کتاب پارۀ تن (قسمت دهم)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۷
حمله به پادگان 28 پیاده سنندج در تاریخ 1357/12/27 سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله) و سازمان چریکهای فدایی خلق، دفتر سنندج، برای به دست گرفتن امور شهر سنندج و از صحنه خارج کردن جریان مذهبی کمیته اهل تشیع شهر، تحت ریاست حجت الاسلام صفدری و کمیته اهل سنت شهر تحت ریاست احمد مفتی زاده، […]
حمله به پادگان 28 پیاده سنندج در تاریخ 1357/12/27
سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله) و سازمان چریکهای فدایی خلق، دفتر سنندج، برای به دست گرفتن امور شهر سنندج و از صحنه خارج کردن جریان مذهبی کمیته اهل تشیع شهر، تحت ریاست حجت الاسلام صفدری و کمیته اهل سنت شهر تحت ریاست احمد مفتی زاده، تا عصر روز 1357/12/17 به نتیجه نرسید، و اختلاف بین آنها بالا گرفت و لذا هواداران مفتی زاده که خود را عامل ایجاد امنیت در شهر میدانستند با مراجعه نزد رئیس کمیته اسلامی شهر (حجتالاسلام صفدری) درخواست اسلحه و مهمات کردند ولیکن آقای صفدری که ایجاد امنیت را وظیفه کمیته انقلاب اسلامی شهر میدانست (توضیح اینکه: حجتالاسلام صفدری قبلاً از سوی رژیم پهلوی به سنندج تبعید شده بود و بعد از انقلاب هم از سوی حضرت امام (ره) به عنوان نماینده آن حضرت در شهر سنندج منصوب شده بود)، از واگذاری مهمات به طرفداران مفتی زاده خودداری نمود، این اقدام موجب تحریک عده ای از مردم سنندج گردید، بنابر این جمعی از بازاریان و طرفداران مسلح گروههای سیاسی فوقالذکر جهت اعتراض به این موضوع، در مقابل استانداری تجمع کردند (کیانی، بر بلندای سرزمینم، 1386،ص79).
حجتالاسلام صفدری به منظور متفرق ساختن مردم از مقابل ساختمان استانداری، در محل تجمع آنان حضور یافت و با ایراد سخنرانی، علت عدم واگذاری مهمات به طرفداران مفتی زاده را به اطلاع مردم رسانید، سخنانی که با اعتراض شدید تجمع کنندگان مواجه شده بود منجر به بروز درگیری مسلحانه و کشته و زخمی شدن چند تن از هواداران طرفین گردید که از طرفداران مفتی زاده «حمید دلاوری»کشته و «محمد ابراهیمی و جَلیل حسینی» زخمی شدند و طرفداران آقای صفدری هم «شاطر محمد رحمانپور»که مجروح شده بود پس از انتقال به بیمارستان به طرز فجیعی به قتل رسید (همان، ص 79).
آن درگیری، باعث حرکت معترضان که اکثراً از هواداران احزاب سیاسی و به ویژه طرفداران مفتی زاده بودند، به سمت پادگان سنندج حرکت و تقاضای واگذاری اسلحه ومهمات از پادگان نمودند که با مخالفت شدید لشکر 28 پیاده سنندج مواجه شدند، اما سران احزاب سیاسی جو ایجاد شده را مغتنم شمرده و به منظور عملی ساختن طرح از پیش تنظیم شده خود که در روزهای 25 و26 در شهر دیواندره برنامه ریزی کرده بودند، به دنبال فرصتی جهت عملی ساختن آن بودند تا مردم را تحریک به حمله به پادگان نمایند.
در اولین اقدام، گروهکها در ساعت 8 شب مورخه 1357/12/17 عناصر مسلح کومله به رهبری عبدالله مهتدی، صدیق کمانگر و محمد فؤاد مصطفی سلطانی سران کومله وارد ستاد لشکر که در داخل شهر، خیابان امام جنب باشگاه افسران قرار داشت شدند و صدیق کمانگر (سخنگوی دفاع از آزادی) به اتفاق خسروی(معاون فنی مفتی زاده) به زور فرمانده لشکر «سرهنگ ماشاالله صفری را به اتفاق سرگرد مسعودی و سرگرد سامی مقام» دستگیر و به گروگان بردند.
پس از اشغال ستاد لشکر، عناصر مهاجم به رهبری عبدالله مهتدی در ساعت 9شب، پادگان ژاندارمری واقع در ضلع جنوب شرقی پادگان لشکر 28 را مورد حمله قرار دادند، این پادگان بدون کوچکترین مقاومتی به تصرف مهاجمین در آمد و سلاحهای موجود پادگان به دست مهاجمین افتاد، و در ادامه، در ساعت 10شب پادگان لشکر 28 سنندج واقع در ضلع غربی شهر که ارتفاعات آبیدر از سمت جنوب و تپه شهدا از سمت شمال برآن اشراف داشت، مورد یورش قرار گرفت و به محاصره درآمد، ولی پرسنل موجود که به تعداد کافی نبودند، در پادگان، دست به مقاومت جانانه زدند. (جوادیان، مصاحبه، 1393/5/24)
در همین زمان، صدیق کمانگر و خسروی، فرمانده لشکر را به صداوسیمای شهر بردند و از اوخواستند که دستور بدهد پادگان تسلیم شود. و او هم پیام زیر را از صدا وسیما صادر نمود:
«من سرهنگ ماشاالله ، سرپرست لشکر 28 پیاده کردستان، در نتیجه مذاکره با شورای شهر سنندج و بنا به مصالح ملی و منطقهای، به کلیه یگانهای لشکر، دستور میدهم در برابر نیروهایی که در شورای شهر شرکت و نمایندگان مردم هستند، هیچ گونه مقاومتی نکنند و لشکر بدون قید وشرط برای جلوگیری از خونریزی به شورای موقت انقلاب تسلیم گردد.» (کیانی، 1386، ص81).
اگرچه فرمانده لشکر پیام مذکور را از طریق صدا و سیما صادر نمود ولیکن افسران و درجه داران و سربازان مسلمان، انقلابی، معتقد به انقلاب حاضر در پادگان از پیام فرمانده لشکر، متوجه ترس شدید وی که در گروگان مهاجمین میباشد شدند و لذا به فرماندهی معاون لشکر (مرحوم سرهنگ محمد سلطان اسحاق) و فرمانده تیپ یک لشکر (سرهنگ دوم محمد جوادی) به شدت در برابر مهاجمین مقاومت نمودند و تعداد 60 نفر از آنان را به اسارت گرفته و در پادگان زندانی نمودند و لیکن در جریان دفاع از پادگان تعداد 16 نفر از کارکنان وظیفه و 2 نفر از کارکنان پایور توسط عدهای از نظامیان بومی (هواداران احزاب و گروهکهای سیاسی فعال در سنندج) مورد اصابت گلوله قرار گفتند و در نتیجه 7 نفر از آن عزیزان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و این امر چنان بحرانی در شهر ایجاد کرده بود که تشخیص دوست ودشمن را مشکل میساخت.
وقتی کارکنان پایور و وظیفه پادگان به شدت مقاومت میکردند و مانع از سقوط پادگان شده بودند، سخنگوی شورای شهر سنندج از طریق رادیو و تلویزیون محلی به مردم چنین گفت:
«مردم مبارز سنندج، نیروهای ارتجاعی با وجود تصمیم فرمانده پادگان، هنوز به ماجراجوئی و تیراندازی ادامه میدهند، لذا از همه اهالی مسلح شهر تقاضا داریم برای تثبیت انقلاب و به ثمر رسیدن خون شهیدان، به کمک برادران رزمنده خود که پادگان را در محاصره دارند بشتابید، هر کس تفنگی دارد میتواند جان یک همشهری را نجات دهد، هر کس تفنگی دارد میتواند به انقلاب کمک کند، تفنگها را بردارید و به کمک برادران رزمنده خود بشتابید و شهر را سنگربندی کنید.»
سرانجام، تماس تلفنی رئیس ستاد وقت ارتش (سرلشکر محمد ولی قرنی) با سرهنگ سلطان اسحاق و ابلاغ فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر مقاومت و حفاظت پادگان سنندج تا آخرین قطره خون، تکلیف برای نظامیان مشخص گردید که باید الزاماً به هر نحو ممکن پادگان را از سقوط نجات دهند.
خطراتی که از سمت پادگان ژاندارمری، متوجه پادگان سنندج بود، مسؤلین لشکر را بر آن داشت تا با اتخاذ تدابیر مقتضی نسبت به تخلیه پادگان ژاندارمری از لوث وجود مهاجمین اقدامات لازم را انجام دهند، بنابر این سرهنگ سلطان اسحق در ساعت 23 مورخ 1357/12/27 (همان شب) یکی از افسران شجاع و مدبر لشکر (سرگرد عباسعلی علیجانی) را احضار و به نامبرده مأموریت داد که به هر نحو ممکن خود را به فرمانده عناصر مسلح مهاجم مستقر در پادگان ژاندارمری که عبدالله مهتدی بود برساند و ضمن ابلاغ بمباران هوائی آن پادگان در ساعت 0400 صبح روز 1357/12/28 هشدار لازم را به تخلیه پادگان به وی بدهد. انجام این تدبیر کارساز بود و موجب عقب نشینی عناصر مسلح از آن پادگان گردید. بدین ترتیب ناحیه جنوب شرقی پادگان از اشغال عناصر مسلّح خارج و از امنیت نسبی برخوردار شد.
نکته بسیار حائز اهمیتی که موجب ارتقاء سطح روحیه و اعتماد به نفس فرماندهان، افسران و کارکنان لشکر 28 پیاده سنندج و تمامی دلاور مردان نیروی زمینی ارتش در مصاف با عناصر مسلح ضدانقلاب در منطقه شمالغرب گردید پیام تاریخی حضرت امام خمینی(ره) بود که در تاریخ 1357/12/28 به شرح زیر صادر گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم
به اهالی محترم مسلمان کردستان
«شنیده شده که عدهای وضع کردستان را مغشوش کرده اند و نمیخواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و بر خلاف اسلام عمل میکنند، این عده به ارتش که اکنون به سوی ملت مسلمان برگشته و از آن تبعیت می کند، حمله می برند و آنها را مورد توهین قرار می دهند، این قبیل کارها بر خلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است. مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هر گونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظرما مردود است و ما با برادران اهل سّنت خود هیچ اختلافی نداریم، همه اهل، ملّت واحد و قران واحد هستیم، ارتش و ژاندارمری و پلیس باید بدانند که از این به بعد آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند، از مردم مسلمان نیست و عمال اجانب است و باید نیروهای مسلح، با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع کنند و هرگونه حملهای را برخود و نوامیس مردم، دفاع نمایند.»
(کیا، ابوالقاسم و همکاران، پروژه تحقیقاتی موزه دفاع مقدس، حمله به پادگان سنندج، 1396، ص80)
جهت ایجاد آرامش در شهر سنندج و رسیدگی به وضعیت سیاسی شهر، هیئتی از سوی حضرت امام خمینی(ره) و دولت موقت به شرح زیر و در ساعت 20:00 اول فرودین 1358 وارد سنندج شدند و در محل دانشگاه تربیت دبیر این شهر مستقر گردیدند.
آیت الله طالقانی ـ آیت الله بهشتی ـ آقای صدر حاج سید جوادی (وزیر کشور) ـ آقای بنیصدر ـ آقای هاشمی رفسنجانی
در مقابل، هیئتی مرکب از رهبران دینی و شخصیتهای ملی مذهبی کرد، از شهرهای مهاباد، بوکان و سقز به سنندج وارد شدند که با آیتالله طالقانی و هیئت همراه درباره مسائل مربوط به حوادث سنندج و خواستههای ملت کُرد مذاکره نمایند. این هیئت عبارت بودند از:
شیخ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد (رئیس هیئت نمایندگی)
حاج ملا ابوبکر شفیعی امام جمعه بوکان
ملا عبدالله محمدی امام جمعه سقز
شیخ جلاالدین حسینی امام جمعه بانه (برادر شیخ عزالدین حسینی)
لازم به ذکر است که مذاکرات انجام شده بین هیئت اعزامی و نمایندگان کُرد، مفصل و طولانی میباشد که لحاظ کردن آن از ظرفیت این کتاب خارج است (کیا، ابوالقاسم، 1396، حمله به پادگان سنندج، موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس).