چهره به چهره دریا-31
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۳
زندگینامه و خاطرات ناخدایکم کوروش بایندر
در اشغال عراق اینها جنگجوهای کوهستانی بودند. اعراب در کوه، خوب نمیجنگیدند؛ یعنی بلد نبودند. اینها توی کوه میتوانستند زندگی کنند. یعنی همیشه توی کوهها زندگی کرده و گلهدار بودند. وقتی به مسائل تاریخی نگاه میکنیم، میبینیم اینها به ما نزدیکتر بودهاند، ولی گاهی اوقات با ما هم جنگ و نزاع داشتند. یعنی بعد از جنگ جهانی دوم که آذربایجان، حزب دموکرات را مستقل اعلام کرد، قاضی محمد آمد و عین همان کار را در مهاباد کرد. یک حکومتی درست کرد و کردستان مستقل را تشکیل داد. بعد هم نیروهای ما رفتند و چند تاشان را اعدام کردند، ولی قاضی محمد فرار کرد. رفت آذربایجان شمالی و تا مدتها آنجا بود. بعد به او عفو خورد و بازگشت.
در همین تقسیمات بعد از 1921، آل سعود به عربستان آمدند و بهاصطلاح شیخنشین عربستان را تشکیل دادند. یک سری شیخ آنجا بودند که به نیروی دریایی انگلیس کمک میکردند. غذا و ملزومات میدادند. امنیت برای نیروی دریایی انگلیس مهم بود و وقتیکه کشتیها به ساحل میرفتند نیاز داشتند از آنها محافظت شود. مسئله نفت هم از همهچیز مهمتر بود. در جنگ اول، نیروی دریایی انگلیس از ذغالسوز به نفتسوز تبدیل شد. دورهای که چرچیل در جنگ اول، فرمانده نیروی دریایی و وزیر دریاداری شد، یکی از کارهایی که کرد، نفتسوز کردن کشتیها بود. بنابراین نفت ایران برایشان بسیار مهم بود.
آن روزها هنوز نفت عراق و نفت عربستان سعودی مطرح نبود، ولی نفت ایران مهم بود. پالایشگاه آبادان ساخته شده بود. بنابراین اینها میخواستند به خلیجفارس نفوذ داشته باشند. ما مدعی بودیم بحرین متعلق به ایران است. عراقیها همیشه کویت را جزو خودشان میدانستند، اصلاً کویت یک کشور مصنوعی بود. از نظر واقعی دلیل خاصی نداشت که بگوییم کویت جزو عراق و عربستان است. دلیلش هم وجود یک سری کانونهای فیصل بود که هرکدامشان مناطق نفوذ بودند. میخواستند به اینها حکومت بدهند که ثبات برقرار کنند. وقتیکه نفت در این منطقه آمد، میخواستند حالتی باشد که نفتشان را بگیرند و ببرند.
همین الآن هم این مسئله هست، یعنی خوب که به قضیه نگاه کنید میبینید؛ چند میلیون ماشین باید بنزین بسوزاند، چقدر در کارخانههای برق باید گاز سوخته بشود. در صنایع عظیم تمام دنیا، از ژاپن گرفته تا امریکا و اروپا، هنوز هم چیزی جایگزین نفت نشده است. مقدار زیادی از این نفت باید از خلیجفارس، رد شود. مقدار زیاد دیگری هم از طریق لولههایی که به مصر میرود، لولههایی که از عراق به مصر، سوریه یا به کویت میرود. این منطقهای است که باید ثبات داشته باشد و این ثبات به سبب اسراییل و عراق و فلسطین، هرگز به دست نیامد. دوران جنگ سرد هم روسها دستی بر آتش داشتند. در زمان ناصر به مصر اسلحه داده بودند. به عراق در زمان حسنالبکر و صدام اسلحه میدادند. به سوریه اسلحه میدادند. آمریکاییها از آنسو اسرائیل و مصر را داشتند؛ مصر بعد از جریان 1973 ظرف 24 ساعت، از طرف روسیه به سوی آمریکا برگشت. قبلاً از آن سلاحهای روسی داشت. سلاحهای آمریکایی گرفت و روسها را ازآنجا بیرون کرد. دلیلش هم این بود که استراتژی نداشتند. مسائل جنگ سرد هنوز با یک استراتژی و با شکل دیگری وجود دارد. حالتی که اکنون در جنگ ابرقدرتها میبینید در یک هفته، دو هواپیما را انداختند؛ یک ناوچه را بمبگذاری کردند. شما میبینید یک استراتژیست آمریکایی به نام هانتینگتون[1] جنگ تمدنها و جنگ فرهنگها را پیشبینی کرده است. البته آقای خاتمی آمد و گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد که آن هم به دلایل زیادی تا حالا موفق نبوده است. در دنیای غرب علم بیشتر به برخورد تمدنها گرایش دارد.
در مورد کردها شاید خیلیها بگویند انگلیس دخالت داشت ولی من زیاد به این موضوع عقیده ندارم. فکر میکنم آن گروهی که وزارت خارجه انگلیس دوره دیدند، بیشتر از این نمیتوانستند به تفاهم نزدیک بشوند. ایران، ترکیه، سوریه و عراق مخالف بودند که یک کشور کرد به وجود بیاورند. بنابراین اگر میخواستند به وجود بیاورند، دعوا و مرافعه شدیدی راه میافتاد. در پایان جنگ جهانی اول، انگلیسها درنتیجه جنگ وضع اقتصادی بسیار بدی داشتند. میخواستند نیروهایشان را از خاورمیانه به حداقل برسانند، بنابراین دوست داشتند که منطقه، آرامش داشته باشد و این چیزی بود که توانستند پیاده کنند. نمیگویم نیت خیر داشتند ولی نمیشود گفت با نیت شر جلو آمدند. میخواستند جغرافیای سیاسی را به هم بریزند، منافعشان ایجاب میکرد اینجا آرام باشد. بهخصوص اینکه در شمال ایران و جنوب ترکیه چریکها حکومت سلطنتی تزار را سرکوب کرده بودند. تزار فامیل ملکه انگلیس بود و برای سیستم سرمایهداری انگلیس این مسئله قابلتحمل نبود. آنها میخواستند آنجا آرام بماند و قدرتهای منطقهای بتوانند از خودشان دفاع کنند. ولی اشتباهات بسیاری کردند که اکنون خودشان قبول دارند. اگر به مطالعات اخیرشان نگاه کنید، میگویند توی تقسیمات 1921، در خاورمیانه درست عمل نکردیم.
نقشی که نیروی دریایی ایران در جنگ هند و پاکستان اجرا کرد این بود که پشتیبانی رسمی پاکستان را خلیجفارس به عهده داشت. بندر کراچی بهشدت زیر آتش ناوهای هندی بود و ایران نقش مهمی در تأمین سوخت پاکستان ایفا میکرد. حتی هواپیماهایی خریدند که تمام پولش را ایران داد. ابتدا بهصورت قرض بود، ولی پاکستان بعدها آنها را بهعنوان هدیه تلقی کرد. مسئله این است که نیروی دریایی ایران واقعاً این توانایی را داشت که این اقدامات را انجام بدهد.
آن زمان در نیروی دریایی ایران، دو نفتکش داشتیم. در جنگ هند و پاکستان، نیروی دریاییمان اصلاً فعال نبود که از پاکستان پشتیبانی بکند. پاکستان کشوری بود که بهخصوص بعد از سال 1973، ازلحاظ اقتصادی نفت، برایش بسیار گران بود. اینها نفت ارزان از ایران میخواستند. هر زمان شاه برایشان ناز میکرد، بهطرف عربستان سعودی میرفتند و از این کشور نفت ارزان میگرفتند. پاکستان اصولاً هم از ایران، هم از عربستان سعودی کمک میخواست. زمان بوتو و قبل از او هم میگفت جمعیتم زیاد است، با هند دعوا دارم، عضو سنتو هستم و طرف غرب هستم، باید به من کمک کنید. تمام دوره قبل از بوتو و از زمان یحیی خان، تمامشان این سیاست را دنبال میکردند که از شاه و از عربستان سعودی کمک بگیرند. نیروی هوایی ما بهشان کمک کرد، تعدادی هواپیما به پاکستان داد. حالا نمیدانم واقعاً چند فروند بود. تصور نمیکنم واقعاً رقم 90 فروند درست باشد. 24 فروند ممکن است، ولی اینکه 90 فروند باشد بعید به نظر میرسد. میدانم به اردن تعدادی F5 دادیم، همینطور تعدادی 5F به سلطان حسن مراکش دادیم، به پاکستان هم یک تعدادی دادیم، ولی دقیق تعداد 5F ها را نمیدانم چقدر بود.
تصور میکنم آن روز، هر اف پنج را قاعدتاً حدود دو میلیون دلار به ما میدادند. خریدهایی که از انگلیس میکردیم، با خریدهایی که از آمریکا میکردیم، فرق داشت. خریدهایی که از انگلیس میکردیم، خریدهای اتفاقی و برخی به عنوان کمک بود. نخستوزیر انگلیس میآمد و میگفت در خلیجفارس به شما کمک میکنم، شما هم به ما کمک بکنید تا حزب کارگر سرکار نیاید. در انگلیس بیکار زیاد است و این مسائل جریان دارد، از ما تانک چیفتن بخرید. بنابراین خریدهایمان از انگلیس، خریدهای اتفاقی و مذاکراتی بود. بهصورت آوانسهایی بود که به سیستم انگلیس میدادیم، درحالیکه با آمریکا یک سیستم تدارکاتی دائم داشتیم که اف پنجهایی که میآمد، پشتش هم قطعات یدکی بهوفور میآمد. کارخانههای فروشنده از فروش قطعات یدکی هم نفع زیادی میبردند. این قطعات بر اساس سیستم ساعت پرواز باید عوض میشد. بنابراین خریدهایی بود که بعداً هزینههایی را به دنبال داشت. این هزینهها اوایل خیلی ارزانتر بود. بعد دائم گرانتر و گرانتر میشد. مثلاً وقتیکه به ایربک و اینها میرسید، رقمهای سرسامآوری بود. آخرسر وقتی میخواستیم ناوشکنهای اپرونس بخریم از 150 میلیون دلار شروع شد که آخرسر برای هر ناو 300 میلیون دلار میخواستند. یعنی دو برابر شده بود. روزبهروز هم بالا میرفت، البته نفت هم گران میشد و اینها باقیمت نفت ارتباط مستقیم داشت. نفت هر چه گران بشود، بلافاصله هزینهها بالا میرود. اصولاً تا یک حدی گران شدن نفت به نفع اعضای اپک است. بعدازآن شروع میکنند به ضرر دادن، یعنی قیمت چیزهایی که از آنها وارد میکنیم، طوری بالا میرود که برایمان صرف نمیکند. بنابراین تعدیل قیمت نفت در یک حدی، که این را اقتصاددانها میدانند، به نفع ماست.
1- ساموئل هانتینگتون: (Samuel P. Huntington) زاده ۱۸ آوریل ۱۹۲۷– درگذشتۀ ۲۴ دسامبر ۲۰۰۸، متخصص علوم سیاسی شهیر آمریکایی بود. وی به خاطر نظریه برخورد تمدنها و پیشبینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا کرده بود. دکتر ساموئل هانتینگتون، دانشآموخته و به مدت ۵۸ سال، استاد دانشگاه هاروارد بود. در دانشگاههای ییل و شیکاگو تا مرحله کارشناسی ارشد تحصیل کرد. از سال ۱۹۸۹ تا هفتادسالگی ریاست مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد را عهدهدار بود. یرواند آبراهامیان معتقد است که کارشناسان جوان ایرانی علوم سیاسی فارغالتحصیل از آمریکا، تحت تأثیر نظر هانتینگتون که تنها راه نیل به ثبات سیاسی در کشورهای درحالتوسعه را ایجاد حزب دولتی منضبط میدانست، حزب رستاخیز را طراحی کردهاند. البته آنان این نظریه هانتینگتون را نادیده میگرفتند که در عصر مدرن جایی برای پادشاهی نیست و اینکه حزب نه صرفاً ابزار حکومتی نظارت بر تودهها بلکه حلقه رابطی باشد که فشار جامعه را به دولت و دستورات دولت را به جامعه انتقال دهد.
منبع : چهره به چهره دریا، آقامیرزایی،محمد علی، 1400، ایران سبز