banner

ارتش در دیده و شنیده ها (33)

تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۴

فشرده ای از دیده‌ها و شنیده‌های سرهنگ سید محمد علی شریف‌النسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / گرفتار شدن نیروهای مردمی درکمین گاه دشمن – پزشک اردوگاه و درمانگاه محل

گرفتار شدن نیروهای مردمی درکمین گاه دشمن

بعد ازظهر یکی از روزها، یک گروه از نیروهای مردمی به فرماندهی پاسدار محمدی، برای استراحت به اردوگاه آمدند و می‌گفتند ساعتی بعد به سمت قروه و بیجار حرکت خواهند کرد. بعد از پذیرایی، خواستند بروند، گفتم بمانید، فردا پس از صرف صبحانه حرکت کنید، زیرا رفت و آمد شامگاه و شبانه در این جاده‌های پیچ در پیچ که هر لحظه امکان کمین می‌رود کار شایسته ای نیست. از قدرت نظامی و ورزیدگی نفرات و تجربیات خود گفتند و اصرار ما نتیجه نداد. ساعتی بعد گروهی از آنان خود را به اردوگاه رساندند و از حادثه ناگوار برخورد به کمین دشمن خبرمان کردند. یگان آماده به فرماندهی ستوانیکم حسن فردپور، به سرعت خود را به محل حادثه و کمینگاه رساند و من هم پشت سرشان حرکت کردم و در حالی که از سرعت عمل دانشجویان احساس غرور می‌کردم، با فریاد و اشاره دست آنان را از تعقیب عناصر مسلح باز داشتم، چرا که می‌دانستم به دنبال گریز و فرار تله‌های در مسیر آماده دارند و می‌دانند با ما چه کنند. در این‌گونه موارد یکی دو نفر مسلح که به منطقه و راه و چاه آشنا هستند، ممکن است ده‌ها شهید و زخمی روی دستمان بگذارند. آسیب دیدگان به اردوگاه منتقل شدند و تیم پزشکی همراه دانشجویان به مداوای آنان پرداخت.

در همین حال، حادثه ای دیگرهم اتفاق افتاد. شامگاه یکی از روزها دژبان اردوگاه اطلاع داد که یک یگان از سپاه پاسداران در نزدیک اردوگاه اسکان یافته و فرمانده آنان می‌خواهد با شما ملاقات کند. با اسکورت دانشجویی نزد من آمد و با حالت طلبکارانه‌ای گفت، ما در فلان منطقه در حال عملیات هستیم و من گفتم حرفت را بزن، گفت ما آمده ایم خمپاره 120 شما را بگیریم. گفتم ما در حال آموزش هستیم و تنها سلاح نیمه سنگین ما همین است، اگر در حوزه ما عملیات دارید از شما پشتیبانی می‌کنیم وگرنه از پذیرفتن درخواست شما متاسفیم و این شد آغاز یک ماجرای تلخ که هر لحظه می‌رفت جان تعدادی از جوانانمان را بگیرد. سرانجام برای جلوگیری از خونریزی بی هدف و بی نتیجه مجبور شدیم بر خلاف همه مقررات، کوتاه آمده و ناخواسته تسلیم آنها شویم.

 

پزشک اردوگاه و درمانگاه محل

رئیس تیم که پزشک فعال و معتقدی بود وزمانی هم در دوران آغازجنگ رئیس بهداری ارتش شده بود، گفت حال یکی از زخمی‌ها وخیم است و باید به سنندج منتقل شود و پرسید آیا امکان انتقال او هست یا خیر، فوراً سراغ آقای کاظمی رئیس درمانگاه کوچک دهگلان فرستادم. جریان را برای او گفتیم با آنکه می‌دانست جاده‌ها شب‌ها در اختیار گروهک‌هاست و غیر خودی‌ها در آن رفت و آمد ندارند. گفت نگران نباشید من با آمبولانس اردوگاه او را خواهم رساند و مصدوم با فداکاری ایشان به سنندج رسید و جان سالم بدر برد.

فردای آن‌ روز با اطلاع قبلی و همراه با اسکورت دانشجویی بدیدار پدر و مادر ایشان در دهگلان رفتیم و از فداکاری فرزندشان تشکر کردیم. این کار هم بی سابقه بود و در جذب مردم به نظام و کم کردن فاصله مردم با حاکمیت تأثیر گذار بود.

در این مدت در ارتباط با مردم کرد به چهره‌هایی برخورد کردیم که در کمالات انسانی بی‌نظیر بودند وفای به تعهدات، امانتداری، جوانمردی و از خود گذشتگی در میان آنان به وفور دیده می‌شد. بارها با خود می‌گفتم چرا و چگونه بین ما و آنها این همه فاصله افتاده و قادر به فهم یکدیگر نیستیم و همدیگر را دشمن سرسخت خود می‌دانیم.

منبع : ارتش در دیده‌ها و شنیده‌ها - سرهنگ سید محمدعلی شریف‌النسب - انتشارات ایران سبز1401

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign