از نگاه او(12)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
بازرسی آمادگی رزمی نیروهای مسلح در سال 1371 و 1372
به ریاست سرتیپ علی صیادشیرازی و همکاران انتخاب
انعکاس واقعیتها در گزارشات بازرسی
من یک نکتهای در همین زمینه یادم آمد که جالب است، شهید صیاد چون بحث ملاحظه سیاسی و ملاحظه افراد در فرهنگش وجود نداشت، اعتقاد داشت که ما حقایق را بدون کم و کاست باید تقدیم بکنیم، این نکته را هم بسیار تأکید میکردند، حقایق یک بخشی از آن شیرین است و یک بخشی هم شیرین نیست، ما آدمهای معمولی، گرایشمان این است که حقایق شیرین را بگوییم و حقایقی که شیرین نیست را، هی تیزیاش را بگیریم، هی احتیاط کنیم که به کسی برخورد نکند! درصورتیکه شهید صیاد مطلقاً این روحیه را نداشت و میگفت اگر اینجا رفتید و حُسنی بود، حُسن را کامل بنویسید و اگر نارسایی و عیب و نقصی هم هست، همان چیزی که هست بنویسید، اگر بیاییم و بنویسیم همه چیز گل و بلبل است که دیگر نگرانی ندارد! اما اگر آمدیم و گفتیم این قسمتهایش گل و بلبل است! و این قسمتهایش هم نارسایی است و این نارسایی را همان چیزی که هست، کم نکنید و زیاد هم نکنید! این نکتهی خیلی مهمی است، یعنی نگوییم که اگر این تلخیها را نوشتیم، بعد این موجب شود که آقا مثلاً تذکری به او بدهند و…، اصلاً همچین چیزی برای ایشان مطرح نبود، میگفت حقیقت را کم و زیاد، تلخش را هم باید منعکس کرد، شیرینش را هم باید منعکس کرد، حالا من نمیدانم کدام دوره بود که یک گزارشی نوشته شده بود و بعضیها از روی دلسوزی به قول ما آمده بودند و این تیزیهایش را گرفته بودند، ایشان برخورد کردند و گفتند: «ما همان چیزی را که دیدیم باید بنویسیم» درصورتیکه این روحیه در آدمهای شجاع متوکل به خدایی که از آیندهشان هیچ خوفی ندارند بر میآید، دورهی ایشان دوره اثرگذاری بود، چون معتقد بود حقایق را باید کامل گفت، چه شیرین چه تلخ، و این شجاعت ایشان برای اینکه حقایق را آنگونه که هست منعکس کند بسیار ستودنی بود، خودش را مطرح نمیکرد، ملاحظه افراد را هم در این قضیه نداشت، میگفت حقیقت این موضوع را منعکس کنید، در درسهای بازرسی ایشان هم بود، بله اول میگفتند که محاسن را بنویسید، ما نیامدهایم مچگیری کنیم، اگر حُسن میبینید کامل بنویسید، اما آن ده حُسن مثلاً شما را بازندارد از اینکه، یازده عیبی که باید
برطرف شود در مجموعه را ننویسید، لذا اینکه میگوییم تحول ایجاد شد، به این علت بود که فهمیدند، حقایقشان دارد منعکس میشود، اینکه میگویم برجستگیها، ریشهاش همان قسمت اول است که با خدا معامله کرده بود، میگفتند آنچه که هست بایدبرسانیم به حضرت آقا، و این دردمند شدن است که سبب رشد و پیشرفت و بالا آمدن مجموعه میشود و تصور غیرصحیحی است که بدون اینها بخواهیم بالا برویم، تصور صحیح این است که حسنها گفته شود برای تقویت و عیبها گفته شود برای برطرف کردن، اگر به این دلیل که فلانی است و نگوییم! همان وضعی میشود که آن ارتقا را مشاهده نخواهیم کرد و آن مقطعی که ایشان بود حقیقتاً این وضعیت را انسان میدید، یعنی میدید تغییر را در زیرمجموعهها و الآن شما میبینید که آقا روی تغییر و تحول روی این زاویه که کسانی که خودشان جلو هستند باید نکتهای را صحیح اجرا کنند تا زیرمجموعهها هم فرابگیرند و بتوانند دنبال کنند تأکید دارند؛ لذا اینها همه از شخصیت خودساختهی ایشان برمیآمد، بدون ملاحظه و بدون خدای نکرده غرض به زیرمجموعه، حتی بیشتر از این، ما گاهی میرفتیم برای بازرسی و گاهی برخوردی هم پیش میآمد با برادران ارتشی یا سپاهی، اما آنجا که میرفت کامل ذهنش را خالی میکرد، میگفتند آمدم که کار ایشان را بررسی کنم، اگر احترام زیادی گذاشته است مثلاً، روی ایشان تأثیر نمیگذاشت، یا در یک صحنه با من همکاری نکرد، باز هم روی ایشان تأثیر نمیگذاشت، آدمها باید بفهمند، اگر خواستند یک ماندگاری پیدا کند، با این سبک و شیوه باید کار کنند، اگر نه خیلیها میآیند و میروند و چیزی نمیماند، اما او چون برای خدا خودش را هزینه کرد، میبینیم که ماندگاری دارد و به هیچوجه انسان فراموش نمیکند این افراد را، یعنی هرروز این افراد جلوی چشم هستند، و اینکه میگویند شهدا زندهاند همین است که اینها فراموش شدنی نیستند، چه شهدایی که در دفاع مقدس بودهاند و چه جای دیگر، اینها وقتی میگوییم زندهاند یعنی من و شما امروز مینشینیم، بدون هیچ واهمهای میگوییم اینها مدرسان حقیقی بودهاند و آدمهای اثرگذاری بودهاند و برای خودشان چیزی نمیخواستند، برای بهبود و ارتقای نظام تلاش میکردند.
تبعیت و اطاعت از دستور فرماندهی معظم کل قوا
شهید صیاد وقتی میخواستند جانشین برای خودشان انتخاب کنند، مدتی طول کشیده بود، چون به هر حال، در آن فضایی که آن موقع بود، قطعا دنبال کسی بودند که بتواند کارشان را انجام دهد و به علاوه اینکه در مجموعه تَنِش حداقل باشد، البته در آن مقطع هم یک تنشهایی بود و خودمان هم میدانیم، ایشانهم لطف داشتند به ما و خیلی پیگیری کردند تا ما توفیق پیدا کردیم و آمدیم خدمت ایشان و تقریباً یکسال بود که آنجا بودیم و ضرورتی پیدا شده بود که برویم به مأموریت خارج از کشور، گردشکاری کرده بودند دوستان خدمت حضرت آقا و ایشان هم موافقت کرده بودند و نامه رسیده بود آنجا، خب من میدیدم دوستان را که تا این موارد میآمد و شرایط برایشان سخت بود، نامه مینوشتند خدمت آقا و شرایط را میگفتند و ممکن هم بود که تصمیم تغییر پیدا کند و این خیلی قابل تأمل بود ولی من دیدم بلافاصله نامهی دفتر نظامی که رسید به ایشان، بدون کوچکترین تأملی، میخواهم بگویم میزان تبعیت و اطاعت شهید صیاد نسبت به تمام کسانی که آن زمان میشناختیم در قله بود و این خیلی مهم است چون همه شنیدیم که اگر یک دستوری بدهند که با روحیه و امیال ما بسازد، خیلی سریع قبول میکنیم، مهم این است زمانی که به ما دستور میدهند و ما قبلش هم هماهنگی و آمادگی با آن نداشتیم چگونه قبول و اجرا میکنیم؟ من یادم هست بلافاصله تا دستور، مثلاً امروز رسید و شهید صیاد زیر نامه مرقوم فرمودند دستور آمده است و در اولین فرصت اجرا و برای تودیع جانشین اقدام شود.
منبع : از نگاه او، فردپور، حسن، ایران سبز،1400، تهران