود. لذا هرچند پیروزي براي ما دیرتر از پایان جنگ نصیب شد، ولی در هر صورت همه چیز به نفع ایران رقم خورد

  • نقش ارتش در عملیات مرصاد چه بود؟

    عملیات مرصاد عملیاتی بود که براي مقابله با عملیات فروغ جاویدان که توسط منافقین و با پشتیبانی هوایی و زمینی عراق علیه جمهوري اسلامی ایران طراحی شده بود، در بعدازظهر روز سوم مردادماه سال 1367 به اجرا گذاشته شد. برآورد اولیه آنها این بود که سه روزه در تهران در محل هایی که پیشبینی کرده بودند مستقر شود. این عملیات زمانی اتفاق افتاد که ایران قطعنامه 598 را پذیرفته بود. منافقین به تصور اینکه نیروهاي دفاعی ایران ضعیف شده اند و کارایی لازم را ندارند و از طرفی به دلیل غفلت و باوري که از قبول قطعنامه براي نیروهاي ما ایجاد شده بود، با پشتیبانی نیروي هوایی و توپخانه هاي عراق حمله زمینی غافلگیرکننده اي را علیه ما آغاز کردند. آنها توانستند بعد از عبور از مرزهاي غربی وارد قصرشیرین و شهر اسلامآباد شده و تا نزدیکی کرمانشاه در گردنه چهارزبر پیشروي کنند. ولی در این محل زمینگیر شدند. نقش نیروهاي سپاه و بسیج در توقف حمله منافقین در این گردنه بسیار قابل ملاحظه و ارزنده میباشد که به اتفاق نیروهاي ارتش توانستند جلوي آنها را بگیرند تا نیروهاي دیگر برسند. شهید صیادشیرازي در این عملیات، هواپیماهاي نیروي هوایی را از روي زمین به روي مواضع دشمن هدایت میکرد و همچنین با قرار گرفتن در داخل بالگرد، فرماندهی بالگردهاي هوانیروز را براي انهدام منافقین بر عهده گرفته بود و جهت نابودي نیروهاي منافقین به قلب دشمن میزد. نهایتاً منافقین با به جا گذاشتن بیش از دوهزار کشته و انهدام صدها نفربر و خودروي نظامی متواري میشوند و نیروهاي زمینی ارتش و سپاه توانستند آنها را دنبال کرده و به مرز برسند

  • آیا در جنگ تحمیلی ایران از سلاح هاي شیمیایی استفاده کرد؟

    ما سلاح شیمیایی نداشتیم که استفاده کنیم و قصد تولید و داشتن آن را هم نداشتیم. چون ما بر اساس موازین شرع و فتواي حضرت امام(ره) با سلاحهاي کشتارجمعی مخالف بوده و هستیم و سلاح شیمیایی جزو سلاح هاي کشتارجمعی محسوب می شود. لذا چه به لحاظ دینی، اخلاقی و چه به لحاظ نظامی مخالف کاربرد این سلاح بوده و هستیم. به همین دلیل هم به دنبال سلاح هسته اي نیستیم و رهبر فرزانه انقلاب، فتوا بر عدم تولید و استفاده از آن داده اند. در طول جنگ تحمیلی عراق بارها از این نوع سلاح علیه رزمندگان ما استفاده کرد، به خصوص علت بسیاري از شکست ها در عملیات هاي اواخر جنگ، استفاده گسترده موضوعات کلی هشت سال دفاع مقدس 43/ عراق از سلاح شیمیایی بود. حتی استفاده از سلاح شیمیایی در شهرهاي حلبچه و سردشت که جنایات ماندگار در تاریخ بشریت خواهد بود، توسط صدام انجام شد و ما هم به کرّات به تمام جهان اعلام می کردیم و با طرح شکایت در سازمان ملل، دنیا متوجه این جنایت صدام گردید. در صورتی که حتی یک مورد گزارش و شکایت از کاربرد سلاح شیمیایی از سوي ایران وجود ندارد. یادآوري می شود که به تدریج نیروهاي ما نیز در مقابل سلاح هاي شیمیایی دشمن با به کارگیري ماسک هاي ضدگاز و دیگر وسایل رفع آلودگی و فراگیري آموزشهاي لازم، آسیب پذیري خود را به مراتب کاهش داده و به حداقل رساندند

  • در مورد موفق بودن یا نبودن عملیات خیبر و اینکه اساساً این عملیات تا چه حد به عنوان عملیات پرقدرت تأثیرگذار بوده است، توضیح دهید

    در عملیات خیبر قصد بر این بود که نیروهاي ما از مرداب بزرگ هورالعظیم که بین ایران و عراق به صورت یک منطقه مشترك قرار دارد و از نظر دشمن غیرقابل عبور بود، عبور کرده و ارتباط بین بغداد و بصره را قطع کنند. البته رزمندگان ما با کمک هوانیروز /42 سایههاي نور ـ که با استعداد حدود 90 بالگرد عدههاي پیاده اعم از سپاهی و بسیجی و ارتشی را هلیبرن میکرد و بعد هم آذوقه و مهماترسانی را انجام میداد و نیروهاي پیادهاي که با قایق از مرداب عبور کرده بودند ـ به هدف رسیدند و عملیات با موفقیت انجام شد و 48 ساعت هم ارتباط جادهاي را قطع کردند. ولی عراق با به کار بردن یگانهاي سنگین زرهی و آتش توپخانه بسیار شدید و سلاحهاي شیمیایی نیروهاي ما را پس زد و نهایتاً ما در عملیات خیبر به همه اهدافمان نرسیدیم. اما در حین عقبنشینی توانستیم جزایر خیبر (که بعداً به جزایر مجنون معروف شد) و چندین پد یا قطعه زمین خشک دیگر را که داراي حوزههاي نفتی بود تصرف کرده و نگه داریم. ضمناً صدام فهمید که نیروهاي ایران از هر طریقی که شده براي تنبیه او و وادار کردن او به تحقق خواستههاي مشروع خود وارد خاك عراق خواهد شد، چه از مسیر شرق بصره، چه از طریق عبور از نیزارها و یا زمینهاي ماسهاي، از طریق هوا، زمین و… و رهایش نخواهد کرد تا او قرارداد1975 را پذیرفته و در آتی دست به تجاوز مجدد نزند. این بزرگترین نتیجهاي بود که عملیات خیبر دربرداشت

  • دلیل عقب نشینی ایران از فاو چه بود؟ در صورتی که اگر فاو حفظ میشد، میتوانست ضمانتی براي جبران خسارات جنگی ما باشد

    دلیل عقبنشینی ایران از فاو حمله گسترده ارتش عراق با استعداد چند لشکر، استفاده از عوامل شیمیایی و نگرانی از قبل ایجادشده در رزمندگان درخصوص عوامل شیمیایی و از طرفی خط پدافندي ضعیف ما که به استعداد تقریبی دو گردان در حال پدافند بودند، میباشد

  • عراق از دادن تلفات پرهیز می کرد و اغلب افرادش در موقع جنگ براي اینکه تلفات ندهند یا فرار میکردند یا خودشان را تسلیم می کردند. چرا ایرانی ها این کار را نمی کردند و براي شهادت طلبی آماده بودند و از کشته شدن هراسی نداشتند و در مقابل عراقی ها دیوار گوشتی درست می کردند؟

    اولاً عراقیها به این سادگی حاضر به تسلیم نبودند و همیشه تا آخرین تیر تفنگشان مقاومت میکردند و اینکه شما در عملیاتهاي بزرگ خیل اسیران عراقی را میبینید، دلیلش نجنگیدن آنها نیست، بلکه طراحیهاي خوب عملیاتی و اجراي شجاعانه و هوشمندانه و بیباکانه رزمندگان ما بوده است. شما ملاحظه میکنید ارتش عراق حتی بعد از هر حمله رزمندگان اسلام چندین پاتک سنگین براي بازپسگیري مناطق از دست رفته انجام میداد. لذا اینکه سربازان عراقی از جلوي نیروهاي ما فرار میکردند یا خیلی زود خودشان را تسلیم رزمندگان میکردند، صحت ندارد و یک مطلب تبلیغاتی است. بلکه میتوان گفت از ترس عقبه خود و برخورد صدام با فراریان یا شکست- خوردگان تا مرحله اعدام انفرادي و دستهجمعی آنان تا آخرین لحظه و آخرین تیر تفنگشان میجنگیدند. اما در مورد رزمندگان اسلام، برابر آمارهاي موجود ما در طول هشت سال دفاع مقدس با قریب پنجمیلیون رزمنده، نزدیک به 180هزار نفر شهید داشتهایم که براي هشت سال جنگ، آنهم با این وسعت و گستردگی به هیچوجه عدد بزرگی براي جنگهاي امروزي نیست. چندي قبل مسئولی صحبت میکردند، میگفتند در طول جنگ ما حدود 220هزار شهید دادیم، در حالی که در همان دوره 300هزار نفر در جادههاي ما در اثر تصادفات و تلفات جادهاي کشته شدند. پس اگر شما میگویید دیوار گوشتی باید به سراغ جادهها بروید، نه دفاع مقدس.

  • انگیزه شما از جنگ حفظ نظام حاکم بر ایران بود، یا دفاع و حفظ مرزها و ناموس میهن؟

    دقت کنید وقتی که شما از مرزهاي کشورتان دفاع می کنید، یعنی تمامیت ارضی را حفظ می کنید، درواقع از نظام حاکم بر کشور نیز دفاع کرده اید. یعنی حاکمیت ملی را نیز دفاع نموده اید. مأموریت ارتش برابر ماده 144 قانون اساسی ایران حراست از مرزهاي زمینی، هوایی و دریایی و صیانت از کیان جمهوري و نظام اسلامی ایران می- باشد. یعنی ارتش علاوه بر حفظ سرحدات کشور، حفظ نظام را هم طبق قانون اساسی به عهده دارد و این وظیفه ایست که تمام ارتش هاي جهان نسبت به کشور خود دارند. ضمناً نظام یک نهاد قانونی است که برآمده از اراده ملت است و با رأي مردم انتخاب شده و مشروعیت پیدا کرده. ارتش هم وظیفه اش دفاع از آن، یعنی دفاع از خواست و اراده ملی است.

  • چرا ایران به حلبچه حمله کرد؟

    حلبچه در شمال کردستان عراق قرار دارد. وقتی که عراق در جبهه جنوب و اطراف بصره آب انداخته بود و با ایجاد موانع زمین را به اصطلاح مسلح کرده بود و راهی که نیروهاي زمینی ما بتوانند به سمت بصره حمله کنند وجود نداشت، تصمیم گرفته شد جنگ به سمت شمال عراق کشیده شود تا عراق هم نیروهایش را به طرف شمال حرکت دهد. درواقع این یک تاکتیک شناخته شده اي است که با باز شدن جبهه جدید، جبهه قبلی سبکتر میشود. وقتی که سپاه با استقبال مردم کُرد عراق به حلبچه حمله کرد و هنوز حلبچه را کامل تصرف نکرده بود، مردم حلبچه شروع به خوشحالی کردند. صدام از این مسئله بسیار ناراحت و نگران شد و براي عبرت مردم آنجا و سایر شهرهاي کردنشین دستور بمباران شیمیایی شهر را صادر کرد که درنتیجه تعداد زیادي از مردم شهر کشته و مجروح شدند.

  • چرا براي خنثی کردن مین از نیروي انسانی استفاده می شد؟ آیا روش دیگري وجود نداشت؟

    میادین مین کارگذاشته در منطقه نبرد با نیروي انسانی پاكسازي میشود و اصولاً در زمان حمله براي ایجاد معبر در میادین مین چارهاي جز استفاده از نیروي انسانی نیست. ولی اگر منظورتان این است که انسانها را داخل میدان مین میفرستادند و یا افراد را از روي مین رد میکردند، که در بعضی مواقع شایع میشد، خیر؛ چنین دستوري هرگز صادر نشده و هرگز کسی نگفته روي مین بروند. اما موارد کمی پیش آمده است که در بحبوحه جنگ و در آن هیجان نبرد هنگامی که یگانی به واسطه برخورد با میدان مین متوقف شده و تلفات میداد افرادي به صورت داوطلبانه براي جمعآوري مین و ایجاد معبر میرفتند تا راه را براي عبور یگان مربوطه باز کنند؛ و شاید به دلیل کمبود زمان و براي لو نرفتن عملیات و از دست دادن فرصت، بسیار نادر به صورت تعجیلی و با کمترین امکانات و با ایثار به عملیات استشهادي مبادرت می- ورزیدند. اما اینکه کسی دستور بدهد که شما بروید و با بدنهایتان میدان مین را پاك کنید، چنین چیزي نبوده است.

  • ما در جنگ در چه عملیات هایی شکست خوردیم و به چه علت؟ و چرا فقط به پیروزي ها توجه می کنید و از شکست ها یاد نمی شود؟

    در طول هشت سال دفاع مقدس صدها عملیات کوچک و بزرگ در زمین و هوا و دریا انجام گرفت. طبیعتاً تعدادي از این عملیاتها پیروز بوده و تعدادي هم ناموفق. اگر بخواهیم عملیاتهاي مهمی که در آن موفق نشدیم را نام ببریم میتوان به عملیات 23مهر، عملیات نصر، عملیات کرخه کور، عملیات والفجر مقدماتی، والفجر،1 عملیات رمضان، بدر، خیبر، کربلا4 اشاره کرد. اما علت عدم این موفقیتها چه بوده است، برمیگردد به تقویتها و حمایتهاي گسترده و بیدریغی که از عراق میشد و یا اشتباهات تاکتیکی که نیروهاي خودي می- کرد، که بیشتر ناشی از عدم برآوردهاي دقیق بر اساس فقدان اطلاعات کامل از دشمن بود. بالأخره نیروهاي ما هم اشتباه داشتند و نمیشود گفت که اشتباه نمیشد؛ بالعکس عراق به دلیل حمایتهاي بیدریغ اطلاعاتی غرب و شرق، در مواردي از حملات و عملیات نیروهاي ایران اسلامی مطلع میگردید. اما میپرسید چرا فقط به پیروزيها توجه میکنید و از شکستها یاد نمیشود؟ دلیلش این است که در این کلاسها با فرصت کمی که داریم، عملیاتی که ناموفق بود را فقط نام بردیم. ولی نقاط قوت جنگ و آن پیروزيهاي بزرگی که نیروهاي ما را به نتیجه رساندند و باعث پیروزي در بیرون راندن دشمن از سرزمینمان و شکست نهایی دشمن شدند و ذکر آن موجب افتخار و غرور ملی ما میشود را بیان میکنیم.

  • سلاح وتجهیزاتی که در جنگ به کار گرفته می شد ازکجا تهیه می گردید؟

    همانطور که مطلع هستید، بحث تحریمها تقریباً از اوایل انقلاب در کشور ما مطرح بوده و هنوز هم ادامه دارد. به خصوص تحریمهاي نظامی در زمان جنگ. هیچ کشوري به ما تانک، هواپیما، توپ و تجهیزات عمده نمیفروخت. عراق که با اتحاد جماهیر شوروي پیمان داشت، بیشترین نیازهاي خود را به سهولت از این کشور دریافت میکرد و براي تأمین سایر نیازمنديهاي خود از کشورهاي دیگر هم هیچگونه محدودیتی نداشت. برعکس هیچ کشوري نیازهاي تسلیحاتی ما را تأمین نمیکرد. امریکاییها که تأمینکننده بیشترین سلاح و تجهیزات ما بودند بعد از انقلاب ارتباطشان را با ما قطع کرده و ما را در تحریم تسلیحاتی قرار داده بودند، حتی به کشورهاي دیگر هم اجازه فروش سلاح به ما را نمیدادند. لذا در طول جنگ تحمیلی ما از همان سلاحها و تجهیزاتی که در دست یگانها بود و یا در انبارها به صورت ذخیره وجود داشت (هم در نیروي هوایی، هم در نیروي دریایی و هم در نیروي زمینی) و نگهداري شده بود، استفاده کردیم. البته در حین جنگ تعداد کمی تانک، حدود 40-50 دستگاه از کرهشمالی خریداري شد، منتها چون موتورهاي این تانکها با آب و هواي ایران سازگاري نداشت از ادامه خرید آن صرفنظر شد؛ اما مهمات و قطعات یدکی از بازارهاي آزاد بینالمللی خریداري میشد، منتها با قیمتی گرانتر، چون افراد زیادي در این زمینه دلالی میکنند. ولی قادر به تهیه سلاح عمده نظامی مانند هواپیما و تانک و حتی برخی از قطعات یدکی عمده نبودیم. در شرایط فعلی که ما در حال گذر از تکنولوژي قدیمی به تکنولوژي جدید و پیشرفته هستیم، شما نسلی هستید که باید این تغییرات را به وجود آورید، کما اینکه به وجود آوردهاید. امروزه پیشرفتهایی که حاصل شده از همین دانشگاهها و دانشجویان و جوانان کشور بوده است. به خصوص در بحث تسلیحاتی ما بیشترین پیشرفت را نسبت به سایر عرصهها داشتهایم. دلیلش هم از آثار جنگ میباشد، چون ما در جنگ به این باور رسیدیم که هیچکس در دنیا به ما کمک نخواهد کرد و باید روي پاي خودمان بایستیم.

  • علمیترین عملیات، مهمترین عملیات،کلیدي ترین عملیات کدام است؟

    البته هرکدام از مسئولین در این زمینه نظرات خاص خودشان را دارند. اما از نظر هیئت معارف جنگ علمیترین عملیات که تمام اصول جنگ و قوانین آن رعایت شده، عملیات فتحالمبین بوده است. مهمترین عملیات استراتژیک عملیات بیتالمقدس بوده که منجر به آزادسازي بزرگترین شهر استراتژیک، یعنی خرمشهر گردید. دو عملیات را میشود کلیديترین عملیات بیان کرد. اولی عملیات ثامنالائمه که در آن حصر آبادان شکسته شد و دومی عملیات طریقالقدس که طی آن جبهه پیوسته دشمن در خوزستان شکسته شد و درواقع میدان نبرد به دو قسمت تجزیه گردید که بعدها عملیات فتحالمبین در شمال و بیتالمقدس در جنوبغربی این منطقه انجام گرفت و آغاز پیروزيهاي بعدي بود و به رزمندگان اسلام اعتماد به نفس داد که اگر این دو عملیات نبود، این پیروزيهاي بزرگ شاید نصیب نمیشد.

  • چگونگی روند جنگ را توضیح دهید؟

    این امر در سال اول اتفاق افتاد. دشمن که با پیشبینیهاي قبلی و آمادگی کامل با حمله سراسري موفق شده بود از محورهاي مختلف به خاك کشور اسلامیمان نفوذ کند، در این دوره باتوجه به این که قصد داشت شهرهاي بزرگی همچون کرمانشاه، ایلام، اهواز، آبادان، خرمشهر، اندیمشک و دزفول را تصرف کند و حتی در صورت استمرار موفقیتهایش به تسخیر پایتخت و براندازي نظام هم فکر میکرد، پیشروياش متوقف شد و با وجود این که شهرهاي مرزي خرمشهر، قصرشیرین، مهران و نفتشهر را به تصرف خود درآورده بود، ولی به اهداف عمده و راهبرد خود نرسید و پس از هجوم اولیه قادر به پیشروي نشده و زمینگیر گردید. 1 دوره دوم: دفع تجاوز دشمن از سرزمینهاي اشغالی در این مرحله ضربات کوبنده نیروهاي رزمنده ایران چه به صورت تکهاي ایذایی و محدود در سرتاسر جبههها و چه به صورت عملیات بزرگ، غرورآفرین و سرنوشتسازي همچون ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس باتوجه به تعداد اسرا و تجهیزات و تسلیحات به غنیمت گرفته شده و انهدامی از دشمن، موفق شدیم علاوه بر وارد کردن ضربات مهلک بر پیکره ارتش صدام، او را از قسمت اعظم سرزمینمان نیز بیرون کنیم. دوره سوم: اهداف سیاسی جمهوري اسلامی ایران، دوره تنبیه متجاوز و دفع فتنه این دوره نزدیک شش سال طول کشید و با ایستادگی و مقاومت ملت ایران نهایتاً با صدور قطعنامه598 سازمان ملل، عقبنشینی کامل دشمن از قسمتهاي باقیمانده سرزمینمان و پذیرش قرارداد1975 از سوي صدام و بعد اعلام رسمی دبیر کل سازمان ملل به معرفی عراق به عنوان آغازکننده جنگ و تعیین میزان خسارات جنگی انجامید.

    اما دفع فتنه یا نابودي حاکمیت متجاوز هرچند به دست نیروهاي ما انجام نگرفت، ولی پایداري و مقاومت ملت ما در دفاع مقدس مشروعیت ملی، مقبولیت جهانی را از صدام گرفته و بیحاصلی جنگ را براي مردم عراق روشن نمود، انگیزه ملی و میل جنگجوئی ملی را از صدام گرفت و براي جبران این ضایعات به کویت حمله کرد که درنهایت منجر به سرنگونی او شد. لذا ایران اسلامی نقش عمدهاي در سرنگونی صدام و حزب بعث عراق داشته است.

  • آیا بنی صدر در حین جنگ به کشور خیانت کرد؟

    حضرت امام(ره) وقوف کامل داشتند که دشمنان بعد از پیروزي انقلاب اسلامی ما را راحت نخواهند گذاشت و کشور ما را رها نخواهند کرد، چون ما حرف جدیدي زده بودیم. ما درواقع با انقلاب اسلامی، امریکا و شوروي را خلع سلاح کرده بودیم و آنها نیز به تلافی، انقلاب ما را مورد هدف قرار داده بودند. بنیصدر در سمت اولین رئیس جمهور کشور، قبل از شروع جنگ تحمیلی و بعد از آن وظیفه مهمی به عهده داشت؛ به خصوص اینکه حضرت امام(ره) اختیارات فرماندهی کل قوا را هم به ایشان تفویض کرده بودند، براي این که ایشان بتواند با تمام قوا و ظرفیتهاي موجود در مملکت براي موفقیت و پیشبرد جنگ تلاش کند. اما متأسفانه حواشی و درگیريهاي سیاسی وي که با تحریک منافقین و سکولارها انجام میشد، به قدري شدید بود که قبل از شروع جنگ تحمیلی چندان توجهی به این سمت جلب نشد. البته نمیتوان به یقین گفت که ایشان از ابتدا به قصد خیانت به مردم و کشور نفوذ کرده و میخواست که مملکت را با خیانت به نابودي بکشاند، این امر را متخصصین سیاسی باید تحلیل کنند. به نظر ما بنیصدر چون فردي قدرتطلب بود و همه چیز را براي خودش می خواست، لذا اینگونه عمل میکرد. به نظر میرسد او پیروزي را براي خود، نه براي نظام مقدس اسلامی میخواست و بعد از آن اتفاقات سیاسی که در سالهاي 59 و 60 در تهران رخ داد و نهایتاً گرایشاتی که ایشان به سمت منافقین پیدا کرد، منافقینی که با ملت ایران اعلام جنگ کرده بودند و بعد هم به طرف صدام رفته و ستون پنجم عراق را در داخل کشور تشکیل دادند، به خیانت کشیده شد و ملاحظه میکنیم بعد از فرار بنیصدر به اتفاق سرکرده منافقین درواقع گره جنگ باز میشود و کسانی که انگیزه دفاع از کشور را داشتند، یعنی ارتش و سپاه و بسیج مردمی متحد شده و نهایتاً آن فتوحات و پیروزيهاي بزرگ به دست میآید.

  • آیا طولانی تر شدن جنگ ارزش داشت؟

    طولانی شدن جنگ خواست ایران نبود، بلکه به این خاطر بود که ما به خواسته هاي به حق و به حقوق قانونی خود برسیم. کوتاه تر شدن جنگ بسیار خوب بود، ولی نه به قیمت از دست رفتن حقوق مسلم کشور. لذا باید آنقدر ایستادگی میشد که حق ایران از متجاوزین گرفته میشد و به حول و قوه الهی هم موفق شدیم و دشمن را سر جایش نشاندیم. البته این صدام بود که با تن ندادن به خواسته هاي به حق ما تجاوز را ادامه داده و جنگ را طولانی کرده بود و ما ملزم به استمرار دفاع بودیم. البته طولانیتر شدن دفاع ملت ما حداقل ارزشش این بود که مقاومت ملت ما را به دنیا ثابت کرد و امروز بخشی از قدرت بازدارندگی موجود در کشور در اثر آن مقاومت دلیرانه و سازش ناپذیر ملت ما بوده است و دنیا فهمید که اگر با ما درگیر شود، با ملتی درگیر خواهد شد که از حقوقش نمیگذرد. در طول سال هاي گذشته بعد از جنگ هم استکبار جهانی به رهبري امریکا کارهایی را کردند، تهدیداتی را انجام دادند، اخیراً هم اسرائیلی ها به شدت این تهدیدات را انجام می دهند، ولی آنچه که در سابقه ذهنی آنها وجود دارد و مانع از برخورد نظامی میشود، درواقع اثرات آن مقاومت هشت ساله ملت ما بوده است. درواقع ما ثابت کردیم که اهل دفاع ایثارگرانه هستیم، هرچقدر هم دفاع طول بکشد، تن به ذلت صلح غیرشرافتمندانه نمی دهیم.

  • چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد؟

    این سوال با بیان هاي مختلف همیشه مطرح بوده است. فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 ضربه بسیار مهلکی هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی و حیثیتی به صدام و ارتش صدام وارد نموده بود. صدام هیچگاه تصور نمیکرد با آن همه سرمایه- گذاري که در منطقه خرمشهر کرده بود و استقرار لشکرهاي سنگین در ردههاي متعدد پدافندي و ایجاد میادین گسترده مین و استحکامات و موانع فراوان، ایران بتواند این منطقه را از اشغال خارج کند. وي گفته بود اگر ایران بتواند خرمشهر را آزاد کند، من کلید بصره را به او میدهم و با این شکست سنگین بسیار نگران شده بود، اعلام کرد من عقبنشینی میکنم و اعلام آتشبس میکنم. اما چرا باتوجه به پیشنهاد آتشبس صدام جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد، باید به دلایل مشروحه زیر توجه کرد: اول: هیچگونه پیشنهاد صلح عادلانهاي به ایران نشده بود و پیشنهاد آتشبس بود و مفهوم آتشبس در عرف بینالملل این است که نیروهاي نظامی هر کشور در هرکجا که هستند، در هر منطقهاي حضور دارند بایستند و کشورهاي متخاصم با هم مذاکره کنند. دوم: عدم پذیرش معاهده 1975 و حضور ارتش بعث عراق در خاك ایران. عراق از سرزمینهاي ما به طور کامل عقبنشینی نکرده بود و ما خوزستان را با خون فرزندان برومند این کشور از اشغال عراق بیرون آورده بودیم و هنوز از 15هزار کیلومترمربع مناطق اشغالی حدود 2500کیلومترمربع مثل قصرشیرین، خسروي، نفتشهر، مهران و چند منطقه دیگر در دست عراق بود و در میز مذاکره امکان نداشت عراق کوچکترین امتیازي را براي سمت مقابل قائل شود و درواقع این ایران بودیم که باید امتیاز میداد. ما نباید فراموش کنیم در پایان جنگ وقتی که با عراق به آتشبس رسیدیم، مدتها بحث میشد که براي مذاکره چگونه بنشینیم و بالأخره سیستم مثلث انتخاب شد. یعنی یک سمت ایران، یک سمت عراق، یک سمت نمایندگان سازمان ملل متحد. چون عراقی ها میگفتند ما باید بالا بنشینیم، یعنی بر سر چگونه نشستن بحث بود، چگونه وارد سالن بشوند، طارق عزیز، اصرار میکرد اول هیئت عراقی باید داخل جلسه شود و ایران میگفت نه، اول ما. نهایتاً سالنی انتخاب شد که دو درب داشت و در آنِ واحد هر دو هیئت وارد سالن مذاکرات شدند. نزدیک به 2500کیلومترمربع از سرزمین- هاي ما نیز دست عراق بود و میگفت ایران بگوید مرزهایش کجاست؟ کسی که زمینی را اشغال کرد به این سادگی رها نمیکند که مذاکره نماید  سوم: ماشین جنگی عراق با کمک کشورهاي غربی و شرقی کاملاً آماده به کار بود. درست است که عراق چند لشکرش را از دست داده بود، اما 12 لشکري که در سال61 داشت، در پایان جنگ به حدود 55 تا 60 لشکر رسیده بود. ما انهدام نیرو انجام می- دادیم، ولی با پشتیبانی شرق و غرب باز تسلیح و تجهیز میشد، انواع هواپیماهاي جدید و مدرن نظامی را از روسیه و فرانسه دریافت کرده بود، تعداد زیادي تانک پیشرفته تی- 72 را از شوروي گرفته بود، یعنی یک قدرت نظامی تازهاي شده بود و هیچ بعید نبود که بلافاصله بعد از پذیرش آتشبس مجدداً به ایران حمله کند. کما اینکه بعد از پذیرش قطعنامه 598 از سوي ایران این مسئله اتفاق افتاد و ثابت شد که صدام قابل اعتماد نیست. چهارم: هیچیک از دو طرف ایران و عراق به خواسته هایشان نرسیده بودند. عراق به ایران حمله کرده بود که بگوید قويترین کشور جهان عرب است. از سران عرب پول زیادي گرفته بود، کمک هاي مالی، تسلیحاتی، تجهیزاتی، سیاسی، حتی نیروي انسانی و ابرقدرت ها کمک ها و حمایت هاي همه جانبه کرده بودند و توقع داشتند دست خالی از ایران خارج نشود. آیا مردم عراق سوال نمی کردند دستاورد تو از این جنگ سنگین و پرهزینه از نظر مالی و نیروي انسانی چه بوده است؟ و همینطور ایران هم به خواسته هاي به حق خودش که آزادسازي سرزمین هاي اشغالی و رفع اشغال، شناخت متجاوز و قبول این که متجاوز باید خسارت بدهد نیز نرسیده بود. در این صورت ایران چه مذاکره و صحبتی با آنها میتوانست داشته باشد؟ عراق به عنوان طلبکار و مدعی میگفت ایران قصد حمله به کشور ما را داشت و ما از خودمان دفاع کردیم و لذا در میز مذاکره قصد داشت حتماً بتواند امتیازاتی را از ما بگیرد، حتی به مقدار خیلی کم، تا بتواند جواب مردم کشورش و حمایت کننده هایش را بدهد .

    در این صورت سوال کنندگان عزیزي که میگوید چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد، امروز نمی گفتند چرا آن روز دنبال حق ایران نرفتند و چرا جنگ ادامه پیدا نکرد تا حق ایران از متجاوز گرفته شود؟

  • چرا جنگ ما یک جنگ طولانی فرسایشی بود؟

    در طول هشت سال جنگ تحمیلی هرموقع توازن قوا به نفع ما بود صددرصد عملیاتی انجام میگرفت. ما همیشه تلاش میکردیم از طریق روش هاي ابتکاري و تاکتیکهاي مختلف کمبودهایمان را نسبت به عراق جبران کنیم. چون در محاصره نظامی و تحریم ها قرار داشتیم، لذا با کمبودهاي بسیار زیادي روبه رو بودیم. عراق از طرف حامیانش از جهت تجهیزاتی دائماً تقویت میشد و هیچگاه از نظر امکانات سخت افزاري کمبودي را احساس نمی کرد. زمانی که توازن برقرار میشد جبهه ها نیز ساکت میشد؛ مانند دو کشتی گیري که همزور هستند. درنتیجه جنگ طولانی میشد. چرا؟ براي اینکه نمی توانستیم تکلیف قطعی طرف مقابل را روشن کنیم؛ اما زمانی که با تقویت روحیه معنوي و قدرت جنگندگی و با تلاش مهندسین در مجموعه نیروهاي ارتش و سپاه و بسیج و جهاد سازندگی براي ساختن کمبودهایی که داشتیم و آن قطعاتی که مورد نیاز بود ما را به یک برتري نسبی میرساند با استفاده از طرح هاي تاکتیکی خاص و ابتکاري، حتماً عملیاتی را شروع میکردیم.

  • چرا جنگ را تمام نمی کردیم؟

    اصلاً جنگ را ایران شروع نکرده بود که تمام کند. دزدي آمده ما را مورد تعدي قرار داده و در اتاق ما نشسته، حال چه کسی باید این دزد را بیرون کند؟ دزد هم میگوید توي همین اتاق میمانم و به شما پیشنهاد آتشبس میدهد. باید میپذیرفتیم؟ اگر شما بودید قبول میکردید؟ اگر ایران آن روز میپذیرفت، شما جوانان غیرتمند امروز به آن تصمیم اعتراض نمیکردید و نمیگفتید چرا قصرشیرین، نفتشهر و… را پس نگرفتید؟ آنموقع شما باید آن نسل را محاکمه میکردید که چرا این سرزمینها را پس نگرفتید؛ حالا که نباید محاکمه کنید، حالا باید تشویق کنید. براي این که وقتی دشمن در خاکمان بود و گفت آتشبس، گفتیم آتشبس خیر؛ تا پاي یک سرباز عراقی در خاك ماست، ملت ما آتشبس را نمیپذیرد و آنقدر میجنگد تا دشمن را از سرزمینش بیرون کند و این افتخار نصیب ما شد که یک وجب از خاك کشورمان به دست دشمن  نیفتاد. شما جنگهاي گذشته کشورمان را مطالعه کنید، این جنگ از نوادر جنگهایی است که ما قطعه اي از سرزمینمان را از دست نداده و حفظ کردیم.

  • آیا شروطی که ایران براي پذیرش صلح در اوایل جنگ گذاشته بود، مانند سقوط رژیم بعث، منطقی بود؟آیا این شروط بهانه اي براي ادامه جنگ نبود؟

    وقتی که جنگ شروع شد اولین شرط ما به طور معقول خروج متجاوز از مناطق اشغالی بود. در تمام دنیا از گذشته تا حال و در آینده همه همین ایده را دارند که ابتدا باید وجود دشمن از منطقه اشغالی پاك بشود تا شرایط یکسان شود، زیرا زمین در گرو امتیازاتی است که دشمن می خواهد بگیرد؛ از امتیازات سیاسی یا اقتصادي یا ادعاي ارضی و چیزهاي دیگر. بنابراین در ابتداي جنگ ما اصرار داشتیم نیروهاي عراقی باید از ایران خارج بشوند تا آتشبس را بپذیریم و عراق هم روز ششم جنگ پیشنهاد آتشبس داده بود؛ ولی این در حالی بود که نزدیک به 15هزار کیلومترمربع از خاك وطن ما را در اشغال خود داشت و پذیرفتن آتشبس در آن شرایط یعنی واگذاري آن 15هزار کیلومتر. حال شما امروز میپذیرید که خرمشهر در دست عراق باشد، آبادان در محاصره، عراق در 15کیلومتري اهواز، از آن طرف هم نزدیک دزفول و اندیمشک بایستد و بعد ایران مذاکره کند که خواهش میکنم برو بیرون؟ اگر ایران چنین پیشنهادي را می پذیرفت، قطعاً ما ضرر کرده بود و امروز آن تصمیم مورد لعن و استیضاح شما بود. لذا شرط اول ما این بود که از مناطق اشغالی بیرون برود که از نظر حقوقی و منطقی شرطی است کاملاً معقول و چون عراق از مناطق اشغالی خارج نشد و تخلیه نکرده بود و ادعاهاي بیشتري را مطرح میکرد، جنگ ادامه پیدا کرد و روز به روز صدمات و خسارات ما بیشتر شد و لذا شروط ایران نیز اضافه می- گردید؛ براي این که کشور مورد حمله و تجاوز قرار گرفته بود و خسارات مالی و جانی بسیاري دیده بود. در هر صورت سقوط رژیم بعث در پاسخ هاي رسمی و بین المللی ایران نبود، بلکه خواسته ما متجاوز شناخته شدن صدام، تنبیه متجاوز، تخلیه اراضی اشغال شده و پرداخت غرامت بود و این شروط درواقع نوعی احقاق حق ایران بود که بایستی از متجاوز گرفته می شد.

  • چرا جنگ به این وسعت بر سر یک شهر یا یک رودخانه سر گرفته است؟

    اگر به علل حمله ارتش صدام به کشور ما ـ که قبلاً گفته شد ـ دقت کنید، متوجه میشوید که این جنگ بر سر یک رودخانه یا یک شهر نبوده است. اهدافی که صدام اعلام کرده بود و اهدافی که کشورهاي فرامنطقه اي برایش دیکته کرده بودند خیلی فراتر از اینها بود. آنها ضمن جدا کردن خوزستان درصدد براندازي کل نظام بودند، لذا تمامیت ارضی ما که جزو منافع ملی و ناموس هر کشور محسوب میشود هدف قرار گرفته بود. از طرفی اعتقادات مذهبی ملت ما این اجازه را نمیداد که بنشیند و نظاره گر باشد. وقتی که ما می گوییم هیهات من الذله ـ که یک مفهوم جهانی دارد ـ یعنی این که ما زیر بار هیچ ذلتی نمی رویم. این را اسلام، قرآن و آیین ما به ما آموخته است. حال ملت ما به سادگی اروندرود را بدهد و بعد خرمشهر را از دست بدهد! آیا با این تفکر کشوري براي ما باقی مانده بود؟

  • اگر در ایران انقلاب اسلامی نمی شد، باتوجه به این که شاه طرفدار امریکا بود باز هم ممکن بود عراق به ایران حمله کند؟ چرا می گویند عراق از سال هاي 52 و 53 به فکر حمله به ایران بود؟

    اختلافات مرزي ایران و عراق سابقه طولانی داشته و حتی به قبل از ایجاد کشور مستقل عراق برمیگردد. دلیلش هم نقش دولتهاي استکباري در تعیین مرزهاي دو کشور میباشد که در نظر داشتند همواره کانون بحرانی در این منطقه وجود داشته باشد. براي رفع این اختلافات و تفاهم بین دو کشور در طول زمانهاي گذشته حداقل 16 سند همکاري و توافقنامه بین ایران و دولت عثمانی و بعدها با دولت عراق منعقد گردیده است، که آخرین آن توافقنامه 1975 الجزایر میباشد که عراقیها مدعی بودند آن را در موضع ضعف پذیرفته اند و این قرارداد به آنها تحمیل شده است. لذا از همان تاریخ، یعنی سالهاي 53 و 54 (زمان عقد قرارداد 1975) به بعد سرمایه گذاري زیادي براي تقویت نیروهاي مسلح خود نموده و مترصد این بودند که شرایطی براي ایران پیش بیاید تا آنها بتوانند به ادعاهاي مرزي خود جامه عمل بپوشانند و به قولی این بار در موضع قدرت خواسته هاي خودشان را بر ایران تحمیل نمایند. لذا پیروزي انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاهنشاهی وابسته به امریکا بهترین موقعیت و فرصت را براي صدام به وجود آورد که این بار با هدف هاي بزرگتر و ادعاهاي بیشتر براي احقاق حقوق موهوم خود به ما حمله کند

  • آیا برخی تفکرات افراطی دراوایل انقلاب را در شروع جنگ مؤثر می دانید؟

     این هم یک نظریه است که میگویند بعد از انقلاب تفکرات افراطی که در ایران مطرح میشد باعث جنگ گردید. البته تفکرات افراطی به صورت ناخودآگاه در جامعه مطرح میشد و خواسته و نظر حضرت امام(ره) نبود. روش حضرت امام(ره) حفظ کشور و انقلاب اسلامی بود و به فکر بازسازي همه جانبه کشور بودند، چه از نظر سیاسی و چه از لحاظ رفاه مردم و معیشت مردم و کلاً رشد معنوي، اقتصادي و اجتماعی مردم. منتها دشمنان به خاطر این که این تفکر را از بین ببرند، جنگ را بر ما تحمیل کردند. در هر حال هرچند تفکرات افراطی اوایل انقلاب، به نحوي شاید کم، باعث ارعاب بعضی از کشورهاي منطقه گردیده بود و میتوانست بهانه اي براي جنگ قرار گیرد، لیکن دقت در رخدادهاي آن زمان و تجزیه و تحلیل مسائل این واقعیت را آشکار می- سازد که در هر صورت کشورهاي استکباري تحمل انقلاب اسلامی را نداشته و خواه ناخواه براي سرکوب نظام نوپاي اسلامی ما و جلوگیري از نفوذ و توسعه آن به هر ترتیبی که بتوانند تلاش خواهند کرد، حتی با تحمیل جنگ که به آن نیز اقدام کردند، ولی با عنایات خاص خداوند موفق نشدند.

  • علل حمله عراق به ایران چه بود؟

    حمله عراق به ایران علل متعددي داشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

    الف) علل جغرافیایی: یعنی چشمداشت عراق به منطقه خوزستان.

    ب) علل اقتصادي: بهرهبرداري از منابع عظیم اقتصادي در منطقه خوزستان.

    ج) علل جغرافیایی و ژئوپولیتیکی: عراق در خلیج فارس حدود 58کیلومتر ساحل دارد و ایران در خلیج فارس 1278 و دریاي عمان 762 کیلومتر؛ لذا عراق به دنبال گسترش این ساحل بوده و حداقل خواسته اش تسلط بر اروندرود بود.

    د) علل سیاسی: تلاش عراق براي براندازي نظام جمهوري اسلامی ایران و جلوگیري از نفوذ انقلاب اسلامی در عراق.

    هـ) علل فرامنطقه اي: تلاش بسیار زیاد امریکا و شوروي، یعنی دو ابرقدرت رقیب براي تضعیف انقلاب یا به سازش کشیدن آن و نهایتاً براندازي نظام انقلاب اسلامی.

    و) علل روانی: که مختص شخص صدام میباشد. داشتن خوي جنگ طلبی، خشونت گرایی، برتري جویی و کسب آقایی و رهبري در منطقه خاورمیانه و جبران تحقیر گذشته در قبول قرارداد 1975 الجزایر.

    ز) سابقه طولانی و تاریخی اختلافات مرزي ایران و عراق: که به قبل از استقلال عراق و جدا شدن آن از دولت عثمانی برمیگردد.

  • استراتژي نظامی (راهبرد) عراق در حمله به ایران چه بود؟

    میتوان گفت عراق در طول هشت سال جنگ با ایران چهار راهبرد نظامی را پیگیري میکرد. نکته ظریفی که باید به آن دقت کرد این است که هر راهبرد نظامی را که عراق کنار میگذاشت و راهبرد بعدي را انتخاب میکرد، معنیاش این بود که در راهبرد قبلی شکست خورده و امکان ادامه آن برایش میسر نمیباشد. اولین راهبرد نظامی عراق پیروزي در یک جنگ برقآسا بود. صدام حسین با الهام از جنگ شش روزه اسرائیل علیه اعراب، با 192 فروند هواپیماي جنگی اقدام به بمباران فرودگاهها و پایگاههاي نیروي هوایی ایران کرد و در نظر داشت با این حمله ناگهانی و غافلگیرکننده و با نابود کردن نیروي هوایی ایران بزرگترین حربه راهبردي ایران را از کار بیندازد. اما شکست راهبرد جنگ برقآساي عراق توسط نیروي هوایی ارتش جمهوري اسلامی ایران کلید خورد. درست بعدازظهر همان روز، یعنی زمانی که فقط دو ساعت از حمله عراق گذشته بود، هواپیماهاي جنگنده ما چند پایگاه هوایی عراق را بمباران کردند و فرداي آن روز در عملیات غرورآفرین کمان99 تعداد 140 فروند هواپیماي جنگنده نیروي هوایی پایگاهها و نقاط حساس عراق را بمباران کردند، لذا این اولین جرقهاي بود که صدام فهمید در محاسباتش اشتباه کرده است. /22 سایه هاي نور دومین موردي که باعث شد او بفهمد در راهبرد نظامیاش شکست خورده، توقف کامل ارتش عراق در پاي پل کرخه بود که میخواست با عبور از رودخانه کرخه شهرهاي دزفول و اندیمشک را تصرف کند. توقف 34روزه در پشت دیوارهاي خرمشهر سومین مورد درك این شکست بود. آخرین ضربهاي که در این مقطع به ارتش عراق وارد شد تا صدام متوجه بشود جنگ برقآسایش دقیقاً با شکست روبهرو شده، نابودي دوسوم نیروي دریایی عراق در هفتم آذر سال ،1359 یعنی نزدیک به سه ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی توسط نیروي دریایی ارتش جمهوري اسلامی ایران بود که با پشتیبانی جنگندههاي نیروي هوایی محقق گردید و نیروي دریایی عراق با چنان شکست سنگینی مواجه شد که تا پایان هشت سال جنگ تحمیلی هیچگاه جرئت عملیاتی را در خلیج فارس پیدا نکرد. لذا جنگ سریع و برقآسا در اینجا قطعاً شکست خورد و صدام راهبرد بعدي خود را مطرح کرد. یعنی درحقیقت آغاز و فرجام شکست و راهبرد جنگ برقآساي صدام را ارتش اسلام رقم زد. راهبرد دوم عراق تثبیت اشغال سرزمینهاي ما بود. به طوري که روي دیوارهاي خرمشهر نیز سربازان صدام نوشته بودند: آمدهایم که بمانیم. این راهبرد عراق هم با عملیاتهاي بزرگی مثل ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس شکست خورد. ابتداي شکست این راهبرد توسط لشکر77 خراسان و نیروهایی از سپاه پاسداران در اجراي عملیات شکست حصر آبادان در 5 مهرماه 1360 آغاز شد (پس از پیروزي این عملیات غرورآفرین، لشکر77 خراسان، عنوان لشکر77 پیروز خراسان را به خود اختصاص داد). و در پایان، عملیات بیتالمقدس که آزادسازي خرمشهر را به دنبال داشت، درواقع پایان راهبرد تثبیت اشغال سرزمینهاي ما بود و عراق مطمئن شد که توانایی نگهداري سرزمینهاي اشغالی را نخواهد داشت. علل و راهبردهاي عراق در حمله به ایران23/ راهبرد سوم عراق دفاع متحرك بود که بر اساس آن در سال 65 اقدام به انجام عملیات آفندي در مناطق مختلف شمالغرب و جنوب کرد. عملیات تهاجمی محدودي که به قصد ضربه زدن، بازپسگیري و اشغال برخی مناطق حساس و همچنین تضعیف روحیه رزمندگان انجام میشد. مانند عملیات لولان، حاج عمران، مهران و… که با پایداري و حملات مجدد رزمندگان اسلام منجر به بازپسگیري مناطق اشغالشده و نهایتاً شکست این راهبرد گردید. توسعه جنگ چهارمین راهبرد صدام بود. هرچند مستشاران شوروي براي اجراي این راهبرد عراق را کمک میکردند، ولی طرح آن توسط امریکا به صدام ارائه شده بود و طی آن استفاده گسترده عراق از عوامل شیمیایی در مناطق عملیاتی و بمباران شهرها (حلبچه و سردشت)، موشکباران وسیع شهرها و مراکز حیاتی، حساس و مهم و جنگ نفتکشها انجام گرفت و در نظر داشتند با اجراي این راهبرد و ایجاد رعب و وحشت، با عملیات روانی در بین مردم و رزمندگان آنقدر بر ملت ما فشار وارد کنند تا ملت خسته شوند و توان مقاومت را از دست بدهند و آنها نیز به دولت فشار بیاورند و دولت مجبور به قبول شکست شده و ساقط شود، که این راهبرد عراق هم با مقاومت دلیرانه و استقامت صبورانه مردم کشورمان، به خصوص مردم مناطق غرب و جنوب کشور با شکست روبهرو شد.

  • در مقاومت 34روزه خرمشهر بیشترین عامل بازدارنده دشمن چه عاملی بود و نقش ارتش در این حماسه چه بوده است؟

    چرا نیروي جدیدي به خرمشهر اعزام نشد؟ مهمترین عامل را میتوان روحیه مقاومت شجاعانه، دلاورانه و سازشناپذیر مردم ما دانست. وقتی عراق به خرمشهر حمله کرد، همین عدد 34روزي که شما مطرح می- کنید، یعنی 34روز مقاومت، ایستادگی و از جان گذشتگی نیروهایی که در خرمشهر حضور داشتند، که این نیروها علاوه بر مردم و اهالی خرمشهر که از خانه و کاشانه خود دفاع میکردند و سپاه خرمشهر به فرماندهی شهید جهانآرا، نیروهاي ارتشی شامل گردان تکاور نیروي دریایی از پایگاه خرمشهر، گردان تکاوران دریایی به فرماندهی ناخدا هوشنگ صمدي از گروه،421 که از بوشهر اعزام شده بودند، و علاوه بر آن قریب به یک گردان دانشجویان فارغالتحصیل و دانشجویان سال سوم دانشگاه افسري بودند که به خرمشهر اعزام شده و از شهر دفاع میکردند و غالباً فرماندهی و هدایت نیروهاي مردمی را به عهده داشته که در این راستا 14 شهید نیز تقدیم داشتند. ضمن این که گردان232 تانک از لشکر92 زرهی و گردان151 دژ که یگان سرزمینی بوده و اصولاً محل استقرار گردان در خرمشهر میباشد، حضور داشتند. قابل توجه است که بدانید در درگیريهاي خرمشهر، تمام افسران این گردان بجز یک نفر که مجروح شده، بقیه به شهادت میرسند و برابر آمارهاي موجود، گردان دژ در طول جنگ بیش از ده بار بازسازي میشود و تا پایان جنگ 78 نفر از کارکنان پایور و 207 نفر افراد وظیفه این گردان به شهادت رسیده و 320 نفر نیز اسیر و مفقودالاثر داشته است. /20 سایههاي نور اما در مورد اعزام نیروي جدید به خرمشهر، باتوجه به حمله سراسري عراق و درگیري کلیه یگانهاي ارتش در مناطق مختلف بیشتر از این دیگر نیرویی وجود نداشت که به خرمشهر اعزام شود و خود لشکر92 زرهی، که خوزستان منطقه سرزمینیاش میباشد، با 10-12 گردان بیش از 300کیلومتر خط مرزي را پدافند میکرد و به شدت درگیر بود.

  • چرا در شروع جنگ تحمیلی تمام نیروها در خط مرزي مستقر نبودند؟

    تمرکز نیروهاي عراقی در مناطق مرزي از چند ماه قبل از شروع جنگ تحمیلی انجام شده بود و به طور کلی قرائن و شواهد نشاندهنده وقوع جنگ بود و این که دشمن حمله خواهد کرد. در این طور مواقع بایستی سیاسیون و مسئولین پیشبینی- هاي لازم را از قبل انجام داده و دستور آمادهباش به همه ارگانها داده میشد و با اعلام شرایط جنگی در کشور همه قسمتها براي دفاع آماده میشدند. ولی متأسفانه برخی از مسئولین باور نداشتند که صدام بتواند به ما حمله کند و جنگی با این وسعت راه بیندازد و ذهنیت مسئولین چنین بود که ملت عراق از صدام حمایت نخواهد کرد. مردم عراق با ما هستند و این درگیريها در حد برخوردهاي مرزي پایان خواهد یافت؛ درحقیقت باور ملی به تهدید وجود نداشت. اما در مورد چگونگی حضور نیروهاي ارتش در مرزها باتوجه به این که لشکرهاي64 ارومیه و 28 سنندج در مناطق سرزمینی خود درگیر عملیات با ضدانقلاب داخلی بودند، لذا قبل از شروع جنگ تحمیلی یگانهایی از لشکر81 کرمانشاه، لشکر،21 گروه رزمی37 شیراز، تیپ84 خرمآباد و چند گردان توپخانه از گروههاي اصفهان و تهران و همچنین لشکر92 زرهی اهواز در مرزهاي غربی و جنوبغرب مستقر شدند و با حمله گسترده و سراسري عراق که از این مناطق آغاز شده بود با عملیات نظامی پرده پوشش و عملیات تأخیري با کمک و پوشش آتش مؤثر جنگندههاي نیروي هوایی و هوانیروز که روزانه چندین سورتی پرواز روي ستونهاي زرهی، موتوري، پیاده و مناطق تجمع دشمن انجام میدادند، توانستند حرکات دشمن را در بیشتر محورها متوقف نمایند تا سایر نیروها ازجمله لشکر21 حمزه، لشکر77 خراسان، لشکر16 قزوین و گروههاي توپخانه از سراسر کشور به منطقه اعزام شده و به کمک نیروهاي در خط بپردازند. وضعیت ارتش و آمادگی نیروها در شروع جنگ تحمیلی19/ نهایتاً این که مقاومتها و حرکات نظامی انجامشده اولیه، بهترین شرایط را به وجود آورد تا با سد شدن پیشروي دشمن حالت آفندي او به حالت پدافندي تغییر وضعیت پیدا کند.

  • اگر ارتش بلافاصله بعد از انقلاب منحل میشد و سپاه تازه تأسیس در مقابل ضدانقلاب و بعد عراق میایستاد چه میشد؟

    در یک جمله، حداقل سه سال طول میکشید تا سپاه بتواند سازمان و ساختار عملیاتی پیدا کند و بعد براي اینکه از هواپیماها، ناوها، هلیکوپترها، تانکها و… هم بتواند براي دفاع از کشور استفاده عملیاتی کند، بین 10 تا 15 سال زمان نیاز داشت و تا آنموقع ازکشور چیزي نمیماند و در این مورد که ارتش همزمان و در روزهاي اولیه انقلاب چه کرد، فقط فرمایشی از حضرت امام(ره) را برایتان میگویم: در آغاز پیروزي انقلاب اسلامی ایادي شرق و غرب و آنها که صداقت و امانت و دینداري و میهنداري ارتشیان را در حماسه پیروزي درك نکرده بودند، کمر به نابودي ارتش بستند و با شعارهاي به ظاهر انقلابی و فریبنده مصمم به انحلال آن، غارت سلاحها و نابودي امکانات دفاعی کشور شدند و چه بسا سادهلوحان نیز تحت تأثیر القائات آنان راه این هدف شوم را هموار نمودند که خداوند متعال کشور و انقلاب اسلامی ما را از توطئه شوم آنان رهایی بخشید و ارتش سرافراز ایران اسلامی همچون برق و صاعقه بر سر توطئهگران که در گوشه و کنار مرزها خواب تجزیه ایران را در سر پرورانده بودند فرود آمد و کردستان، گنبد و ترکمنصحرا گورستان کوردلان گردید، که همه اینها از افتخارات تاریخی و فراموش نشدنی ارتش قهرمان است.

  • باتوجه به این که تا یک سال قبل از انقلاب اسلامی، ایران به دلیل داشتن ارتش منظم و سلاح مدرن، مرکز ثبات و همچنین ابرقدرت خاورمیانه بود، دلیل این که گفته میشود ایران در زمان جنگ هیچ سلاحی نداشت و هیچ نظم خاصی در ارتش نبود چیست؟ چرا این سلاح ها را نادیده میگیرید؟

    باتوجه به دکترین امریکا در دهه،50 ایران نیروي برتر نظامی منطقه خاورمیانه شده
    بود و در راستاي همین سیاست، براساس برخی آمارهاي موجود بیش از 30میلیارد دلار
    تجهیزات نظامی در این دهه خریداري گردید. با به روز شدن تجهیزات نظامی و
    سازماندهی جدید نیروهاي مسلح، به خصوص نیروي هوایی و نیروي دریایی و تقویت و
    گسترش نیروي زمینی، ایران قدرت اول نظامی منطقه شناخته میشد، منتها این قدرت
    نظامی با راهبرد حفظ منافع امریکا در منطقه شکل گرفته و درواقع ایران به عنوان خط
    مقدم امریکا در مقابل نفوذ شوروي در منطقه سازماندهی شده بود. اما بعد از پیروزي
    انقلاب، این راهبرد بهم خورد و ارتش ایران کلاً در اختیار انقلاب و مردم قرار گرفت.
    باتوجه به اینکه هر انقلابی بینظمیهاي خاص خودش را دارد و قدرت نظامی صرفاً
    متکی به سلاح و تجهیزات نبوده و مؤلفههایی از جمله فرماندهی و کنترل، روحیه،
    انضباط، آموزش، تعمیر و نگهداري و انسجام یگانها و نهایتاً پشتیبانی و حمایت همه
    جانبه مسئولین و مردم نقش بسزایی در کارایی و روحیه ارتش میتواند داشته باشد، لذا
    در سالهاي ،56 57 و 58 ارتش ایران دستخوش یکسري مسائل و عوارض و ضرباتی
    بر پیکره خود شده بود که اثرات ناخوشایندي بر آمادگی رزمیاش داشته؛ و الّا ارتش از
    نظر تجهیزات قوي بود و با همان تجهیزات هم این جنگ را اداره کرد و حتی امروز هم
    از همان تجهیزات استفاده میکند. البته میتوان گفت جنگ تحمیلی یکی از عوامل مهم انسجام و قوام ارتش جمهوري اسلامی ایران بر اساس راهبرد جدیدي که نشأت
    گرفته از اهداف انقلاب اسلامی ایران بود، میباشد.

  • وضعیت ارتش ومیزان آمادگی آن در شروع جنگ تحمیلی چگونه بوده است؟

    بعد از پیروزي انقلاب اسلامی، باتوجه به شرایط جدیدي که در اداره کشور پیش آمده بود و دیدگاههایی که نسبت به ارتش وجود داشت تا تثبیت و شکلگیري مدیریت و رهبري جدید در ارتش، بالطبع ضعفهایی درون ارتش به وجود آمده بود. هرچند که کارکنان مسلمان و علاقمند به انقلاب اسلامی که بدنه ارتش را تشکیل میدادند با تمام نیرو تلاش میکردند وضعیت پادگانها و پایگاهها را به حالت عادي برگردانند، ولی تصمیمات و اتفاقاتی که پیش میآمد اثر سوء خود را بر پیکره ارتش میگذاشت. از دلایل مهمی که باعث کاهش توان رزمی ارتش شده بود، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

    هجوم به تعدادي از پادگانها و غارت سلاحها و اموال موجود در آن.

    دستگیري و تصفیه تعدادي از کارکنان کادر ارتش.

    بلاغ کاهش مدت خدمت سربازي به یک سال که بر این اساس عده زیادي از

    سربازان از سربازخانهها ترخیص شدند و پادگانها را ترك کردند و سربازخانهها با

    کمبود شدید سرباز مواجه شدند.

    استعفاي عدهاي از کارکنان و خارج شدن از کسوت سربازي باتوجه به تسهیلاتی که

    فراهم شده بود.

    انتقال عده زیادي از کارکنان بدون در نظر گرفتن تخصص آنان به سایر یگانها، که

    این مسأله باعث تراکم کارکنان در برخی یگانها و کمبود شدید در یگانهاي دورافتاده

    و بد آب و هوا و بکارگیري بعضی کارکنان در مشاغل غیرمرتبط با تخصص و مهارت

    خود شده بود.

    همچنین ضعف انضباط و عدم رعایت کامل سلسله مراتب فرماندهی و به تبع آن ضعف در آموزش و نگهداري از دیگر عواملی بودند که به انسجام و کارایی یگانها لطمه وارد کرده بود. ضمن اینکه بسیاري از عناصر انقلابی ارتش براي تشکیل و تأسیس و تقویت کمیتههاي انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران، قوه قضائیه، جهاد سازندگی و سازمانها و نهادهاي دولتی و شهري جذب آن نهادها شده بودند.

    این در حالی بود که ارتش عراق باتوجه به پیشبینیها و طراحیهاي قبلی، با تجهیزات و آمادگی کامل در مرزها مستقر شده و منتظر فرصت مناسب براي حمله سراسري بودند و نهایتاً باتوجه به پشتیبانیهایی که از طرف استکبار جهانی میشدند و چراغ سبزي که از ابرقدرتها گرفته بودند به این کار دست زدند و کشور ما را از زمین و هوا و دریا مورد تهاجم قرار دادند.

    با این حال حضور ارتش در سال اول جنگ با همه کاستیهایی که توضیح داده شد، جزو پرافتخارترین دوران ارتش محسوب میشود که توانست خودش را سریعاً پیدا کند و جلوي هجوم ناجوانمردانه ارتش عراق با آن همه نیرو را بگیرد، حرکت او را کند و سپس او را متوقف و تثبیت نماید و در حین جنگ بود که انضباط، آموزش، نگهداري و وحدت فرماندهی به ارتش بازگشت و آن گسستگی و بیانضباطیها و عدم اعتماد به نفس در بین افراد پایان پذیرفت.

  • در شروع جنگ تحمیلی حضور نیروهاي ارتش در مرزها از چه تاریخی بوده است؟

    درگیريهاي مرزي بین ایران و عراق از مدتها قبل شروع شده بود. از تیرماه سال 1359 این درگیري ها شدت بیشتري پیدا کرد. تقریباً کلیه یگانهاي رزمی ارتش عراق در مرزها مستقر شده و پاي کار بودند و براي حمله آماده میشدند و گاهی نیز اقدام به تیراندازي به مناطق مرزي و پاسگاههاي ایران میکردند که متقابلاً توسط نیروهاي خودي پاسخ مناسب داده میشد. ولی یگانهاي رزمی ارتش ایران همگی پاي کار نبودند و میتوان گفت در مجموع نیرویی نزدیک به استعداد 3 لشکر از لشکرهاي92 زرهی اهواز، لشکر81 کرمانشاه و یگانهایی از لشکر21 حمزه و تیپ37 زرهی و گروه هاي توپخانه اصفهان و تهران در مناطق قصرشیرین، نفتشهر، سومار، فکه و سایر مناطق مرزي خوزستان مستقر شده بودند و به آتشهاي عراقیها پاسخ میدادند. تا اواخر شهریورماه که کمکم حرکت نیروهاي عراقی براي تصرف پاسگاههاي مرزي و نفوذ در خاك کشورمان آغاز شد که اوج این حملات درواقع شروع جنگ تحمیلی در روز 31 شهریور 1359 با حمله 192 فروند هواپیما به پایگاههاي نیروي هوایی به قصد انهدام نیروي هوایی ایران و همزمان حمله سراسري زمینی در جبهه هاي غرب و جنوب آغاز شد. حضور اولیه نیروهاي ارتش در مرزها چند ماه قبل از حمله سراسري عراق انجام شده بود، لیکن باتوجه به حضور نیروهاي ارتش در مقابله با ضدانقلاب در نقاط مختلف و به ویژه شمالغرب کشور استعداد نیروهاي موجود ارتش در مقابل نیروهاي مهاجم عراق به هیچ عنوان قابل مقایسه نبود، به طوري که اغلب در هر محور در مقابل یک یا دو لشکر عراقی، یک یا دو گردان یا یک گروه رزمی ایستاده بودند. نیروهاي مهاجم عراقی موفق شدند وارد خاك کشورمان شده و مناطقی را به تصرف خود درآورند. در اینجا بود که کلیه یگانهاي ارتش از سراسر کشور به سوي جبهه ها بسیج شدند و توانستند جلوي پیشروي دشمن را گرفته و با ایجاد خطوط پدافندي دشمن را زمینگیر کرده و براي عملیات آفندي بعدي طرحریزي و خود را آماده نمایند

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign