تلاش زندگی (63)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
خاطرات سرتیپ2عباسعلی امیریان از 1315 تا 1384
فصل 9 – آخرین فرازهای خدمتی
کارهایی که انجام دادم
شرح کارها و اقدا مات انجام گرفته را به این علت بیان می نمایم که هر انسانی اگر بخواهد و کوشش کند، با عقیده پاک و صدق نیت وارد عمل شود، طبق این آیه قرآن (ان لذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا )خدای مهربان راه را به او نشان می د هد. و من این هدایت را در همه جا و مخصوصاً در شرکت پنها از آن برخودار بودم. خدای مهربان در صنایع بزرگ پنها با بودن یک مدیر و فرمانده والا مقامی چون تیمسار آذین، مدیر من قرار داد. و نیز از حمایت دوستان بزرگواری در آن صنعت برخوردار گردیدم که موفق شدم کارهای بسیار عمده ای که تا کنون به علت درگیری صنعت در پشتیبانی از وسایل پرنده، انجام نشده بود، من وارث انجام آن باشم. شاید از جانب پروردگارم آزمایشی بود که من باید آن را به نحو احسن انجام میدادم.
البته تا زمان ورود من، آن جا در گیر جنگ تحمیلی بود. آماده نمودن وسایل پرنده فرصتی برای انجام کارهای دیگر باقی نمی گذاشت، لذا رسیدگی به آنها دراولویت دوم قرارداشت. من همیشه از سالهای قبل و از زمان تسلط آمریکاییها آرزو داشتم روزی ایران ما آزاد میشد و خودمان مملکت را اداره میکردیم. اکنون این فرصت گرانبها پیش آمده و من در مقابل امتحان قرارگرفته ام. فکر کردم ابتدا از کجا شروع کنم، هوا سازهای رستوران از مدتها پیش از کار افتاده بود و کارکنان با ناراحتی رو به رو بودند. جهت راه اندازی آن خیلی فکر کردم که نتیجه فکرم به این جا ختم شد که من زمانی که در ساری عهده دار اردوگاه ارتش در خزر آباد بودم، با بیشتر ارکانها، رؤسای شهر، استاندار و فرماندار آشنا شدم. حتی امام جمعه شهر حجة الاسلام طبرسی که هنگام نیاز به من کمک میکرد.
از جمله جاهایی که خیلی با هم ارتباط نزدیک داشتم، کارخانجات ارتش در قائم شهر بود و مخصوصاُ با مدیر عامل آن جا ارتباط کاری داشتم. هنگام انتقال من به تهران ایشان هم مدیر کارخانجات عباس آباد تهران شده بود. برای حل مشگل هوا ساز رستوران نزد ایشان رفتم و مشکل را با وی در میان گذاشتم و از وی درخواست کمک نمودم. او مهندسین تأسیسات کارخانه را به حضور دعوت نمود، بعد از مشورت و تبادل نظر قرار شد دراولین فرصت همراه مهندسین تأسیسات از صنعت پنها بازدیدی داشته باشند.
از آن جایی که برنامه کاری من در زندگی به این منوال است که در انجام کارها شتاب و عجله دارم، چون معتقد هستم که عمر کفاف نکند و من از انجام یک خدمت مقدس به انقلاب محروم بمانم، لذا با مهندسین و مدیر عامل آن جا هماهنگی شد، دو روز بعد مدیر عامل و چند نفر از مهندسین تأسیسات کارخانه به صنعت پنها بیایند که آمدند و تا ظهرخدمت آنان بودیم. در این فاصله با متخصصین ما گفتگو نمودند مدیرعامل کارخانه به من گفت افراد شما از تخصص بالایی برخوردار هستند، افراد ما باید پیش آنها آموزش ببینند. بعد از رفتن میهمانان مسئول تأسیسات پیش من آمد و اظهار داشت: جناب سرهنگ! چه جایزه ای می دهید که ما دستگاها را راه اندازی کنیم؟ گفتم چند روزه؟ جواب داد تا روز دوشنبه.
این آمادگی مرا بسیار خوشحال و امیدوار نمود. قول دادم آن چه مقدور مدیر عامل صنعت باشد، از وی تقاضا می کنم، انجام شود. به لطف خداوند و همکاری کارمندان فنی صنعت، دستگاها با دستهای پرتوان و دلسوز آنها راه افتاد. مدیرعامل محترم صنعت به علت کمبود بودجه، توانست با اضافه کاری، زحمات مکانیکها را جبران کند. به این وسیله خداوند کمک کرد یک مشگل بزرگ حل شد. این قدم اول بود که با همدلی کارکنان دلسوز انجام شد و مرا در انجام بقیه مشکلات مصمم تر نمود.
در دومین گام تصمیم گرفتم برای پخت غذا یک تیم نظارتی تشکیل دهم. قبل از من در باره رستوران و سالن غذا خوری اقداماتی صورت گرفته بود، ولی دلم رضایت نمیداد که روزانه به چند هزار نفر غذا بدون نظارت داده شود. در آشپزخانه دکتر مواد غذایی برای نظارت که با سلامتی کارکنان در ارتباط بود، اقدامی انجام نمیگرفت. زمانی که در اردوگاه ساری مسئول بودم، برای نظارت برپخت غذا هنگام دایر بودن اردو از جانب نیروی زمینی تعدادی پزشک مواد غذایی به صورت هفتگی بر این مسئله نظارت میکردند که یکی از آنها مرحوم دکتر صالحی بو. او در انجام وظیفه بسیار دلسوز و جدی بود. سالها با من همکاری داشت. اکنون که من در صنعت پنها مشغول خدمت هستم، بازنشسته شده بود. از ایشان دعوت نمودم در کار پخت غذای کارکنان پنها نظارت کند. دکتر با حقوق ناچیز نظارت بر پخت غذای رستوران را قبول نمود. در یکی از خریدها چندین کیلو ماهی به مبلغ نهصد هزار تومان خریداری شد. هنگام پخت، دکتر متوجه میشود که ماهیها فاسد بود که بر خلاف سماجت مأمور خرید از پخت آن جلوگیری نمود.
مسئله مهم دیگر تأمین هوای مناسب در فصل سرما و گرما بود. نگهداری و تعمیرات و اورهال یک ناوگان عظیم وسایل پرنده، در نوع خود از اهمیت بالایی برخورداربود، زیرا تعمیرات بالگردها بیشتر در داخل آشیانهها انجام میگرفت. بنابر این از نظر حرارت در زمستان و برودت در تابستان باید طوری عمل میشد که مکانیکها با آرامش بیشتر بتوانند در اجرای وظیفه سنگین خود بکوشند، اما در صنعت وسایل گرما زا کفایت نمیکرد.
برای رفع این مشکل نیاز به سه دستگاه بویلر ده هزار پوندی داشتیم. چون در زمان جنگ و محاصره اقتصادی بودیم و هزینه هر دستگاه 9 ملیون تومان بود، با بودجه صنعت تطابق نداشت. از طرفی هم این نوع دستگاه فقط در اختیار وزارت صنایع بود. برای رفع این مشکل باید از طریق این وزارت صورت میگرفت. برای گفتگو در این مورد یکی ازکارمندان همکار من درصنعت جناب منصور پرستاری که فردی جدی بود، روانه وزارت نمودم. او عقیده داشت که انسان صدق نیت و ایمان داشته باشد، دنبال هر کاری قدم بگذارد، حتماٌ به آن می رسد. وی طی سه مرحله مراجعه به آن وزارت موفق شد از وزیر جناب آقای نژاد حسینیان، وقت ملاقت خصوصی بگیرد.
منبع : تلاش زندگی، حسینیا، احمد، 1400،ایران سبز، تهران