سفر به ماوراء (19)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۸
سفرنامه آخرین مأموریت میدانی هیأت معارف جنگ در معیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی «بازآفرینی عملیات بیت المقدس»
فصل دوم – دولتمردان بی کفایت کشور همسایه
آوازه پادگان حميد را بسيار شنيده بودم. زماني يكي از بزرگترين و مجهزترين پادگانهاي كشورمان در مرزهاي جنوبي محسوب ميشد. ولي اكنون . . . نميدانم. پنج دقيقه بعد وقتي به آسمان پادگان حميد ميرسيم، با چرخشي دايرهوار برفـراز پادگـان، ارتفاع خود را به قصد فرود مقابل ساختمان فرماندهي آهسته آهسته كم ميكنيم. ساختمان میان درختان بلند اکالیپتوس محصور گرديده، با اينكه جاي وسيعي براي فرود نداريم ولي خلبان با عبور از روي نوك درختان و دكلهاي برق با مهارت، ما را آرام مينشاند. وجود ميله پرچم وسط ميدان صبحگاه و سيمهاي برق فشار قوي نميتواند مانع فرودمان شود. خلبان قصد ندارد موتور پرنده را خاموش كند. زير فشار ضربات كوبنده باد ملخ پاي بر زمين ميگذاريم. محوطه را قبلاً آب پاشي كردهاند. صياد بلافاصله به خلبان ميگويد پرواز كند تا جا براي دو فروند بالگرد تازه نفس ديگر كه در راهاند باز شود. در حاليكه يادداشتها و دفتر دستكم را محكم ميگيرم تا باد نبرد به همراه ديگران با موهاي آشفته بهطرف دفتر فرماندهي به راه ميافتيم. بالگرد نيز خالي بهطرف خرمشهر برميخيزد. با دور شدنش حالا ميتوانيم صداي قدمهايمان را بشنويم. سكوت هم نعمت بزرگي است.
نماي ساختمان فرماندهي را تازه رنگ زدهاند ولي ظاهري فرسوده دارد. هرچند درونش همه چيز تميز و مرتب ميباشد. با اندكي استراحت بر روي مبلهاي اتاق فرماندهي به انتظار دو فروند بالگرد ديگر مينشينيم. تيمسار معينوزيري، شاهان و لطفي در كنار هم و روي يك مبل نشستهاند. مختصري پذيرايي ميشويم، بيسكويت و چاي ميتواند مقداري در رفع خستگي حاصل از پرواز مؤثر باشد. تيمسار صياد بعد از تجديد وضو بلافاصله لولة نقشهاش را روي ميز باز ميكند و براي اينكه نقشه جمع نشود از لوازم تحرير روي ميز براي سنگين كردن لبههاي نقشه كمك ميگيرد، سپس با ديگران مسيرهاي پرواز بعد را ترسيم ميكنند.
مسيرهاي پرواز، همان محور عملكرد يگانهاي رزم در زمان تهاجم به دشمن بعثي طی عمليات بيتالمقدس است.
تيمسار معينوزيري با چهرهاي درهم، دلسوزانه از وضعيت نقشههاي موجود انتقاد دارد. ميگويد نقشه برخي مناطق مرزي نياز به بررسي مجدد و جامع دارد. صياد محكم قول ميدهد در تهران مسئولان امر در امور جغرافيايي را به دفترش دعوت و بهطور جدي مسئله تهيه نقشههاي جديد را پيگيري كند. معينوزيري با ناراحتي ميافزايد نقشههاي مرزي ما با برخي كشورهاي همسايه جامع نيست و اين را مربوط به امنيت ملي ميداند.
صياد تلاش دارد از طريق تلفن دفتر فرماندهي با تيمسار سيد حسام هاشمي و عزتي در محل هتل تماس بگيرد ولي موفق نميگردد.
از دور صداي بالگردهايي كه به پادگان نزديك ميشوند به انتظارمان پايان ميدهد. سرگرد معيني به توصيه صياد ميرود تا بعد از نشستن بالگردها، خلبانانش را به اتاق فرماندهي هدايت نمايد. من هم به دنبال سرگرد معيني همراه ميشوم تا از نزديك شاهد فرود آنان باشم. در محوطه با چشمانمان افق را جستجو ميكنيم. از دور دو نقطه سياه در آسمان در پي هم قابل مشاهدهاند. براي جلوگيري از بلند شدن گردوغبار، چند سرباز محوطه را مجدداً با شيلنگ آبپاشي ميكنند. فرصت آبپاشي همه جا نيست. بالگردها با چرخشي ابتدا محل فرودشان را بررسي ميكنند، سپس اولين فروند براي فرود آهسته پايين ميآيد. جا براي نشستن خيلي فراخ نيست. از وجود درختان و بهخصوص ميله پرچم وسط محوطه كمي نگرانم. نميدانم خلبان ميله خالي از پرچم را ديده يا خير؟ بالگرد به زمين نزديكتر ميشود. بر اثر تلاطم هواي حاصل از فشار باد ملخ همه چيز در گرد و خاك فرو ميرود. شاخههاي درختان بهشدت به پيچ و تاب ميافتنـد، برگـهاي خشك با خار و خاشاك در هوا به بازي درميآيند. جز سايه بالگرد در چند متري زمين چيزي ديده نميشود. آبپاشي كمكي نكرد. خلبان در نشستن تعلل دارد. گويا از زاويهاي كه براي نشستن انتخاب كرده، راضي نيست. در فاصلهاي اندك، بدون اينكه به زمين بچسبد بلافاصله دوباره اوج ميگيرد.
سرگرد معيني از روي زمين براي هدايت بهتر به كمك خلبانان ميشتابد. با فرونشستن غبار، بالگردها بعد از دوري مجدداً با هدايت معيني يكييكي و با فاصلهاي نزديك بههم در محوطه آرام ميگيرند. با خاموش شدن موتورها، خلبانان از ميان گردوغبار به اتاق فرماندهي راهنمايي ميشوند، درحاليكه هنوز ملخها به بازي خود ادامه ميدهند. عقربههاي ساعتم10و33دقيقه را نشان ميدهند. در اتاق فرماندهي خلبانان بعد از اداي احترام نظامي و مصافحه بلافاصله از روي نقشه فرماندهان مسيرهاي پرواز را توجيه ميشوند.
طبق برنامه از اينجا به هويزه خواهيم رفت، سپس از پاسگاه شهابي بهطرف خرمشهر مسير ادامه پيدا خواهد كرد. يكي از خلبانان كه استاد خلبان هم هست، با ابراز نگراني از تحولات منطقه ميگويد سمت هويزه موشكهاي زمين به هوا كار گذاشتهايم. وي پرواز در آسمان هويزه را خطرناك ميداند. تيمسار صياد در پاسخ سرش را از روي نقشه بلند میكند و با آرامش ميگويد نگران نباشند زيرا قرارگاه ارتش در جنوب از پروازها مطلعاند و هماهنگيهاي لازم را انجام داده است.
با لوله شدن نقشهها بهطرف بالگردها حركت ميكنيم. براي سوار شدن بالگرد شماره يك را انتخاب ميكنيم. بغل درب كنار خدمة پرواز را براي نشستن انتخاب ميكنم. ميخواهم همواره مناظر زير پايم در برابر چشمانم باشد.
زمين از بالا زيباست هرچند صحرا باشد. فروند دوم با مسئوليت رسکیو خالی به دنبالمان ميآيد. در ساعت10و45دقيقه از فراز درختان بلند مجدداً به آسمان پرميكشيم.
بعد از10دقيقه برفراز آسمان هويزه، خدمه پرواز درب بغل را میگشایند. برداشت تصويري با توضيحات تيمسار لطفي آغاز ميشود. هر دفعه با گشوده شدن درب با فرصت طلبي ريههايم را از تلاطم اكسيژن خالص بينصيب نميگذارم، واقعاً مطبوع است. هواي اين بالا با هواي تهران اصلاً قابل قياس نيست. گوشهايم با ريتم ضرباهنگ و لرزش ملايم موتورهاي بالگرد اخت گرفته.
منبع : سفر به ماوراء، خاتمی، سید کاوه، 1395، ایران سبز، تهران