ارتش در دیده و شنیده ها (17)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
فشرده ای از دیدهها و شنیدههای سرهنگ سید محمد علی شریفالنسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / وحدت نیروهای متعهد ارتش – بدنه ارتش با مردم انقلاب
وحدت نیروهای متعهد ارتش
حاکمیت و نفوذ اطلاعات در ارتش شاه، نسبت به جامعه آن روز به مراتب قوی تر بود و خفقان ناشی از حضور عمیق و گسترده ضداطلاعات ایجاب میکرد که هستههای مقاومت و نیروهای متعهد به هیچ عنوان از عقیده و عملکرد یکدیگر خبر نداشته باشند.
در سایه آزادیهای حاصل از پیروزی انقلاب معلوم شد، تمامی نظامیان دلسوز و درد آشنا در بالا با نقاط روشن و مشخصی ارتباط داشتهاند. به عنوان مثال دیدیم که سرهنگ موسی نامجو و سرگرد محمدرضا رحیمی، با عناصر پیشتاز نیروی دریایی و فعالان هوانیروز مانند سرگر سید محمود آذین از سالها قبل در ارتباط بودهاند. هستههای انقلابی مرکز توپخانه اصفهان و گروههای توپخانه و گردانهای توپخانه لشکری نیز بسیار فعال بودند و توسط شهید سپهبد علی صیادشیرازی که در آن موقع با درجه سروانی استاد دانشکده توپخانه بوده، هدایت میشدند.
سرلشکر عطاءالله صالحی فرمانده کنونی ارتش جمهوری اسلامی (1392)، سرتیپ2 حسین خرسندی و سرتیپ2 محمود ریاحی، سرتیپ اکبر غفراللهی، سرتیپ سید حسام هاشمی و سرتیپ احمد ترکان و سرتیپ2 سیروس ستاری و سرتیپ2 نجاتعلی صادقیگویا و بسیاری دیگر از نظامیان متعهد و انقلابی مرکز توپخانه اصفهان و دیگر یگانها با شهید صیادشیرازی در ارتباط بودند.
خود شاهد بودم که صادقیگویا در روز22بهمن 57 و قبل از سقوط رژیم به نمایندگی از طرف فرمانده دو گردان327 و347 توپخانه، سرگرد منوچهر دژکام و سرگرد فاتحمنش برای اعلام آمادگی این دو گردان توپخانه گارد برای خدمت به انقلاب، به مدرسه علوی آمده بود.
بعد از پیروزی انقلاب، به تدریج آگاهی مییافتیم که صدها از این گونه ارتباطات موازی هم در نیروهای مسلح شاه وجود داشته و نظامیان متعهد، به نوعی باردههای بالای انقلاب مربوط میشدند. و علی رغم حضور فعال ضداطلاعات، جمعیتی بیش از ده هزار نفراز نظامیان جان برکف را در بر میگرفته است. این تعداد، رده اول مبارزه را در ارتش شاه تشکیل میدادند و هر کس بنا به موقعیت، در تعدادی از دوستان و اطرافیان خود نفوذ کرده بود.
بسیاری از فرماندهان شجاع و مسئولیت پذیر روزهای بحرانی کردستان و از آغاز تا پایان دفاع مقدس از این دست بودند و آگاهانه و عاشقانه خون خود را در راه حفظ و حراست از انقلاب و پاسداری از مرزهای میهن اسلامی نثار کردند و یا با درصد بالایی از معلولیت جسمی برای همیشه خانه نشین شده و کم ترین ادعا و توقعی هم نداشته و ندارند. در حقیقت این سخن حکیمانه حافظ ترجمان قلب احساس پاک آنان است که میفرماید ” تو بندگی چوگدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند” این دلاور مردان عرصه توحید میگویند، وظیفه ما جان فشانی و ایثار در راه دین و ملت و مملکت بوده و اکنون که در نزد خدا و وجدان خویش سرافرازیم و باید بر این توفیق شکرگزار باشیم.
بدنه ارتش با مردم انقلاب
در رژیم گذشته، بدنه ارتش از نظامیانی تشکیل میشد که از متن جامعه و از درون خانوادههایی، دیندار و میهن دوست بر آمده بودند. مردمانی از دل روستا و کویر و کوهستان به همان سادگی و صفا که از روحیه خطر پذیری و ایثار در راه دفاع از ارزشهای ملی و مذهبی سرشار بودند. در رأس این ارتش متاسفانه تعدادی بودند هر چند محدود، اما به تمام معنا وابسته و مصداق بارز “خسر الدنیا و الاخرة” که کورکورانه در خدمت رژیم و در تحکیم پایههای قدرت او قرار داشتند.
ایمان قلبی اکثر نظامیان به ذات اقدس الهی و احکام دین مبین اسلام و نیز پیامهای راه گشا و روح بخش حضرت امام و تلاش نیروهای انقلابی ارتش آنچنان نقش خود را ایفا کرده بود که این بدنه سالم، سالیانی قبل از پیروزی نهضت، از راس هرم قدرت جدا شده، و راه کمال خود را در همگامی با مردم و انقلاب به روشنی یافته بود. امرای فراری و مستشاران غربی در گزارشهای خود به ردههای بالا، بارها به این حقیقت اشاره کرده بودند که در شرایط کنونی انقلاب، نظامیان جوان و نیروهای موثر ارتش، از فرماندهان خود اطاعت نمی کنند و در عملیات آینده روی آنان نمیشود حساب کرد. با ذکر خاطره ای واقعیت امر روشن تر میشود.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401