ارتش در دیده و شنیده ها (30)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
فشرده ای از دیدهها و شنیدههای سرهنگ سید محمد علی شریفالنسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / اهمیت اطلاعات – استفاده از افراد با نفوذ
اهمیت اطلاعات
در روزهای نخست انقلاب گروهکها برای پیش برد مقاصد شیطانی خود قبل از آنکه به جان ارتش بیفتند و پادگانها را غارت کنند، به جان ماموران اطلاعات افتاده وبا به آتش کشیدن سازمانهای اطلاعاتی زمان شاه، نشانه ای از سوابق خود باقی نمی گذاشتند و دشمنی با سازمانهای اطلاعاتی را وجهه همت خود قرار داده بودند بطوریکه خدمت در اطلاعات مذموم شده بود و سابقه اطلاعاتی جرم نابخشودنی به حساب میآمد، در برابر این توطئه گروهکها از اهمیت اطلاعات تا آنجا میگفتم که بدون داشتن اطلاعات از ورود به منطقه عملیات باید به شدت حذرکرد، چرا که مانند عبور کامیون نظامی با چراغ خاموش در یک منطقه پر خطر و پیچ در پیچ است که حتی با داشتن بهترین راننده هرگز به مقصد نمیرسد.
تاکید داشتم اطلاعات و عملیات با هم هستند و سهم اطلاعات در یک عملیات موفق 80 درصد و سهم اصول دیگر نظامی 20 درصد میباشد.
این برنامه در زمانی انجام میشد که بعلت ضعف آموزش اطلاعاتی در بازگشایی و پاکسازی محورها روزانه اتفاقات ناگواری داشتیم. دو نفر چریک محلی سر ستون نظامی و دو نفر انتهای ستون را بسته و یکی دو خودرو را متوقف میکردند. سلاحها و خودروها به غنیمت میرفت، سربازان و نیروهای مردمی کشته و اسیر میشدند، چریکهای گرسنه و پا برهنه قهرمان، ضد انقلاب خشنود و مغرور وشگفت آنکه در نماز جمعه هم فریادمان علیه قاسملو و شیخ عزالدین حسینی و همه رهبران جهان بلند بود و اینگونه بود که از عملکرد بد خودمان هرچند گاه از این حوادث تکرار میشد.
در فرصتهای مناسب نقش اطلاعات و ارزش آن را بیان میکردم و اهمیت آشنایی با مردم و احترام به فرهنگ و اعتقادات مذهبی آنان و پس ازآن از لزوم شناسایی افراد با نفوذ مثل کدخداها و رؤسای ایل و طایفه، ماموستاها و اعضای شوراها و امثال آن برایشان میگفتم.
یکی دیگر از نکات آموزشی که به آن تأکید داشتم جدا سازی بود که از اصول مهم عملیاتی نامنظم است. چریک و ضد انقلاب و برانداز خود را بر مردم تحمیل کرده، بر خانه و کاشانه و جان و مال آنها حاکم شده و قدرت مقابله و رودر روشدن با آنان را گرفته، حال شما باید با گامهای حساب شده به آنان بفهمانید که به یاریشان میآیید. نگران نباشید امروز و فردا عمرشان پایان میپذیرد. سکنه تحت سلطه، شما را بعنوان ناجی خود تلقی میکنند و به مرور دست از حمایت آنان بر میدارند. عامل چریک وقتی از پشتیبانی توده مردم نا امید شد، منزوی میشود و شما به راحتی میتوانید با آنان روبرو شوید. زیرا تا آنها در میان مردم، خود را پنهان کردهاند مبارزه و قلع و قمع آنان کار بسیار دشواری است.
حضرت امام در اصل جدا سازی تاکید داشت و میگفت حساب مردم مسلمان کرد را از حساب ضد انقلاب جدا کنید. یعنی اگر قدمی برای مبارزه با ضد انقلاب بر میدارید، مراقب باشید ترکشهای آن بر مردم اثر گذار نباشد. بخاطر پنج نفر یک روستای پر جمعیت را به خاک و خون نکشید.
استفاده از افراد با نفوذ
حبیب موچشی، فئودال و بزرگ منطقه موچش بود، بوسیله او، پای شوراها و ماموستاها را به پایگاه باز کرده و با پذیرایی مختصر غذای سربازی نمک گیرشان کرده بودیم. با اجرای برنامه ای تحت عنوان نمایش قدرت ، صلابت ارتش و آمادگی رزمی و جنب و جوش جوانان را به رخ آنها میکشیدم و به آنان میفهماندم که اگر دست از پا خطا کنند و نشانه ای از همکاری با ضد انقلاب از جانب آنان دیده شود، برابر فرمایش امام علی علیه السلام که فرموده اند با دشمن، مغرور و ستیزه جو و با دوست افتاده و از جان گذشته باش، عمل خواهیم کرد.
روشهای کسب اطلاعات را برای دانشجویان میگفتم و تأکید میکردم که در حرکت یا هنگام اعزام گشت زنی از سمت چپ و راست و روبروی خود باید مطمئن باشیم که به کمین نخوریم و میگفتم اصل تأمین در حرکت، توقف و در میدان رزم اساس کارمان را در عملیات نظامی و بخصوص در عملیات ضد چریک تشکیل میدهد.
هر شب در برنامه یکساعته در اختیار فرمانده ، حوادث و اتفاقات آنروز به تحلیل و بررسی گذاشته میشد و نقاط ضعف کار خودمان هم صریحاً بیان میگردید. کاربرد اصول جنگ خود به خود در ذهن جستجوگر و فعال جوانان نهادینه میشد. اکنون بیش از هر چیز به اهمیت مردمیاری میپرداختم و میگفتم در این زمینه، از همه فرصتهای خوب باید بهرهبرداری کنیم.
حبیب موچشی سابق الذکر در نزدیکی پایگاه دانشجویان، قلعه و برج و بارویی داشت و از زندگی روستایی مجلل و مرفهی برخوردار بود. میدانستیم که برای دوام قدرت و استیلای خود بر منطقه با دشمنان ما هم در ارتباط است و به آنان باج وخراج میدهد. وقتی به پایگاه میآمد مراقب بودیم که ضعفی از ما بروز نکند. یکبار ما را برای دیدار از دهکده محل سکونت و جاه و جلال خود دعوت کرد. دانشجویان را برای نمایش قدرت همراه بردیم. اجرای سرود کردند و عملیات نمایشی انجام دادند. من و حبیب خان و تعدادی از فرماندهان در طبقه دوم یا سوم ساختمان از آنها سان میدیدیم که با ارائه عالی همراه بود. حبیب گفت دانشجوی نفر دوم صف سوم چند سال دارد. گفتم 20 یا 21 سال ، گفت همسر چهارم من از این دانشجو جوان تر است. احساس کردم چون چیزی در بساط ندارد میخواهد به این طریق ضعف خود را جبران کند. حبیب سر و پا در خدمت ارتش قرار گرفته بود و از نقل و انتقالات و رفت و آمدها و برنامههای گروهکها، ما را به موقع مطلع میساخت.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401