سفر به ماوراء (26)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۱
فصل سوم – جدایی
سفرنامه آخرین مأموریت میدانی هیأت معارف جنگ در معیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی «بازآفرینی عملیات بیت المقدس»
بانگ بازگشت
جمعه 27/9/77
رأس ساعت5 و30دقيقه با صداي زنگ تلفن اتاق براي اقامه نماز صبح از تخت خواب به سختي دل ميكنم. از هماتاقيهايم، حاج آقا فخرزاده طبق معمول دمي زودتر از همه راهي نمازخانه شده است. پس از وضو، شتابان راهي طبقه اول ميشوم. جنب و جوش در راهرو و اتاقها سر گرفته. گويي قرار است اتفاقي بيفتد. همه از هر سو به سوي نمازخانه در شتابند. اینبار ناصر قليزاده از بچههاي هوانيروز به صوتي دلنشين از راهروي طبقه اول، فضاي هتل را با گلبانگ اذانش به سبك مؤذن زاده اردبيلي عطر آگين مینماید.
نواي گرمش از لحاظ روحي همه را آماده نماز ميكند. براي اينكه از نظر جسماني نيز آماده شوم و رخوت كاملاً از سرم بپرد دقايقي كوتاه در هواي بسيار خنك زير نور چراغهاي حبابي محوطه، جلوي ورودي هتل، به تماشاي سَحَر و شگفتـيهايش ميايستم. پـرده سـياه مخملـي آسـمان بهشـكل توصـيفناپـذيري ستاره باران است. ستارهها خوشه خوشه سوسو ميزنند، شهاب دنبالهداري به هيجانم مياندازد. جيرجيركها از ما سحرخيزترند. آواز ذكرشان در سكوت شبانه به انسان آرامش ميبخشد. بايد براي نماز به سرعت به داخل برگردم. فقط هنگامي هتل از تب و تاب ميافتد كه صفوف نماز مرتب ميشود. بعد از تشهد و سلام، تنها حلاوت شيرين آخرين نماز صبح مأموريتمان است كه در ديباچه قلبم به يادگار ميماند. اقامه نمازهاي يوميه در جوار دلهايي نوراني و صميمي عجب صفايي دارد، به ويژه اگر نماز صبح هم باشد، آن هم اوّل وقت. سرپرست هیئت معارف بعد از پايان تعقيبات بهپا ميخيزد، عبايش را از روي دوش برميدارد، تا ميكند و با لباس يك دست ورزشي سفيد و طوسي رنگ پشت تريبون و رو به جمع به دعا ميپردازد و پس از زمزمه اذكار هميشگياش و ذكر يك صلوات ميگويد :
ـ« . . . من آخرين نكات را در اين مأموريت افتخاري عرض ميكنم تا هماهنگ باشيم. اول از همه برنامه قرارگاهها به اين ترتيب است قرارگاه نصر برابر برنامه تنظيم شده كه تيمسار هاشمي آن را ارائه ميدهند، بعد از صبحانه كارشان را آغاز ميكنند و تا قبل از ساعت 11 صبح آخرين برداشت خود را از پل نو به سمت خرمشهر انجام ميدهند. قرارگاه فتح هم در آخرين مرحله عمليات نقش خودشان را برداشت ميكنند. قرارگاه قدس هم چون كارشان تمام است انشاء الله تا ساعت11 جمعبندي نكات مهم عمليات را انجام ميدهند و چنانچه فرصت داشتند و خواستند به محلي براي بازديد بروند تيمسار هاشمي خودرو در اختيارشان قرار ميدهد. قرارگاه كربلا نيز در دو قسمت كارشان را انجام ميدهند، يك برداشت زميني است و گروه ديگر به سرپرستي خود بنده براي برداشت هوايي مرحله پنجم بيتالمقدس. محور پيشروي بهطرف اروند ميباشد. گروه بچههاي هوانيروز با لباس شخصي بروند شلمچه و محلي را كه بالگرد سقوط كرده بود با كمك تيمسار غلامعلي جانگداز كار كنند. بهدليل حوادث اخير و تشنج در منطقه هم صلاح نديدم هواپيماهاي شكاري پرواز كنند و قرار شد براي نقش نيروي هوايي برنامههاي خوب و حساب شدهاي را دنبال بكنيم. تيمهاي]فيلمبرداري[ و فرهنگي هم متناسب با برنامههاي خودشان كارشان را انجام بدهند. چند تذكر هم براي آخرين برنامهمان دارم. برادران قبل از ساعت11 امروز در محل اقامت حضور داشته باشند. تمامي وسايل را خواهش ميكنم قبلاً آماده بكنيد چرا كه بعد از نماز ]ظهر و عصر[ برنامه فشردهاي براي بازگشت به تهران داريم. چون فاصلة زيادي تا محل سوار شدن به هواپيـما و مـحل اقامـت داريم بايد زودتر حركت كنيم. آخـرين تذكر ايـن است انشاءالله وقتي به تهران رسيديم، فرماندهان هر قرارگاهي براي جابهجايي افراد در تهران بايد طوري سازماندهي كنند و از خودروهاي دولتي و شخصي خودشان استفاده كنند كه هيچ كسي روي زمين نماند. بنده خودم ميتوانم سه نفر را با خودم ببرم و به منزلهايشان برسانم. تيمسار هاشمي پشتيباني را اعلام ميكنند. صلوات. »
بعد از صلواتمان، تيمسار صيـاد جايش را به سيدحسام هاشمي ميسپارد. ساعتم6و10دقيقه صبح را به رُخم ميكشد! فكر نميكنم هيچ تشكيلاتي بر روي كره خاكي بعد از نماز صبح جلسه هماهنگي و توجيهي داشته باشد. . . . ولي ما داريم! اين هم از بركات داشتن برنامه است. زندگي با داشتن برنامه و نظم معنا پيدا ميكند. براي يك نظامي، وقت به اندازه نظم گرانبها است. متعجب هستم با اينكه كم ميخوابيم اما هيچ كسالتي در چهرهها نميبينم. دريغ از يك خميازه! همه سرحال و قبراقاند، از جمله خود من! به گمانم ريشه در انگيزهها دارد. اما ريشه انگيزهها كجاست؟. . . شايد شور و علاقه! سيدحسام بعد از چند فوت و اطمينان از بلندگوها، با ذكر صبح بخير در تشريح برنامههاي پيش رو و نحوة ترابري امروزِ تيمها سخن خود را آغاز ميكند:
ـ« . . . با تشكر از همكاري برادران كه در خدمتتان بوديم. برنامه حركت تيمها ساعت7و30دقيقه بعد از صرف صبحانه است. ضبط ميداني و تقسيم خودروها همانند ديروز است و قرارگاه فجر و قرارگاه كربلا هركدام با سه خودرو حركت ميكنند. حركت بهطرف فرودگاه ]اميديه[ براي پرواز تهران امروز رأس ساعت13و30دقيقه ميباشد. اتوبوسها هم به صورت قرارگاهي حركت ميكنند كه بتوانند كارشان را بهتر هماهنگ نمايند. گروه فرهنگي سرهنگ اركاني، نوارهاي ضبط شده را جداگانه تحويل تيمسار شكيبا بدهند. يك گروه فني]فيلمبرداري[ كه ديروز در اختيار قرارگاه قدس بود امروز در اختيار قرارگاه كربلا ميباشد ديگر عرضي ندارم. صلواتي بفرستيد».
ـ « اللهمَّ صَلِّ علي محمَّد و آل محمَّد »
پس از شنيدن تذكرات آقايان براي صرف آخرين صبحانه در سالن پذيرايي، نمازخانه را خلوت ميكنيم. امروز خيلي از كارها براي آخرين مرتبه است؛ آخرين نماز جماعت صبح، آخرين صبحانه، آخرين جلسات، آخرين . . .، كمكم بانگ رحيل به صدا درآمده. بالاخره هر آغازي پاياني دارد.
منبع : سفر به ماوراء، خاتمی، سید کاوه، 1395، ایران سبز، تهران