سفر به ماوراء (6)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۴
سفرنامه آخرین مأموریت میدانی هیأت معارف جنگ در معیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی «بازآفرینی عملیات بیت المقدس»
بعد از همه، تازه نوبت هماهنگي و بررسي برنامههاي قرارگاه كربلا با مسئوليت خود صياد است. با خروج ديگران بلافاصله تيمسار صياد مجدداً جلسه را با اعضاي خودش به دست ميگيرد:
«. . . گروه فرهنگي حاج آقا فخرزاده كارهايش معلوم است. اما قرارگاه كربلا فردا چند كار مهم دارد، يكي پيدا كردن محل قرارگاه کربلا در خضريه است. براي مصاحبهها بايد تقسـيم كـار شـود. عناصـر اطـلاعات عملـيات، توپخـانه، هوانـيروز و لجستيك بايد مشخص شود. توپخانه را تيمسار زينالعابدين آجوري و اطلاعات را تيسمار عبدالحسين مفيد شرح ميفرمايند».
نحـوه هماهنگيهاي ترابـري فردا نیز توسـط سيدحسام هاشمي مـرور ميشـود تـا مشكلي وجود نيايد دو تن از دانشجويان دانشكده افسري از ابتداي جلسه پابهپاي استادشان در حال نكته برداري از مجموعه مباحثاند. بالاخره جلسه قرارگاه كربلا هم در ساعت23 به اتمام ميرسد ولي هنوز فضاي هتل از التهاب فرو نيفتاده است. برنامهها به قدري فشرده و مجذوب كننده است كه مجال استراحت نداريم. هر از چند گاهي خدمه هتل با قوريهاي زيباي سفید گلدار حاوي چاي معطر، براي رفع خستگي به كمك ميآيند.
خلبانان بالگردهايي كه فردا ميبايد كار ترابري افراد برخي قرارگاهها را انجام بدهند وارد سالن ميشوند و براي تعيين مسير پرواز و تأمين سوخت بالگردهايشان با صياد صحبت ميكنند. پروازي كه براي رئيس گروه معارف حائز اهميتتر ميباشد؛
پرواز قرارگاه قدس به سمت شرق كرخه كور است. به همين منظور مقرر ميشود خودش گروه آنها را همراهي نمايد تا از مسير منحرف نشوند. دو بالگرد براي برنامه قرارگاه قدس پيشبيني ميشود.
يكي از خلبانان از فرصت به دست آمده سود ميبرد و با تأثر، خاطرهاي از عمليات بيتالمقدس درباره پيدا كردن تعدادي از پيكرهاي شهدا را بیان مینمایند. به اذعان ایشان گویا از فرط تشنگي به شهادت رسیده بودند. با بيان خاطرهاش جو مجلس را هم منقلب ميكند.
صياد، بـه اتفـاق تيـمسار لطفي فرمانـده قرارگـاه قـدس با خلبانان از روي نقشههاي رزمي مشغول بررسي مسير پرواز عناصر قرارگاه قدس ميشوند. مسير پرواز از فرسيّه به طرف كرخه كور و از امامزاده زينالعابدين به بالاي هويزه و ساعت پرواز براي7و 30دقيقه صبح فردا تعيين ميگردد. البته مقرر گرديد با تيمسار صياد توسط يك فروند جت رنجر 206 فقط آنها را راهنمايي و سريع برگردیم. خلبانان پرواز قرارگاه قدس جهت تأمين سوخت پرندههاشان ابراز نگراني ميكنند.
به سرتيپ فريدونيان سفارش ميشود تا طي تمـاس با پايگـاه دزفول مشـكل سوخت حل شود. گويا همه چيز بايد جنگي باشد حتي تأمين سوخت پرندهها. فريدونيان بيدرنگ به منظور پيگيري دستور، از سالن جلسه خارج ميشود. گويي ميخواهد تلفني پـيگير قضـيه بـاشد. صياد تيـمسار نصرالله عـزتي جانـشين قرارگــاه جنـوب را فرا ميخواند. ميخواهد برنامه پرواز بالگردها از ناحيه ايشان به خلبانان ابلاغ شود.
ساعت اندكي از23و30 دقيقه شب گذشته. چراغ سالنها خاموش شده، سكوت بر محيط حاكم است؛ به ندرت رفت و آمدي در راهرو مشاهده ميشود، اكثر افراد براي استراحت به اتاقهايشان رفتهاند. ديگر از چاي هم خبري نيست. صياد، مشيري، سيدحسام هاشمي، مسائلي و حيدري هنوز پرنفس مشغول مرور برنامههاي ترابري و پشتيباني كارهاي فردا ميباشند. به جز قرارگاه كربلا فقط قرارگاه فتح و نصر حدود 70 نفرند كه بايد در جايي مناسب براي نماز و ناهار تدارك شوند. به همين منظور محوطه سازمان آب آبادان در حاشيه كارون براي گردهمايي پيشنهاد ميشود. افراد قرارگاه كربلا30 نفر، بچههاي هوانيروز20 نفر و مجموعاً با عناصر قرارگاه فتح و نصر 120 نفر ميشوند. توافق ميشود خود صياد با جت رنجر بروند و اجازه تجمع گروه از مسئولان سازمان آب منطقه گرفته شود. در اين اثنا عزتي با اداي احترام نظامي وارد سالن ميشود. از قرار معلوم بالگردها تحت امر قرارگاه جنوب ارتشاند و جانشين قرارگاه جنوب بر آنها نظارت دارد. صياد هر چند ارشد است ولي نميخواهد مستقيما به خلبانان ابلاغ دستور نمايد. ميخواهد هر امري از مجراي خودش و با رعايت سلسله مراتب صورت بگيرد. تيمسار عزتي در مورد پروازهاي فردا توجيه ميشود. تيمسار فريدونيان هم اطلاع ميدهد مشكل تأمين سوخت بالگردها را در دزفول حل كرده است. بالاخره با تأكيد مجدد بر نماز صبح، رئيس گروه معارف ختم جلسه را با ذكر صلواتي اعلام ميكند. ناخودآگاه به عقربههاي ساعت ديواري دقيق ميشوم، 23و30 دقيقه را نشانم ميدهد. شايد فريبم ميدهد ولي ساعت خودم هم همين را ميگويد. از نماز صبح تا حالا به طور پيوسته در جنب و جوش هستيم.
با خداحافظي از ديگران به منظور تجديد قوا و استراحت از زير روشنايي كم سوي چراغهاي ديواري راهرو بهطرف اتاقم به راه ميافتم. پا به پا بودن با اين جمـاعت نفـس ميخـواهد. از بـس تـندنويسي كردهام انگـشتانم از خـودم خسـتهتر شدهاند.گرچه از نفس افتادهام، ولي اين تکاپو بسيار لذت بخش است. فردا روز سختي خواهد بود. آسايش از مقصد دورمان ميكند.
منبع : سفر به ماوراء، خاتمی، سید کاوه، 1395، ایران سبز، تهران