کتاب پارۀ تن (قسمت هفدهم)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
ملاقات با شهید سرلشکر فلاحی و ارائه طرح انسداد مرزها ملاقات با شهید فلاحی در 17الی 18 فروردین ماه 59 در بیمارستان خانواده ارتش اتفاق افتاد. اینجانب (سروان سید حسام هاشمی) به همراه سرگرد صیاد، به ملاقات سرتیپ فلاحی که در اثر اصابت آر.پی.جی به خودرو ایشان در مهرماه سال گذشته در سردشت، درد کمر داشت و در […]
ملاقات با شهید سرلشکر فلاحی و ارائه طرح انسداد مرزها
ملاقات با شهید فلاحی در 17الی 18 فروردین ماه 59 در بیمارستان خانواده ارتش اتفاق افتاد. اینجانب (سروان سید حسام هاشمی) به همراه سرگرد صیاد، به ملاقات سرتیپ فلاحی که در اثر اصابت آر.پی.جی به خودرو ایشان در مهرماه سال گذشته در سردشت، درد کمر داشت و در بیمارستان خانواده بستری بود، رفتیم. در همان جلسه، شهید صیاد مسئله طرح بستن مرزها و حضور تیپهای ارتش در مرزها را مطرح نمود. شهید فلاحی طرح را پسندید و فرمودند اعزام تیپها به مرز از اختیارات فرمانده کل قواست و من این اختیارات را ندارم. این مطلب برای من که یک سروان ارتش بودم، قابل قبول نبود و فکر میکردم شهید فلاحی نمیخواهد همکاری کند. شهید صیاد گفتند ما دسترسی به رئیس جمهور نداریم. شهید فلاحی فرمودند، من ارتباط شما را با رئیس جمهور برقرار میکنم و خوب است شما این موضوع را با رئیس جمهور مطرح کنید.
ملاقات با بنیصدر (رئیس جمهور و جانشین فرماندهی کل قوا)
با سفارش شهید فلاحی و تلاش برادر رحیم صفوی مسئول عملیات سپاه پاسداران اصفهان، از طریق مشاورین رئیس جمهور، سرانجام در تاریخ دوم اردیبهشت ماه 59 وقت ملاقات تعیین گردید. این ملاقات در ساعت 11 صبح دوم اردیبهشت در حضور رئیس جمهور با حضور سرگرد علی صیاد شیرازی، حجت الاسلام احمد سالک قائم مقام سپاه اصفهان، برادر رحیم صفوی مسئول عملیات سپاه اصفهان، سروان محمد کوششی از افسران لشکر 28 و من سروان سید حسام هاشمی مسئول کمیته و انجمن اسلامی لشکر 77 برگزار شد.
شهید صیاد شیرازی پس از معرفی اعضای جلسه، به تشریح مسائل کردستان و سنندج پرداخت و سپس موضوع طرح بستن مرزها و جلسه با شهید فلاحی را مطرح نمودند. آقای بنیصدر گفت آقای صیاد شیرازی من همه مسائل را میدانم، کردستان از دست ما رفته و ما حاکمیتی در آنجا نداریم و سپس اشاره به شهادت شهید نصرتزاد فرمانده تیپ1 لشکر28 در 31/1/59 داشت و گفت، همین دیروز سرتیپ علیمردان خزاعی جانشین نیروی زمینی که به سنندج جهت بررسی اوضاع رفته بود و به تهران برگشت، به من گزارشی داد که پادگان در محاصره کامل ضدانقلاب است و افراد ما در داخل پادگان توسط ضدانقلاب به شهادت میرسند. آقای صیاد شیرازی شما اگر خیلی ادعا دارید، اول به سنندج بروید و مشکل آنجا را حل کنید. شهید صیاد گفتند آیا من میتوانم به نمایندگی شما جهت بررسی اوضاع به سنندج بروم؟ گفتند بلی، شما نماینده من باشید. شهید صیاد گفتند، پس به سرتیپ فلاحی فرمانده نیروی زمینی ابلاغ فرمائید تا با من همکاری داشته باشند. در همان لحظه بنیصدر، تلفنی در حضور جمع با سرتیپ فلاحی تماس گرفت و گفت جناب سرگرد صیاد شیرازی به عنوان نماینده رئیس جمهور برای بررسی اوضاع کردستان به سنندج میروند، همکاری لازم با ایشان انجام شود. جلسه حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید و ما حدود ساعت 12:30 از اتاق رئیس جمهور خارج شدیم و در طبقه همکف ساختمان ریاست جمهوری در اتاق جناب سرهنگ حاتمی مشاور نظامی رئیس جمهور یک جلسه پنج نفره برگزار کردیم.
در این جلسه، تصمیم بر این شد که برادر رحیم صفوی و حاج آقا سالک، با هواپیما، فوری به اصفهان برگردند و تعدادی نیروی پاسدار را آماده کنند تا همراه شهید صیاد به سنندج اعزام شوند و صیاد هم با ماشین خودش به اصفهان برگردد. به سروان کوششی هم فرمودند شما در تهران بمانید و رابط لشکر 28 در تهران باشید. اینجانب عرض کردم تکلیف من چیست؟ فرمودند شما هم به کارهایتان برسید. عرض کردم من همراه شما خواهم آمد، اجازه بدهید در این سفر با شما باشم. پیشنهادم را پذیرفت. همان روز عصر به اتفاق، به طرف اصفهان حرکت کردیم (جزئیات سفر حذف شد).