کتاب پارۀ تن (قسمت بیست و سوم)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۱
وظیفه ستاد قرارگاه عملیاتی مشترک الف) تهیه برآوردهای مربوط به عملیات (برآورد اطلاعاتی، پرسنلی، عملیاتی) ب) تهیه طرحهای عملیاتی و صدور دستور عملیاتی و ابلاغ آن به قسمتهای مربوطه ج) تهیه برآورد نیروی عمل کننده در عملیات (سهم ارتش و سپاه) و دیگر سازمانهای نظامی و غیرنظامی د) هماهنگی با لشکر28 و یگانهای منطقه و سازمانها […]
وظیفه ستاد قرارگاه عملیاتی مشترک
الف) تهیه برآوردهای مربوط به عملیات (برآورد اطلاعاتی، پرسنلی، عملیاتی)
ب) تهیه طرحهای عملیاتی و صدور دستور عملیاتی و ابلاغ آن به قسمتهای مربوطه
ج) تهیه برآورد نیروی عمل کننده در عملیات (سهم ارتش و سپاه) و دیگر سازمانهای نظامی و غیرنظامی
د) هماهنگی با لشکر28 و یگانهای منطقه و سازمانها و نهادهای منطقه، مثل استانداری و جهاد سازندگی
هـ) برآورد نیروهای استقراری یا یگانهای ثابت، به عبارتی نیروهای پدافندکننده
عملکرد قرارگاه عملیاتی مشترک ارتش و سپاه در سنندج
با تشکیل قرارگاه عملیاتی مشترک غیرسازمانی و سازماندهی آن توسط شهید صیاد شیرازی، با پشتیبانی همهجانبه شخص فرمانده نیروی زمینی (شهید سرتیپ فلاحی)، فصل نوینی در بحث عملیاتی و مبارزه با ضدانقلاب در کردستان آغاز گردید و این قرارگاه توانست، در مدت کوتاهی با سلسله عملیاتهای منظم و حساب شدهای، هم به موجودیت و موقعیت خودش استحکام ببخشد و هم عرصه میدان مبارزه بر ضدانقلاب را تنگ نموده و موجب آزادسازی شهرها و تأمین جادهها گردد. در این قسمت، تا آنجایی که به خاطر دارم، اشاره مختصری به تعدادی از این عملیاتها خواهم داشت:
1- عملیات و پاکسازیهای اطراف شهر سنندج به منظور توسعه و تأمین هرچه بیشتر شهر سنندج
2- عملیات آزادسازی گردنه خان و شهر بانه
3- عملیات آزادسازی دکل قلیچیان در قسمت شمال شرقی شهر سنندج
4- عملیات بازگشایی محور سنندج به دیواندره، آزادسازی شهر دیواندره و بازگشایی محور دیواندره به سقز
5- عملیات بازگشایی محور سنندج به مریوان (مرحله یکم) و آزادسازی شهر مریوان
6- عملیات پاکسازی مرکز آموزش مارنج و موچش (ژاندارمری) در محور دهگلان
7- استقرار دانشجویان سال سوم دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش در اردوگاه تابستانی موچش
8- تشکیل قرارگاه عملیاتی غرب به طور رسمی توسط فرماندهی نیروی زمینی و انتصاب رسمی شهید صیاد شیرازی به فرماندهی این قرارگاه
9- عملیات پاکسازی محور دیواندره به هزارکانیان
10- عملیات آزادسازی محور سنندج به مریوان (مرحله دوم)
11- عملیات بازگشایی محور بانه به سردشت
12- اختلافات بین شهید صیاد شیرازی و بنیصدر و برکناری از فرماندهی قرارگاه غرب و خلع درجه ایشان.
عملیات پاکسازی اطراف شهر سنندج
با آزادسازی شهر سنندج، سران ضدانقلاب و نیروهای عمده آنان، به شهرهای دیگر استان گریختند، ولی نیروهای ضدانقلاب محلی و طرفداران آنها در روستاهای اطراف با عملیاتهای ایذائی و مینگذاری در جادهها، بمبگذاری و ترور شخصیتها و اجرای کمین و دستبرد، مشکلاتی را برای رزمندگان اسلام و مردم شهر، بخصوص طرفداران جمهوری اسلامی ایجاد میکردند و حتی گاهی اوقات با اجرای تیراندازی خمپاره در شبها، موجب سلب آسایش مردم و رزمندگان در شهر سنندج میشدند. قرارگاه عملیاتی مشترک با استفاده از افسران عملیات ارتش و سپاه و خصوصاً تیم عملیاتی الف تیپ نوهد و یگانهای لشکر28 و برادران سپاهی و سازماندهی مناسب در حد گروهان و گردان ادغامی، مبادرت به طرحریزی عملیاتی اطراف شهر و روستاها نمود. البته در این امر، نقش اطلاعاتی و راهنمای جادهای پیشمرگان کرد مسلمان را نباید نادیده گرفت.
ما هر روز یک الی دو عملیات کوچک در روستاهای اطراف شهر داشتیم، که در مواردی در این عملیاتها، از حمایت توپخانه و هوانیروز هم برخوردار بودیم. در این پاکسازیها، دستور شهید صیاد بر این بود که اولاً مقداری آذوقه، خواربار (آرد، روغن، حبوبات،…) با خودمان همراه داشته باشیم و بعد از پاکسازی روستا، با ماموستا (روحانی) و بزرگ روستا دیدار داشته باشیم و این خواربار را در اختیار ایشان قرار بدهیم و در صورت مساعد بودن جوّ، برای اهالی روستا سخنرانی داشته باشیم و برادران سپاهی و پیشمرگان کرد مسلمان هم به عضوگیری جوانان علاقمند و مستعد میپرداختند، تا اخبار و اطلاعات ضدانقلاب را به موقع گزارش نمایند.
دیگر اقدام قرارگاه عملیاتی مشترک، راهاندازی ادارات دولتی و ارگانهای انتظامی و نهادها بود. اولین استاندار بعد از پیروزی، یک دکتر داروساز اهل سنندج بود که شهید صیاد و فکر میکنم برادر رحیم صفوی با ایشان که در تجریش داروخانه داشت، صحبت کردند و پس از رضایت ایشان، حکم ایشان را از وزارت کشور گرفتند. رئیس شهربانی هم سرهنگ2 نیکنژاد از افسران حزب اللهی شهربانی داوطلب شد و از تهران مأمور گردید. به خاطر دارم نامبرده خودش را به ستاد قرارگاه معرفی نمود و با حمایت قرارگاه و ارتش، شهربانی را دایر و سازماندهی کرد. مسئولین که برای تصدی امور ادارات دولتی از تهران و شهرستانها آمدند، از حمایت قرارگاه و بخصوص لشکر28 برخوردار بودند و به آنها در داخل لشکر، خانههای سازمانی تحویل میشد، تا خانوادههایشان در امنیت باشند. همینطور تعدادی از خانههای سازمانی در اختیار برادران سپاهی، سازمان قضایی و دیگر نهادها قرار گرفت.
عملیات سقز به بانه و آزادسازی شهر بانه
شهرستان بانه در تصرف ضدانقلاب و پادگان آن در محاصره کامل قرار داشت و با استقرار نیروهای ضدانقلاب در شرق پادگان روی ارتفاع آربابا و تیراندازی مستقیم و منحنی با انواع سلاحها، هر روز به تعداد شهدا و مجروحین نیروی مستقر در آن افزوده میشد. بخصوص پس از آزادسازی شهر سنندج فشار ضدانقلاب بر تصرف پادگان بانه افزایش پیدا کرده بود. نیروی زمینی مأموریت بازگشائی محور سقز به بانه و شکستن حلقه محاصره پادگان و تأمین شهر بانه را به لشکر 16 قزوین ابلاغ و ضمناً به طور شفاهی به فرماندهی لشکر توصیه نمودند، که از همکاری و نیروهای تحت امر و تجربههای سرگرد صیاد شیرازی در تصرف شهر سنندج استفاده نمایند. روی همین اصل، در اواخر اردیبهشت ماه فرمانده لشکر16 قزوین با تشکیل یک گروه رزمی به فرماندهی سرهنگ فرمانده تیپ 1 لشکر16 و یک گردان توپخانه 155 میلیمتری خودکششی و یک گروهان سوارزرهی در پادگان سقز مستقر گردیدند و از سرگرد صیاد شیرازی دعوت به عمل آوردند که در طرحریزی عملیات شرکت نمایند. شهید صیاد با یک فروند هلیکوپتر به همراه سروان حسین افشارزاده در این جلسه شرکت مینماید و با اطلاعاتی که از منطقه به دست آورده بود، در جلسه اظهار داشت عبور از گردنه خان به سادگی میسر نیست؛ لذا باید ابتدا دوطرف قلّه گردنه خان را تأمین نمود و با تأمین گردنه خان، تیپ از آن عبور نماید و مسئولیت تأمین گردنه را با نیروهایی که در اختیار دارد، به عهده بگیرد. قرار شد شهید صیاد با یک گروهان از هوابرد به فرماندهی سروان پیاده یوسف دزفولیان در سمت راست و سمت چپ قلّه را با نیروهای سپاه پاسداران به فرماندهی سید علیاکبر مصطفوی تأمین نماید. هماهنگیها به عمل آمد و شهید صیاد به سنندج برگشت و با کمک هوانیروز، نیروهای هوابرد و نیروهای برادر مصطفوی، روز سوم خرداد 59 در سقز فرود آمدند و داشتند آماده میشدند که توسط بالگردهای هوانیروز به مأموریت اعزام شوند. متأسفانه لشکر در همان روز 3/3/59، صبح عملیات را آغاز کرد و نیروهای لشکر تا عصر به حوالی گردنه خان رسیدند. افسر عملیات تیپ و فرمانده تیپ از فرماندهی لشکر کسب تکلیف کردند که گردنه تأمین نشد، در همینجا متوقف شویم، تا فردا برابر طرح عملیاتی تأمین گردنه عملیات را آغاز کنیم. فرماندهی لشکر بدون مشورت و یا هماهنگی با شهید صیاد، دستور حرکت را به تیپ صادر میکند و ضدانقلاب که اطلاعات کاملی از حرکت ستون داشت، در دو طرف جاده بعد از گردنه خان به طرف بانه که پر از درختان بلوط بود، کمین گذاشت و قسمت جلوی ستون گردان سوارزرهی و تعدادی از یگانهای عمل کننده که از آن گذشتند، کمین را اجرا کرده و وقتی تعداد زیادی از افسران، درجهداران و سربازان را به شهادت رساند و تعدادی را هم مجروح و تعدادی را به اسارت درآورد، خودروها و تانکها را نیز منهدم کرد. خوشبختانه فرمانده گروهان سوارزرهی سروان زرهی ناصر محمدیفر[1] به طور معجزهآسایی از این مهلکه نجات مییابد.
عملیات شکست میخورد، فرمانده لشکر وقتی متوجه این وضعیت شد و میدانست که از طرف نیروی زمینی بازخواست خواهد شد، متوسل به صیاد شیرازی شد. شهید صیاد میگوید وقتی به دنبال من فرستاد و من به حضورایشان رسیدم، دیدم که بیچاره و مستأصل مانده، من هم در وهله اول به ایشان پریدم و پرخاش کردم که چرا با ما هماهنگی نکرده و ستون را حرکت دادید؟ مگر در طرح اولیه شرط تأمین دو طرف قلّه با بچههای همراه من نبود؟ دیدم خیلی ذلیلانه تقاضای کمک میکند. گفتم خُب باشد، بقیه یگانت را سازمان بدهید، من تأمین گردنه را برقرار میکنم و عملیات را ادامه میدهیم. سپس شهید صیاد طرحریزی و هدایت کار را در روز دوم عملیات به دست میگیرد، که ابتدا با درخواست از نیروی هوایی و بمباران سنگین، دو طرف گردنه و آتش توپخانه، ارتفاعات مورد نظر و سپس با هلی برن، یگان ارتش و سپاه لشکر را عبور داد، در همان روز ضمن پاکسازی جاده، شهر بانه تأمین و نیروها وارد پادگان شدند.
شرح مفصل این عملیات در کتاب گردنه خان تا قله آربابا، به قلم امیر سرتیپ2 صادقیگویا با مصاحبهای که از فرماندهان و شهید صیاد به عمل آورده، آمده است. من (سروان هاشمی) در این زمان بعد از مدت طولانی که در منطقه حضور داشتم، در مرخصی بودم و روز عملیات، به سنندج آمده بودم.