کتاب پارۀ تن (قسمت بیست و نهم)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
تشکیل قرارگاه عملیاتی شمالغرب پس از خلع درجه و برکناری شهید صیاد شیرازی از همه مشاغل در کردستان و اخراج ایشان از نیروی زمینی و انتساب به ستاد مشترک، با روحیه جهادی که صیاد داشت، به دنبال فرصتی جهت خدمت به جبهه و جنگ میگشت. یک روز به اتفاق هم به دیدار حضرت آیتالله امامی کاشانی […]
تشکیل قرارگاه عملیاتی شمالغرب
پس از خلع درجه و برکناری شهید صیاد شیرازی از همه مشاغل در کردستان و اخراج ایشان از نیروی زمینی و انتساب به ستاد مشترک، با روحیه جهادی که صیاد داشت، به دنبال فرصتی جهت خدمت به جبهه و جنگ میگشت. یک روز به اتفاق هم به دیدار حضرت آیتالله امامی کاشانی در دفتر ایشان در مسجد شهید مطهری رفتیم و پس از گفتگو و شرح وقایع، صیاد اظهار داشت فعلاً در تهران ما هیچ جا و مکانی برای شروع فعالیت نداریم. آقای امامی کاشانی فرمودند ما در همین مسجد میتوانیم یکی دو تا اتاق (حجره طلبگی) به شما بدهیم. صیاد هم از خدا خواسته، از این پیشنهاد استقبال کرد. بدین ترتیب، دو حجره در طبقه دوم ضلع جنوبی مسجد شهید مطهری با یک خط تلفن در اختیار ایشان قرار گرفت. دو نفر به عنوان دفتردار ایشان در آنجا مشغول به کار شدند. یکی آقای محمدجعفر نصراصفهانی سرباز منقضی خدمت در مرکز توپخانه به صورت 24 ساعته در آن دفتر مشغول به کار شد و دیگری استوار حسن کلانتر که به صورت داوطلب بعدازظهرها بعد از خدمت روزانه در ارتش تا عصر در دفتر کمک میکرد. این محل کار و این لطف آقای امامی کاشانی در آن شرایط خاص در روحیه شهید صیاد خیلی مؤثر بود. تشکیل جلسات با دوستان و ملاقاتها در این مکان انجام میشد.
در این زمان، شهید صیاد درملاقاتی که با شهید کلاهدوز داشت، پیشنهاد کرد که ما میتوانیم با فرصتی که داریم، در آموزش برادران سپاه به شما کمک کنیم. با موافقت شهید کلاهدوز، در پادگان معروف به خلیج در چهارراه پاسداران و کنار مرکز آموزش06، این کلاسهای آموزش (کلاس نقشهخوانی، دیدبانی) برای هر دوره به مدت 15 روز تشکیل شد و من هم در این امر، بخصوص در کلاس بعدازظهرها به عنوان استاد هر دو موضوع شرکت میکردم. این دوره آموزشی به مدت 45 روز، یعنی سه دوره ادامه پیدا کرد و در همین مدت، رفت و آمد شهید صیاد با ستاد سپاه پاسداران و بخصوص معاونت طرح و برنامه بیشتر شد. خود من هم مدتی برای آموزش برادران معاونت عملیات سپاه، که آن زمان در یکی از ساختمانهای وزارت اطلاعات مستقر بودند، میرفتم و اتاق توجیه آنها را ساماندهی کردم. کار با نقشه و کالک و پیاده کردن نیروهای خودی و دشمن روی نقشه، هنوز در اتاق عملیات سپاه پاسداران متداول نبود و ما این کار را ساماندهی کردیم. ارتباط شهید صیاد با برادران سپاه و حتی حضورش در جبههها، مخفیانه با لباس بسیجی همراه برادران سپاه روز به روز بیشتر میشد، مخصوصاً در اوایل سال 1360. تا اینکه در تاریخ 20/03/60، بنیصدر از فرماندهی کل قوا معزول و در 7 مرداد ماه60 با مسعود رجوی به فرانسه فرار کردند و پس از مدتی، انتخابات رئیس جمهوری صورت گرفت و شهید رجائی رئیس جمهور شد.
دعوت شهید رجائی از شهید صیاد جهت همکاری
شهید رجائی در تاریخ 11/5/60 رئیس جمهور شد و در مدت 288 روزی که رئیس جمهور بود، در همان هفته اول یا دوم، به فاصله دو روز دو ملاقات با شهید صیاد داشت، که در هر دو ملاقات اینجانب حضور داشتم. در ملاقات اول، پس از بحث روی جبههها و ناهماهنگیهای بین نیروها، شهید رجائی دو پیشنهاد داشت. یکی اینکه از صیاد به عنوان وزیر دفاع در کابینهاش استفاده نماید و دیگر اینکه ایشان به منطقه شمالغرب بروند و کار ناتمام پاکسازیهای شمالغرب را به اتمام برسانند. در آن جلسه، روی موانع هر دو کار بحث شد. مهمترین مسئله این بود که آیا پیشنهاد ریاست جمهوری مورد قبول و حمایت فرماندهان ارتش است یا خیر. اگر مساعدت و همکاری فرماندهان ارتش، بخصوص فرمانده نیروی زمینی و رئیس ستاد نباشد، کار به جایی نمیرسد. قرار شد هر دو طرف روی این پیشنهاد بررسی کنند. در جلسه دوم، شهید رجائی با فرماندهان و مخصوصاً با حضرت امام (ره) مشورت داشتند، که در این جلسه شهید رجائی فرمودند ما مشکلات و موانع درجه و فرماندهان را حل کردیم و من نظر شخصیام استفاده از شما به عنوان وزیر دفاع بود، ولی حضرت امام (ره) نظرشان استفاده از شما در عملیات و کردستان است. شهید صیاد تا این را شنید، خوشحال شدند و فرمودند ما دیگر بحثی نداریم. تکلیف ما روشن شده است. به شمالغرب میروم، شما مقدمات کار و ابلاغ فرماندهی شمالغرب را از طریق فرماندهی نیروی زمینی پیگیری بفرمایید و من میروم تا انشاءالله مقدمات تشکیل قرارگاه شمالغرب را پیگیری نمایم.
اولین جلسه مشورتی تشکیل قرارگاه شمالغرب
پس از خروج از دفتر رئیس جمهور، با تعدادی از دوستان تلفنی ارتباط برقرار گردید و اولین جلسه مشورتی همان روز عصر در منزل شهید صیاد در لویزان برقرار گردید. اعضای اولیه عناصر ستادی مشخص شدند و قرار بر این شد که سرهنگ علی کوچکزاده جانشین قبلی فرمانده که فعلاً به علت جابجایی بیکار بودند، به عنوان رئیس ستاد و سرهنگ2 توپخانه قاسم جاودانی از لشکر77 که قبلاً در قرارگاه غرب به عنوان افسر عملیات قرارگاه با شهید صیاد همکاری میکرد، این بار نیز به عنوان رکن سوم و افسر عملیات در این قرارگاه عمل نمایند. شهید صیاد همان روز عصر با تهیه بلیط هواپیما برای زیارت و اجازه گرفتن از آقا امام رضا(ع) برای مأموریت جدید به مشهد سفر کرده و ضمن زیارت، با این دو نفر مشورت نمود و آنها با روحیه انقلابی و شناختی که از شهید صیاد داشتند، با جان و دل مأموریت را پذیرفتند و سرهنگ جاودانی دو روز بعد به تهران آمد و در این مدت سه روز، حکم مأموریت جدید و ابلاغ ترفیع مجدد شهید صیاد شیرازی با درجه سرهنگی از نیروی زمینی با امضاء فرمانده نیرو ابلاغ گردید.
رسمیت یافتن قرارگاه عملیاتی شمالغرب در ارومیه
با ورود تیم پیشرو ستاد عملیاتی قرارگاه شمالغرب به سرپرستی سرهنگ ابوالقاسم جاودانی و دستوری که از طرف فرماندهی نیرو صادر گردیده بود، همهگونه همکاری از طرف لشکر به عمل آمد. ساختمان دادستانی سابق لشکر که در آن زمان غیرفعال بود، به عنوان ستاد قرارگاه انتخاب شد و لشکر64 هم در تکمیل ساختمان و همچنین واگذاری تعدادی افسر و درجهدار و سرباز همهگونه همکاری را به عمل آوردند. ورود صیاد و رئیس ستادش و دیگر اعضای ستاد با استقبال گرم مسئولین لشکری، اعم از فرماندهان ارتش، سپاه، ژاندارمری، مسئولین کشوری، امام جمعه، استاندار، فرماندار و دیگر مقامات شهر ارومیه، بخصوص امام جمعه، حجت الاسلام حسنی و فرمانده سپاه روبرو شد و بار دیگر شهید صیاد قرارگاه مشترک ارتش و سپاه را به نام قرارگاه مشترک حمزه سیدالشهدا در شمالغرب بنا نهاد. هماهنگی و همکاری همه نهادها، ارگانهای دولتی، نظامی و انتظامی موجب گردید ظرف مدت 44 روز، دو شهر اشنویه و بوکان که تا آن زمان در دست ضدانقلاب بود و بخصوص شهر بوکان که ضدانقلاب در آن، مرکز تبلیغات و حتی ایستگاه رادیویی داشت، طی دو عملیات آزاد گردد، که شرح این عملیاتها را باید از زبان افسرانی که در این عملیاتها بودند، شنید.