بوی گل مریم (قسمت پنجم)

رفت و آمدها زياد بود. فرماندهان در اتاقي مشغول بحث بودند و استاندار خوزستان،  آقاي غرضي، هم با فرماندهان مشغول مطالعه و بررسي نقشه منطقه بودند . همه اظهار نظر ميكردند و طرح ميدادند. نيروهاي عراقي سوسنگرد را اشغال كرده بودند  و تا حميديه پيش آمده بودند و تانكهايشان در بيابانها و اطراف حميديه پخش شده  بود. عراقيها اموال مردم را غارت كرده و جنايات زيادي انجام داده بودند . وقتي از ددمنشي و وحشيگري آنها تعريف ميكردند انسان تعجب ميكرد . آنها ادعاي عربيت ميكردند؛ اما حتي به مردم عرب و زنان و كودكان عرب منطقه هم رحم نكرده بودند. 

افرادي از بسيج عشايري و سپاه خرمآباد آمده بودند؛ بسيار رشيد، تنومند و  شجاع بودند. همه تا شب صبر كردند و طرحها را تهيه كردند و نزديك نيمه شب با  نيروهاي ارتش راه افتادند. همه آر.پي.جي به همراه داشتند و ميرفتند تا با يك نبرد بيامان و شبيخون دشمن را غافلگير كنند . نبرد آن شب ديدني و شايد در طول  جنگ بيسابقه بود. حدود ١٥٠ تانك عراقي آن شب در آتش خشم نيروهاي رنجيده  و داغدار ما سوخت. عراقيها كه اصلاً فكر نميكردند اينگونه مورد هجوم قرار گيرند،  تعدادي از تانكهايشان را بر جا گذاشتند و بعد از اينكه ضرب شست جانانهاي از  ايرانيها چشيدند، چند كيلومتر عقب رفته، موضع گرفتند. 

عراقيها با اين شكست ديگر تا پايان جنگ هيچوقت موفق نشدند حميديه را  تصرف كنند؛ البته عوامل ديگري هم در اين كار مؤثر بود؛ مثلاً آب زيادي كه در  اطراف حميديه انداختند جلو عراقيها را گرفته بود و حتي چند تانك در گل مانده  بودند. 

چه در حمله و چه در عقب نشينيها در همه حال عنايت خداوند با ما بود و  همه چيز شبيه معجزه اتفاق ميافتاد. به گونهاي كه از دست بشر خارج بود؛ مثلاً در  عقب نشيني از االله اكبر با آن حجم زياد آت ش، گردان ما فقط ٥ نفر شهيد داشت.  درحاليكه انتظار تلفات بيشتري ميرفت و گمان ميبرديم كه كسي از ما زنده 

نخواهد ماند؛ اما تلفات و ضايعات ما خيلي ناچيز بود . اگر عراقيها پيشروي سريع خود را همانگونه ادامه ميدادند، ميتوانستند مستقيم و يكسره تا اهواز بيايند؛ زيرا هيچ نيروي جدي و مانعي بر سر راهشان وجود نداشت . تنها قدرت خداوند بود كه باعث  شد آنها ٤٨ ساعت در حميديه متوقف شوند. همين فرصت كافي بود تا نيروهاي از  هم پاشيده و متفرق ما به سرعت منسجم شوند و با كمك پاسداران خرمآبادي و  برادران ارتشي و الطاف الهي حميديه را آزاد كنند. آري رمز پيروزي ما لطف خداوند بود و بس. 

مهندس غرضي، استاندار خوزستان، و فرماندهان تلاش و فداكاري بسيار  كردند وگرنه دشمن به راحتي اهواز را ميگرفت . رئيس انجمن اسلامي پادگان دشت آزادگان، سروان مسعود عاشوري، كه افسري لايق و متدين و ولايي بود، آ ن شب در حميديه شجاعت زيادي از خود نشان داد و همانجا به درجه رفيع شهادت رسيد – روحش شاد و با اوليا و شهداي كربلا محشور باد.