دفاع از خرمشهر (36)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۴
برگشت به مناطق عملیاتی
من به محض اینکه به مشهد مقدس رسیدم، پس از زیارت امام رضا(ع)، از فرمانده یگانم درخواست کردم بار دیگر به خوزستان برگردم و داوطلبانه به جبهه اعزام شوم. خوشبختانه درخواست من خیلی زود مورد موافقت فرماندهی واقع شد و من به عنوان تعمیرکار تانک به لشکر92 زرهی اهواز مأمور شدم. من چندین سال در گردان تعمیر و نگهداری آن لشکر خدمت کردم و بر حسب مأموریت، جهت تعمیرات وسایل سنگین به یگانهای در خط مقدم و به مناطق عملیاتی میرفتم و انجام وظیفه میکردم و در مجموع، پنج سال و هفت ماه در جبهه بودم.
روزی که در قرارگاه جنوب[1] در حوالی دارخوین مأموریت داشتم، بر اثر بمباران هوایی دشمن مجروح شدم. ترکش بمب به دست راستم اصابت کرد و به همین خاطر، چند ماه استراحت پزشکی داشتم و از جبهه دور بودم و در پادگان مشهد خدمت میکردم. تاریخ مجروحیتم 7/7/1366 بود که هیچوقت آن را فراموش نمیکنم. من در تمام سالهای جنگ، با وجودی که یگان سازمان من پشتیبانی منطقه5 و یا همان آمادگاه541 مشهد بود و باید بر حسب وظیفه و شغلم، در مشهد مقدس خدمت میکردم، ولی هیچوقت راضی نمیشدم که در مشهد بمانم و از جنگ و جبهه دور باشم و تمایل داشتم همچنان در جبهه بمانم و گوشهای از کارهای جبهه را به عهده بگیرم. گاهی بر حسب ضرورت شغلی و دستور اکید فرماندهان، مدت کوتاهی در زمان جنگ را در آمادگاه مشهد خدمت کردم که بر خلاف میل باطنی خودم بود، وگرنه حتی یک ساعت هم تمایل نداشتم در پادگان خدمت نمایم. من گرچه کارمندی فنی بودم و با لباس شخصی سر خدمت حاضر میشدم، اما همانند سایر ارتشیان ملبس به لباس نظامی، از هیچ کوششی فروگذار نکردم و بسیار علاقمند بودم در خط مقدم جبهه باشم.
من در مأموریتهای مختلف در بیشتر نقاط خوزستان و حتی غرب کشور حضور فعال داشتم و از نزدیک شاهد و ناظر بودم که پرسنل ارتشی، اعم از افسر و درجهدار و کارمند و سرباز چه زحماتی را شبانهروز تحمل میکردند. در جنگ خیلی از نظامیان و بسیجیان شرکت داشتند که گمنام هستند. ارتش قریب به 49000 نفر شهید و حدود 300هزار نفر مجروح و جانباز دارد، که این گویای فداکاری این برادران رزمنده میباشد. در طول هشت سال جنگ حدود دو میلیون و 500هزار نفر[2] از جوانان سرباز این مملکت، با لباس سربازی ارتش، در جبههها حضور داشته و خدمت کردهاند که زحمات این قشر گمنام نهفته و پنهان مانده است. کسانی را در ارتش داشتیم که هنگام تولد فرزندانشان در خانه نبودهاند. یک ارتشی در هشت سال جنگ، بیش از 40 بار ساک دستیاش را برداشته و از منزل خداحافظی نموده و به طرف جبههها اعزام شده است. اگر مثلاً فاصله شهر مقدس مشهد تا اهواز 2000 کیلومتر باشد و یک ارتشی در این مدت 40 بار این مسیر را رفته باشد، یعنی در طول سالهای جنگ قریب به 80هزار کیلومتر را پیموده است، یعنی دو برابر محیط کره زمین. البته صدها هزار نفر از برادران داوطلب سپاهی و بسیجی و جهادی هم در کنار ارتش در جبههها حضور داشته و جانفشانی و ایثارگری کردهاند. فرزندان ایرانزمین موجب مباهات و افتخار ما هستند و من بر مریدان رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(ره)، درود میفرستم که با یک اشاره ایشان، صدها هزار نیرو به جبههها اعزام میشدند. نمونه آن هم تجمع لشکر 100هزار نفری محمد رسول الله(ص) در استادیوم آزادی تهران و اعزام آنان به جبهه بود.
اکنون که 27 سال از اتمام جنگ و روزهای دفاع مقدس گذشته است، عظمت و بزرگی آن روزهای فراموشنشدنی و ایام دفاع مقدس بار دیگر در ذهنم تداعی شد و در اینجا درود و سلام میفرستم بر آزادمردان بزرگ و فرزندان این مرز و بوم و امت اسلامی ایران که تا دشمن را قدم به قدم از خاک عزیز ایران بیرون نکردند، آرام نگرفتند. اینک کشور ما از شر دشمن آزاد است. من تلاش و زحمت سربازان وظیفه، سربازان منقضی خدمت سال 55 و 56 که دوباره به خدمت فراخوانده شده بودند، درجهداران جان بر کف، کارمندان غیور ارتش و افسران شجاع و دلاور نیروی زمینی، دریایی و هوایی که با نثار جانشان استقلال ایران اسلامی را حفظ کردند و قداست روزهای دفاع مقدس را به یادگار گذاشتند، ازخودگذشتگی و شهادتطلبی بسیجیان سرافراز و سپاهیان جان بر کف را هرگز فراموش نمیکنم. در اینجا یاد عزیزانی را گرامی میدارم که بدون توقع و بدون اینکه ادعایی داشته باشند، گمنام و پنهان در جبههها حضور پیدا میکردند و بدون هیچ توقعی، سینه خود را مقابل گلولههای دشمن سپر میکردند و بی نام و نشان شهید میشدند. تاریخ در مقابل ایثارگریهای جوانان زمان جنگ شگفتزده است. آیندگان، خود قضاوت خواهند کرد که جوانان دوران دفاع مقدس چقدر ازخودگذشته و فداکار بودند. فرزندان آینده این مملکت قضاوت و داوری خواهند نمود که نسل فعلی ما و جوانان دوران انقلاب اسلامی ایران، کشور ایران را در مقابل هجوم ناجوانمردانه دشمن حفظ کرد و اجازه نداد حتی یک وجب از خاک ما در دست دشمن بماند.
ای تاریخ! ای آیندگان! شما بدانید و باور داشته باشید رشادتها و دلاورمردیهای مدافعان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس را.
هنگامی روز دوم جنگ 140 فروند جنگنده نیروی هوایی ارتش تمام پایگاهها و تأسیسات دشمن را در یک ساعت بمباران کرد.
هنگامی که لشکر77 خراسان آبادان را از محاصره یک ساله آزاد کرد و 1700 نفر از اسرای عراقی در شهر ماهشهر در مقابل فرماندهان و مسئولین جمهوری اسلامی ایران رژه رفتند.
هنگامی که در عملیات فتحالمبین، 16000 نفر از دشمن به دست رزمندگان گرفتار شدند و قریب به 19هزار نفر در عملیات بیتالمقدس، به اسارت درآمدند.
هنگامی که خونینشهر به دامان وطن بازگشت و دوباره خرمشهر شد و قریب به 14000 نفر عراقی مانند مورچه از لانههایشان در خونینشهر، بیرون آمدند و به دست ما افتادند.
این صحنهها چگونه از خاطرهها محور میشود!؟
هنگامی که پل بعثت به طول یک کیلومتر، توسط مهندس بنیهاشمی روی رودخانه اروند زده شد و بندر فاو و 800 کیلومترمربع از جنوب عراق به تصرف نیروهای رزمنده ایرانی درآمد و جهانیان شگفتزده شده بودند.
شکار ادوات زرهی دشمن توسط بالگردهای هوانیروز در عملیاتهای مختلف را چه کسی به یاد ندارد؟ این سنگرسازان بیسنگر و این جهادگران دشمنستیز را چگونه میتوان به خاطر نیاورد؟
[1]. مقر فرماندهی یگانهای ارتشی در منطقه جنوب.
[2]. برابر اسناد و مدارک موجود در یگانهای نظامی.
منبع : دفاع از خرمشهر، کریمی، قاسم، تهران، ایران سبز، 1395