banner

مخابرات در جنگ (قسمت اول)

تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷

شروع خدمت

مقدمه راوی کتاب

در ارتش ایران تا حدود سال 1348 امنیت مخابرات معنا و مفهوم خاصی نداشت و همه تلگرافچیان به صورت کشف و با استفاده از سیستم‌های رمز بسیار ساده و ابتدایی مبادرت به مخابره پیام‌ها می‌نمودند. به طوری‌که کلیه گزارش‌ها و دستورات از ستاد فرماندهی یک واحد به واحدهای بالاتر یا تابعه به صورت کشف مخابره می‌شد.

تا اینکه در سال 1348 برحسب اتفاق توسط یکی از یگان‌های اطلاعاتی مشخص گردید، مدارک فوق‌العاده ارزنده در اختیار عوامل بیگانه پیدا شده و موجب نگرانی‌هایی در این زمینه گردید.

بنابراین برای مقابله با اقدامات جمع‌آوری اطلاعاتی دشمن از طریق شبکه‌های رادیویی، در سال 1348 شروع به ایجاد پُست‌های کنترل ارتباطات در سطح تهران و چندین شهرستان گردید که شبکه‌های رادیویی نیروهای خودی را کنترل تا پس از حصول نتیجه از چگونگی ارتباطات، اقدامات لازم برای برقراری تأمین مخابراتی به عمل آید.

پس از کنترل شبکه‌های رادیویی مشاهده گردید که با قواره کنونی تا حدود 100 درصد از ارتباطات خودی دارای تخلف مخابراتی بوده و از آنچه که در مخابرات و سیستم‌های ارتباطی مبادله می‌شود، دشمن می‌توانست به نحو احسن بهره‌برداری اطلاعاتی نماید. از تعیین استعداد یگان‌ها گرفته تا صورت اسامی فرماندهان، محل استقرار گردان‌ها، افشای اسامی خلبان‌ها و افشای هدف‌های رادیویی، مشاغل افسران، افشای وضعیت عملیاتی و لجستیکی و…

بنابراین با کنترل و آموزش‌های مکرر در سیستم‌های رمز، در کل، حدود 90 درصد ارتباطات خودی در بین سال‌های 55 و 56 و 57 امن شده بود و تخلفات بیشتر مربوط به واحدهای جزء و خطوط مقدم و پاسگاه‌های دور افتاده بود که باز هم با توجه به آموزش و ارائه مطالب در این زمینه، سعی می‌شد که میزان تخلفات به حداقل کاهش یابد.

 

شروع خدمت

من قاسم نعمت‌الهی هستم. در سال 1317در کرمان به دنیا آمدم. بعد از اینکه دیپلم ریاضی‌ام را گرفتم. امتحان دادم و در سال 1338 به دبیرستان نظام و 1339 وارد به دانشکده افسری تهران شدم. بعد از 4 ماه وارد دانشگاه نظامی شدم و رسماً به ارتش پیوستم. عاشق ارتش بودم. اگر صد بار دیگر به دنیا بیایم، باز هم به ارتش می‌روم اگر دوباره جنگ شود، باز هم شرکت می‌کنم. سال 1340 دوره رسته مخابرات را طی نمودم و بعد به درجه افسری نائل گردیدم. در زمان دانشجویی، اساتید مرتب تذکر می‌دادند که درس بخوانید، زیرا جای شاگردان تنبل در لشکر 5 خانه است. همیشه نفرات آخر به پادگان خانه می‌رفتند؛ آنجا به تبعیدگاه ارتش معروف بود. می‌گفتند: لات‌ها، چاقو کش‌ها و تنبل‌های رسته جایشان آنجا است. ترس افتاده بود به جانمان که نکند معدلمان پایین باشد و ما را بندازند خانه. از شنیدن اسمش هم ترس به جانمان می‌نشست. اما از بخت بد یا خوب ما، آن سال فرمانده پادگان خانه تیمسار مبین از فرمانده نیروی زمینی خواسته بود دیگر نفرات آخر دوره را به اینجا نفرستند. به همین دلیل در تقسیم‌بندی نیروها، عکس همیشه کار کردند. ما دانشجویان آن سال 131 نفر بودیم که فارغ‌التحصیل شدیم. بیست نفر اول را به مناطق کردستان، مهاباد، جلدیان، پسوه و خانه فرستاند و نفرات آخر به وزارت جنگ در تهران فرستاده شدند. به قول بچه‌ها تنبل‌ها پشت میز نشین شدند و ما کوه گَرد شدیم.

 

منبع : زندگی نامه خدمتی سرهنگ مخابرات قاسم نعمت‌الهی فرمانده گردان مخابرات لشکر77 پیروز خراسان

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign