سیری در رفتارشناسی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی (19)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۸
رفتارشناسی صیاد در مدیریت و مسئولیت
انتخاب استاد
چگونه میتوان به معرفتی دست یافت که هم از جنبۀ فردی و هم از جنبۀ اجتماعی انسان شاخص و موفقی بود، هر روز به خدای تبارک و تعالی نزدیکتر شد و به خلق او بیشتر خدمت کرد.
اهل سیر و سلوک شدن، انسان کامل شدن، روحانی شدن و در نهایت به کمالات روحی و جسمانی رسیدن در مسیر قرب الهی، کاری بس مشکل و پرمخاطره است و بسیاری در این مسیر راه انحراف و خطا پیمودهاند و یا در وسط راه، بریده از مقصود و وامانده از معبود شدهاند و معلوم میشود این راه با شرایطی به سر منزل نهایی خواهد رسید و باید با دقت و صحت طی راه کرد.
برای معرفت الهی، انسان تشنهکام از هر راهنمایی و ارشادی مایل به استفاده است و در همین مرحله است که شیاطینی به نام «مرشد راه» ممکن است گمراه کنندۀ او گردند. انسانی که خود جاهل است، راه به سوی کمالات را نمیشناسد و ممکن است بدون اطلاع دچار وسوسههای شیاطین انسی و جنی شود و مطیع آنها گردد.
اخیراً به دلایل اجتماعی و به دنبال فشارهای روحی و یا بیهودگی اشتغالات سیاسی و دوری از سرچشمۀ زلال اسلام و ولایت، در بعضی افراد به ویژه جوانان تمایلاتی به عرفان و معرفت و سیر و سلوک پیدا شده که متأسفانه با دامهایی بر سر راه مواجهاند و شیاطینی با مقاصد خاصی راههای انحرافی را بهعنوان عرفان و معرفت معرفی میکنند و با رفتارهای صوفیانه مصطلح و یا حرام کردن حلالها و حلال کردن حرامهای الهی نهایتاً به دنبال دکانداری و پوچگرایی هستند.
از این رو یکی از مشکلترین مسائل این راه، پیدا کردن استاد و راهنماست که آن هم غیر از لطف خداوند ممکن نخواهد بود.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند:
یا کمیل ! مامن حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفه
ای کمیل ! هیچ فعالیت و حرکتی نیست مگر آنکه در انجام آن به علم و معرفت نیازمندی.
حصول علم و معرفت ضرورتاً مانند هر فعالیت و حرکت نیازمند راهنما و استاد است و از همین مسیر شیاطین با تسلط بر انسان و در طول تاریخ تلاش نمودهاند. همان طوری که در قرآن کریم سوگند یاد میکند:
قال فبعزتک لا غوینهم اجمعین الّا عبادك منهم المخلصین
گفت (شیطان): پس سوگند به عزت و جلالت (ای پروردگار) تمام بندگانت را گمراه و اغوا خواهم کرد، مگر آنهايي كه از بندگان مخلص تو باشند.
این در حالی است که کشف راه صحیح و درک راهنماییهای قرآنی و حدیث نیز نیازمند اطلاعات لازم و مخصوص است و مؤمن عموماً نمیتواند فرصت آموزش و یادگیری آنها را پیدا نماید، بهجز آنکه برای این مقصود وقت کافی دهد که قطعاً برای همه امکان پذیر نیست.
حافظ شیرین سخن میگوید:
طی این مرحله بی همراهی خضر مکن | ظلمات است بترس از خطر گمراهی |
امام سجاد(ع) در این رابطه میفرماید:
هلک من لیس له حکیم برشده
هلاک است کسی که برای او حکیمی نباشد تا او را ارشاد و راهنمایی کند.
حضرت علی(ع) میفرمایند:
من لم یکن له یکن قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه
هرکس که قرین و همراه نداشته باشد تا او را به راه راست ارشاد کند، دشمن خود یعنی شیطان را بر خود فرمانروایی داده است.
همۀ مردان بزرگ الهی و عرفا و علمای اسلامی که استاد بسیاری بودند، خود افتخارشان به وجود استادان بزرگوارشان است و شاید بتوان گفت: اعتبار هر کسی به استاد و مرشد اوست. چنانکه امام خمینی(ره) در این ارتباط میفرماید:
استاد اخلاق برای خود تعیین نمایید، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرو نمیتوان مهذب شد. اگر حوزهها همین طور از داشتن مربی اخلاق و جلسات پند و اندرز خالی شود، محکوم به فنا خواهد بود.
علم فقه و اصول به مدرس نیاز دارد، درس و بحث میخواهد. برای هر علم و صنعت در دنیا استاد لازم است، لکن علوم معنوی و اخلاقی به تعلیم و تعلم نیاز ندارد؟! و خودرو بدون معلم حاصل می گردد.
اما کسی که طالب راه معرفت باشد، اگر نصف عمر خود را در جستوجوی استاد بگذراند، ارزش دارد. در حقیقت استاد راه، نصف راه است.
شهید بزرگوار که قبلاً با روحیه جستوجوگری و بیقراری او آشنا شدید، همواره به دنبال شناخت استاد بود و در این راه سالیان قابل ملاحظهای تلاش کرد. مانند هر سالک دیگری اینسو و آنسو میرفت و هر راهنما و مرشدی مییافت، او را محک میزد و او هم متقابل صیاد را محک میزد و البته شهید مطلع بود که باید مواظب باشد که گمراه نشود تا آنکه سرانجام خدایش منت نهاد و دست این طالب معبود و عاشق معشوق و سالک مقصود، در دست عارف مطلق و انسان کامل و حکیم بزرگوار حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی قرار گرفت و همواره این پیر بزرگ که امام خمینی(ره) تربیت روحی فرزندش حاج آقا مصطفی را به او سپرده بود، شهید صیاد شیرازی را تا آخرین فرصت حیات از نصایح و الطاف و اسرار خود رهنمون و آشنا ساخت.
داستانهای این پیر همواره بس زیبا و قابل توجه و شنیدنی است، اما هنگامی که شهید صیاد شیرازی در معرکه سختی در شرایط جبهه و جنگ اوج نیاز روحی خود را در قم دنبال میکرد و اتفاقاً به یکی از آنهایی که شاید به دنبال خود بودند نه خدای خود، به دلیل معرفی برخی کسان آشنا شده بود، ابتدا گمشدۀ خود را در او جستوجو میکرد، ولی نگارنده خود شاهد بود که هرگز شهید نه تنها احساس سیرایی نمیکرد، بلکه نگران بود تا اینکه به لطف خدا توسط یکی از دوستان ارتباطی با حضرت آیت الله بهاءالدینی برقرار شد، ارتباطی که گویا مرشد شاگرد را انتخاب کرده بود و پیغام داده بود و در اولین تماس، آنچنان استاد و شاگرد همدیگر را یافتند که گویا سالیان زیادی بود شاگرد استاد خود را میشناخت و محکم و استوار در این راه ماند تا آنجا كه استادش به او لقب «انسان روحانی» داد.
نگارنده که خود توفیق درک محضر حضرت آیت الله بهاءالدینی را داشت، مکرراً شاهد توصیههای استاد به همراهی، حمایت و کمک به شهید صیاد شیرازی بود و نیز شاهد اینکه استاد از هیچ كمكي به طور خاص و عام فروگذاری نمیفرمود، بارها و بارها نیمه شب سفره دل باز مینمود و پرده اسرار میگشود و صیاد را از این سفره بهرهمند میساخت.
در عالم عرفان و در این دوران کمتر کسی از اهل فن است که منزلت آیت الله بهاءالدینی را نشناسد، زیرا کمتر میگفت و وقتی میفرمود، جز رضای حق تعالی نبود و هرچه میگفت، همان بود و همان میشد و در مقابل نه تفاخری میکرد و نه دکانداری و نه مزدی طلب میفرمود. همان طوری که خداوند میفرماید:
اتبعوا من لا یسئلکم اجرا و هم مهتدون
پیروی از کسانی بکنید که از شما اجر و مزدی نمیخواهند و خود هدایت شده و به مقصود رسیده هستند.
اگرچه معظم له نسبت به عموم برادران حزباللهی و رزمنده عنایت داشت، اما عنایتش نسبت به شهید صیاد به طور ویژه بود و در همۀ شرایط استاد توجه خاص خود را به شهید معطوف میداشت، بهطوری که حتی در تنگناهای مشکلات جبهه و جنگ برایش دعا میفرمود و به دوستانی که گاهی به محضرش مراجعه میکردند و با شهید آشنا بودند، ارشاداتی دربارۀ وی میفرمود تا راهگشای مشکل او باشد.
شهید بزرگوار پس از یافتن استاد همواره کارها، نیات، علایق و عقاید خود را به ایشان میگفت و نیک را از بد جدا میکرد، نه تنها خود از این رهگذر استفاده کامل مینمود، بلکه تلاش میکرد همزمان همۀ دوستانش بهرهمند شوند و بهطور منظم و دسته جمعی همکاران و معاونان خود را به بهرهبرداری از ارشادات استاد هدایت میکرد و جبهۀ نبرد حق علیه باطل و جنگ تحمیلی را از عنایت ویژه استاد بهرهمند و با وجودش منور میساخت.
شهید بزرگوار با راهنمایی پیر و استادش از محضر بزرگواران دیگری بهره میجست و گویا کلید و راه صحیح را فرا گرفته بود و دیگر میدانست چگونه و از چه کسی استفاده نماید و شاید بتوان گفت اهل نفسی در کشور اسلامی نبود که صیاد شیرازی از محضرش بهره نبرده باشد و طبیعی است که این همت والا و تلاش برای استفاده از انفاس قدسیه است که میتواند راست قامتی جاوید همچون صیاد و جاودانگی وی ساخت.
منبع : سیری در رفتارشناسی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، امینی، محمودرضا، 1391، ایران سبز، تهران