عمليات تأخيري و پدافندي تيپ2 لشكر92 زرهي در غرب رودخانه کرخه شامل پاتک در پل کرخه و تصرف سر پل-56 و پایانی
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
بررسي و تجزيه و تحليل
عمليات تأخيري و پدافندي يگانهاي لشكر 92 زرهي در غرب دزفول و شوش
(شامل پاتك تيپ 2زرهي در پاي پل كرخه و تصرف سرپل)
خاطرات سرگرد مخابرات حسن راستا از عمليات لشكر 92 زرهي
از تاريخ 23/7/59 به عنوان افسر مخابرات تيپ 2 زرهي دزفول از مرکز آموزش مخابرات اعزام شدم. محل تيپ،¬ پاي پل کرخه بود آن طرف فرودگاه اضطراري، وظيفه تيپ نگهداري و حفظ سرپل.
الف- عمليات مخابرات
به محض ورود به تيپ اولين موضوعي که نظر مرا جلب نمود، ارتباط بسيار ضعيف تيپ بود که تمام سيستم¬هاي ارتباطي فقط منحصر بود به يک سيستم ارتباطي اف ام که آن هم در مواقع حساس به وسيله دشمن پارازيته مي¬شد و قابل استفاده نبود. دسته مخابرات جلويي گردان مخابرات که مي¬بايست در قرارگاه تيپ که بنه هم در آن زمان آنجا بود باشد حضور نداشت. پرسنل دسته اظهار مي¬کردند که چون دشمن از جنگ¬هاي الکترونيکي استفاده مي¬کند مي¬تواند بيسيم¬هاي ما را ردگيري و ما را منهدم نمايد. البته توجيه اين مطلب چيزي جز عدم آشنايي پرسنل دسته به سيستم¬هاي پدافند نبود.
با تلاش مداوم و شهيد و مجروح شدن چندين نفر از برادران سرباز، پس از جند روز ارتباط با سيم کليه يگانهاي تيپ با قرارگاه داير شد. دسته مخابرات هم وظيفه اصلي خود را به عهده گرفت. دسته مخابرات قرارگاه تيپ هم کم و بيش فعال شد، به طوري که يک ماه بعد از شروع جنگ، ارتباط مخابرات تيپ روند اصلي خود را داشت و يکي از نگراني¬هاي بزرگ من و فرمانده تيپ برطرف گرديد.
ب- عمليات:
استعداد رزمي تيپ فوق العاده پايين بود، به طوري که تمام تيپ فقط داراي 5 يا 6 تانک بود که مي¬توان به جرات گفت فقط امدادهاي غيبي بود که سرپل شکسته نشد و دشمن متوقف شد.
در تمام مدتي که من در آنجا حضور داشتم دشمن ابتکار کامل عمليات را در دست داشت و ما هيچ¬گونه حرکتي جز پدافند از مواضع نمي¬توانستيم داشته باشيم آتش توپخانه بدون وقفه و مداوم دشمن، مانع انجام کارها و گاهي حتي مانع اعزام امربر مي¬شد. به نظرم شب 9 آبان 59 بود که دشمن در پي تلاشهاي مستمري که براي شکستن سرپل قبلاً داشت دست به حمله وسيعي زد شب قبل يکي از تيپ-هاي لشكر 21 حمزه به فرماندهي سرهنگ سليمانجاه براي تعويض تيپ 2 زرهي دزفول به محل آمده بود. با اينکه کوشش شده بود که تعويض بدون سر و صدا در شب انجام گيرد، اما به نظر من بعضي از تخلفات مخابراتي و عدم هماهنگي صحيح در تعويض مواضع، توسط عوامل اطلاعاتي دشمن اين تعويض پوشيده نماند.
من و فرمانده تيپ جهت توجيه تيپ تعويض کننده در محل حضور داشتيم. مسئوليتي جز توجيه افسر مخابرات جديد نداشتم که آن هم قبلاً انجام گرفته بود. براي مشاهده وضع يگانهاي جلو، قبل از حمله دشمن تصميم گرفته بودم به ديدگاه بروم. البته از ديدگاه تا قرارگاه فاصله چنداني نبود. ناگهان در بين راه بالاي يک تپه گرفتار آتش شديد دشمن که آتش تهيه بود شديم. تا چندين ساعت اجرا شد. وقتي که سربلند کردم، انبوه تانک¬هاي دشمن را مي¬ديدم که به طرف ما پيشروي مي¬کنند، تانک¬ها خيلي نزديک شده بودند، ديگر اميدي نبود. ناگهان آتش موثر و به جاي توپخانه خودي تعدادي در حدود 13 دستگاه تانك آنان را متوقف کرد. آتش از آنها بلند شد. ناگهان تانک¬ها تغيير جهت دادند و عقب¬نشيني کردند. من امداد غيبي را شاهد شدم. اگر آن تعداد تانک که با پياده پشتيباني مي¬شدند، همچنان جلو مي¬آمدند، سرپل 100 درصد شکسته مي¬شد، زيرا ما چندان نيرويي در مقابل آن لشكر عظيم نداشتيم. در گزارش خود پيشنهادهاي زير را ارائه دادم:
پيشنهاد 1: تعويض مواضع با هماهنگي کامل و با رعايت سکوت وشناسايي قبلي تا رده راننده خودرو و نفر بر و تانک، حتما در شب انجام پذيرد.
پيشنهاد 2: در مواضع پدافندي حتي¬الامکان از سيستم ارتباط امربر و باسيم استفاده شود (در صورتي که بُعد مسافت کم باشد).
پيشنهاد 3: فرماندهان و پرسنل (اعم از مخابراتي و غير مخابراتي) از نشريه جيبي امنيت مخابرات كه توسط اينجانب تهيه شده بود، استفاده نمايند.
پ-پرسنل:
به نظر من فقط نفر و پرسنل رزمنده و با ايمان است که سرنوشت جنگ را تعيين ميکند. البته نقش سلاح و تاکتيک هم نبايد از نظر دور نگهداشته شود.
ت-لجستيک:
پشتيباني تدريجي مردم و کمکهاي آنان، نکته بسيار مثبت در روحيه¬ها و براي ما سازنده بود. روشي باشد که مردم همچنان در صحنه باشند و خود را از نيروهاي رزمنده جدا ندانند.
پس از مدتي، در اجراي امريه مديريت ارتباط و الکترونيک نزاجا، براي آموزش نشريه امنيت مخابرات که تهيه کرده بودم، از آبادان تا سومار، در تمام جبهه¬ها تا رده تيپ حضور پيدا کنم و آن مطالب و پيشنهادها را بيان نمايم.
مأموريت را انجام دادم آنچه دريافتم نقطه ضعف بسيار بزرگ ما در جنگ¬هاي الکترونيکي وسايل امنيت مخابرات و کاربرد سيستم¬هاي صحيح ارتباطات، مخصوصاً توسط فرماندهان غير مخابراتي بود. نکته مثبت اينکه همه رزمندگان ما با وجود گرفتاريهاي زياد ناشي از جنگ تحميلي، آمادگي يادگيري و به کارگيري هر نکته عملياتي و سازنده و ابتکاري جديد را دارند.
خاطرات سرهنگ زرهي ستاد امرالله شهبازي، فرمانده تيپ 2 لشكر 92 زرهي
در آغاز جنگ تحميلي
من قبل از شروع حمله ارتش مزدور بعث عراق در معاونت عمليات و اطلاعات نيروي زميني در شغل رئيس دايره جنگهاي نامنظم مشغول انجام وظيفه بودم.
در تاريخ 3/7/59 به من ابلاغ شد همراه تعدادي از افسران زرهي نيروي زميني از تهران به اهواز (لشكر 92 زرهي) حركت و خود را به فرمانده آن لشكر سرهنگ غلامرضا قاسمينو معرفي نمايم. فرمانده لشكر پس از ملاقات با ما مرا به عنوان فرمانده تيپ 2 زرهي دزفول كه در منطقه دزفول مستقر بود و مأموريت داشت پيشروي دشمن را به سمت دزفول سد نمايد تعيين و سرهنگ 2 زرهي ستاد ناصر قندي را به عنوان معاون تيپ 2 انتخاب نمود.
من به همراه سرهنگ 2 قندي از اهواز حركت و در روز 5/7/59 در حوالي غرب رودخانه كرخه با تيپ 2 دزفول كه در حال عقبنشيني به سمت دزفول بود برخورد نموديم. توانستم تيپ 2 دزفول را در سمت شرق رودخانه متوقف و خود را به عنوان فرمانده تيپ به پرسنل و فرماندهان يگانهاي تيپ معرفي نمايم.
پس از بررسي منطقه عمليات وضعيت خودي متوجه شدم كه استعداد دشمن يك لشكر زرهي و استعداد نيروي خودي (تيپ 2 دزفول) پس از سؤال از فرماندهان و گرفتن آمار در حدود 5 دستگاه تانك چيفتن، 3 دستگاه موشك تاو، 3 دستگاه تفنگ 106 مم، 3 دستگاه تانك شناسايي اسكورپيون و 5 دستگاه توپ 155 مم خودكششي و سلاحهاي اجتماعي و انفرادي پرسنل بود. يگانهاي تيپ را كه استعداد آن در حدود يك گروهان نميشد در شرق رودخانه كرخه سازمان و مستقر نمودم. ضمناً يك گروه رزمي از تيپ 37 مركز زرهي به نام گروه رزمي 37 و يك گروهان از گردان 191 پياده مركز پياده همراه تيپ 2 دزفول بود و 2 گردان پياده از لشكر 21 به نامهاي 141 و 138 نيز در منطقه شوش وارد عمل شده بود.
از تاريخ 5/7/59 الي 15/6/60 كه فرماندهي تيپ 2 دزفول را به عهده داشتم تيپ تقريباً به طور فعال درگيري مستقيم با نيروهاي متجاوز عراقي را داشت.
تيپ 2 با ساير يگانهاي مذكور از تاريخ 6/7/59 تا تاريخ 11/7/59 با تعداد محدود وسايل كه در بالا ذكر شد در حد ايثار و از جان گذشتگي در مقابل نيروهاي متجاوز عراقي به استعداد يك لشكر ايستادگي كرد. پيشروي دشمن را كه هدفش رسيدن به شهر دزفول و بستن جاده دزفول اهواز و در نتيجه قطع ارتباط تهران به خوزستان بود سد نمود. اين امر حائز اهميت حياتي بود. زيرا اگر دشمن در اين عمليات موفق ميشد، خوزستان در خطر جدي سقوط قرار ميگرفت. تيپ 2 و نيروهاي باقيمانده مانع اين خطر شدند و هرگونه تك دشمن را به سمت پل نادري دفع و تا حدودي تلفات و ضايعات قابل توجهي به نيروهاي دشمن وارد نمودند.
در اين مدت فرمانده نيروي زميني و رئيس ستاد مشترك و مسئولين مملكتي در محل حاضر و تمام تلاشهاي خود را به كار گرفتند تا تانكهاي تعميراتي تيپ را آماده به كار نمايند. تا تاريخ 11/7/59 آمار موجود تانكهاي تيپ به 20 دستگاه رسيد.
عناصري از تيپ 37 زرهي شيراز كه هم زمان با پدافند تيپ 2 دزفول در منطقه عليگرهزد در حوالي دوسلك پيشروي دشمن را سد كرده و در آن منطقه پدافند ميكرد، با عقبنشيني تيپ 2 دزفول از تپههاي عليگرهزد، يگان مزبور نيز از دوسلك عقبنشيني و از پل كرخه عبور نمود و در حوالي سه راهي دهلران مستقر شد. ابتدا تلاش نمودم باقيمانده گروه رزمي 37 را آماده نمايم و به شرق رودخانه كرخه اعزام دارم تا با تيپ 2 دزفول در شرق رودخانه كرخه جلوي پيشروي دشمن را سد نمايند، ولي موفق به اعزام يگان مزبور نشدم. تا آنكه پس از 3 روز يگان مزبور توسط فرمانده نيرو اعزام و زير امر تيپ 2 دزفول قرار گرفت. استعداد يگان مزبور 11 دستگاه تانك چيفتن، ام 60 و آ-او-ام-47 نوسازي شده با خدمه مربوطه و تعدادي افسر به عنوان ستاد يگان مزبور و فاقد يگان پياده بود، فرماندهي آن به عهده سرگرد اسدزاده بود. در اين مدت قرارگاهي در دزفول به منظور كنترل عمليات يگانهاي شرق رودخانه كرخه در پادگان دزفول تشكيل شد كه فرماندهي آن به عهده سرهنگ ملكنژاد معاون لشكر 92 زرهي بود. ولي اين قرارگاه عملاً كار مؤثري براي يگانهاي مستقر در سرپل نميتوانست انجام دهد. چنانچه پس از مدتي اين قرارگاه منحل شد.
اكنون عمده عملياتهايي كه تيپ 2 زرهي دزفول به طور فعال در آن شركت داشت به طور مختصر بيان ميگردد:
1- عمليات تصرف سرپل در غرب رودخانه كرخه در محور پاي پل – عين خوش
در مورخه 10/7/59 توسط فرمانده نيروي زميني مأموريت حمله به غرب رودخانه كرخه و گرفتن سرپل در غرب رودخانه به تيپ 2 واگذار شد. موفقيت اين مأموريت كه از نظر محاسبات كلاسيك استعداد رزمي دشمن بيش از 20 برابر استعداد رزمي تيپ 2 زرهي بود قابل تصور نبود. ولي با همين نيروي كم،تيپ 2 توانست سرپلي به عمق يك كيلومتر و طول 10 كيلوتر در قسمت غرب رودخانه كرخه تصرف و تأمين نمايد. تصرف اين سرپل كمكهاي مؤثري در عمليات آينده نمود. چنانچه راهگشايي براي حملات بعدي يگانهاي خودي گشت و نيروي زميني با در دست داشتن اين سرپل، طرحريزي براي عمليات بعدي را انجام داد. حمله لشكر 21 حمزه نيز از همين سرپل شروع گرديد. تصور من بر اين است كه گرفتن اين پل بقاي خوزستان را تضمين نمود و روحيه پرسنل ارتش جمهوري اسلامي ايران را كه تا آن مدت به علت شكستهاي مكرر ضعيف شده بود، به طور محسوس بالا برد و تو خالي بودن و ضعيف بودن ارتش مزدور عراق با تمام تبليغاتي كه مي كرد فاش نمود. تيپ با تلاش فراوان از سرپل تصرفي پدافند كرد و تلاش دشمن را كه براي پس گرفتن سرپل مرتباً پاتك ميكرد خنثي نمود.
2- حمله لشكر 21 پياده در سرپل و عبور از تيپ 2 زرهي
لشكر 21 پياده در مورخه 23/7/59 با استفاده از سرپل غرب رودخانه كرخه كه توسط تيپ 2 دزفول تصرف و تأمين گرديده بود از خط يگانهاي تيپ 2 دزفول عبور از خط و حمله خود را به ارتش مزدور عراق آغاز كرد.
لشكر 21 قبل از حمله به علت اينكه وقت كافي براي شناسايي نداشت، نتوانست شناسايي كاملي از منطقه عمليات به عمل آورد. حتي شناسايي تا رده فرماندهان گردان به طور كامل انجام نشد. در نتيجه لشكر آمادگي كامل براي اين حمله را نداشت. من قبل از شروع حمله وضعيت منطقه دشمن را تا رده فرماندهان گردان آن لشكر تشريح كردم و نكات حساسي كه بايستي به آن توجه كامل شود و در اين مدت عمليات به آن برخورد نموده و تجربه ارزندهاي از آن به دست آورده بودم يادآوري نمودم.
بايستي يادآور شوم كه در منطقه سرپل نادري در روي رودخانه كرخه 2 دستگاه پل نصب شده بود. يك پل فلزي كه مخصوص عبور خودروهاي چرخدار و نفربرها و اصولاً خودروهاي شنيدار سبك و يك پل پيامپي مخصوص عبور تانكهاي لشكر در حدود 100 دستگاه تانك داشت كه بايستي از پل عبور نمايد. با توجه به مراتب فوق عبور 100 دستگاه تانك از يك پل آن هم در تاريكي شب نياز به تنظيم زمانبندي دقيق جهت عبور و دقت كنترل زياد داشت كه من اين مسأله را در موقع توجيه به فرماندهان تذكر دادم، ولي متأسفانه زمانبندي لازم تا قبل از شروع حمله براي عبور از پل پيشبيني نشد بود و اگر هم شده بود رعايت نشد. در نتيجه تانكها با يك بي نظمي و ديرتر از زمان تعيين شده از پل عبور نمودند و در نتيجه پس از عبور در مسيرهايي كه تعيين شده بود تانكهاي چيفتن از مسير سمت راست و تانكهاي ام 47 از مسير سمت چپ عبور ننمودند و تعداد زيادي تانك از مسيري كه من قبلاً توجه داده بودم به علت وجود سلاحهاي ضد تانك از آن عبور ننمايند عبور كردند و مورد اصابت سلاحهاي ضدتانك دشمن قرار گرفتند. اين عمل باعث شد در پرسنل عمل كننده ترس و وحشت به وجود آيد. چنانچه تعدادي خدمه تانكهاي خود را رها و فرار نمودند.
حفاظت اصولاً رعايت نميشد. به طوريكه زمان حمله لشكر 21 حمزه را علاوه بر اينكه كليه پرسنل نظامي و غيرنظامي منطقه ميدانستند، ارتش مزودر عراق نيز كاملاً اطلاع داشت. چنانچه به منظور برهم زدن اين حمله در روز 22/7/59 در ساعت 1600 حمله شديدي به منطقه تيپ 2 دزفول نمود و اين حمله تا ساعت 2030 همان روز ادامه داشت و يگانهاي تيپ با كمال شجاعت و شهامت با تعداد محدود تانكها و سلاحهاي موجود توانست اين حمله را دفع نمايد. ولي تانكهاي تيپ به علت تيراندازي زياد به خط قرمز رسيده بودند. پس از دفع حمله دشمن و تثبيت منطقه پدافندي فقط 3 دستگاه تانك تيپ در خط پدافندي قادر به تيراندازي بود.
ارتش مزدور عراق پس از اينكه توانست با حمله خود منطقه را به خطر بياندازد. كليه اقدامات لازم براي خنثي نمودن حمله لشكر 21 حمزه را به عمل آورد. چنانچه كليه سلاحهاي ضدتانك خود را در نقاط حساس مستقر نمود، منجمله در اطراف جاده آسفالته كه از دزفول به طرف عين خوش ميرفت و همان جادهايكه من قبل از حمله به خطر آن توجه داده بودم كه تانكها از آن عبور نكنند. اين سلاحهاي ضد تانك در ساعات اوليه حمله، ضربات زيادي به تانكهاي لشكر 21 وارد كرد. ضمناً باعث ايجاد وحشت و هراس بين پرسنل گرديد. عمليات لشكر شايد به علل بالا و يا علل ديگر كه من از آن اطلاعي ندارم ناموفق بود. عمليات كه از ساعت 0500 روز 23/7/59 شروع شده بود در ساعت 1000 همان روز با شكست خاتمه يافت و در نتيجه پدافند منطقه عمليات مجدداً به تيپ 2 دزفول واگذار شد. البته بايستي در نظر داشت كه لشكر 21 حمزه اولين عمليات جنگي خود را آغاز مينمود و هنوز پرسنل لشكر تجربه جنگي كافي به دست نياورده بودند. حتي گوش آنها به صداي تيراندازي و چشم آنها به شهيد دادن و آتش گرفتن تانكها عادت نكرده بود.
تيپ 2 تا تاريخ 7/8/59 در منطقه غرب رودخانه كرخه (سرپل ذكر شده) پدافند نمود. در اين مدت به علت نداشتن لودر و بولدوزر حتي نتوانست مواضع مناسبي براي تانكها و سلاحها و پرسنل تهيه نمايد. البته يك بولدوزر از بروجرد اعزام و در اختيار تيپ قرار گرفت. ولي به علت سنگيني و سفت بودن زمين منطقه، مرتباً خراب ميشد و كارايي مناسبي نداشت. با توجه به مراتب بالا، تيپ متحمل تلفات ضايعات زيادي شده بود، ولي با تمام اين مشكلات منطقه پدافندي را حفظ نموده بود و اجازه نميداد دشمن به خط پدافندي نزديك و يا اينكه آن را بشكافد. بالاخره نيروي زميني تصميم گرفت منطقه تيپ را به يك تيپ از لشكر 21 حمزه واگذار كند و اين عمل در تاريخ 7/8/59 اجرا شد و تيپ به منطقه عقب رفت و در منطقه تجمع دوكوهه مستقر شد.
منبع : تیپ2 لشکر92 در آغاز جنگ تحمیلی، حسینی، سید یعقوب، 1392، ایران سبز، تهران