ارتش در دیده و شنیده ها (15)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲
فشرده ای از دیدهها و شنیدههای سرهنگ سید محمد علی شریفالنسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / مشکلات فرماندهان – پایان کار همراهان قرنی
مشکلات فرماندهان
هنوز یک روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که اکثر روزنامهها و مجلهها، فریاد شوم انحلال ارتش سر دادند و دوست و دشمن به جای تقدیر از نیروی قدرتمندی که در جهت انقلاب حرکت کرده بود و بایستی در این برهه حساس شیرازه نظم و امنیت برهم ریخته مملکت را به دست گیرد و پشتوانه نیرومند رهبری باشد به جان او افتادند. اگر حمایت شخص امام و همراهی روحانیت در خط انقلاب نبود، چیزی از ارتش بر جای نمی ماند. و معلوم نبود که سرانجام انقلاب و مملکت به کجا منتهی شود.از سوی دیگر توقعات بالا رفته بود و همه در انتظار فرماندهانی مانند مالک اشتر بودند. اگر کوچکترین خدشه ای در پیشینه خدمتی آنان سراغ میداشتند، زیر بار نمیرفتند. یافتن فرماندهان لایق و کارآمد و شجاع و البته مورد تائید انقلابیون کار بسیار دشواری بود.
در این هنگام، گروهکهای ضد انقلاب نیز با سوء استفاده از موقعیت بحرانی کشور و انقلاب در یگانهای نظامی رخنه کرده بودند و هنوز فرمانده در محل کار خود مستقر نشده بود که هیاهو و مخالفت راه میانداختند و ادامه کار وی را غیر ممکن میساختند. تصفیه حسابهای خصوصی برخی از کارکنان نیز جایگاه خاص خود را داشت و فرصتی برای خودنمایی و بروز هرج و مرج یافته بود. حتی گاه صدای شوم گروهکها از دهان انقلابیون کم تجربه شنیده میشد که میگفتند: ما انقلاب کرده ایم، دیگر فرمانده برای چه. بالا دست و زیر دست معنا ندارد، تا دیروز شما فرمانده بوده اید. از امروز ما، و یا میگفتند ارتش ما توحیدی است هر کس تقوای بیشتری دارد باید میدان دار باشد. بیشتر تاکیدشان بر این بود که باید شورایی عمل کنیم و شعارهایی از این قبیل. اینها جزئی از مشکلات عدیده و عمده ای بود که سرلشکر قرنی و فرماندهان آینده ارتش با آن مواجه بودند و مقابله با آنها بسیار با اهمیت بود. در چنین اوضاع و احوالی نقش و اهمیت کمیته انقلابی ارتش و کمکهایی که میتوانست به مرحوم قرنی رئیس ستاد منتخب حضرت امام بکند به خوبی روشن میشد.
پایان کار همراهان قرنی
در این روزها آنچه که بیش از همه آشکار شده بود، فقدان آگاهی و توانایی همراهان قرنی بود که پریشان و سرگردان، دور خود میچرخیدند و قرنی نیز از آنان به کلی قطع امید کرده بود.
آنان که در این یک هفته ده روز دنبال تقسیم ارث و میرات انقلاب بودند، با یک حادثه ناگهانی، میدان را واگذار کردند و رفتند، قضیه این بود که رئیس این تیم هنگام مصاحبه با یکی از خبرنگاران خارجی به او میگوید، از قول من به آمریکاییها بگو، نگران نباشند، من حافظ منافع آنان خواهم بود. موضوع اتفاقی درز میکند و روی آنتنهای جهانی رفته و به روزنامهها میکشد. بین اعضای گروه اختلاف میافتد و سرهنگ فروزان از تجمع وادامه کار آنان جلوگیری میکند. چند روزی از انقلاب گذشته بود، قرنی گفت برای لشکر ارومیه چه فکری کردهاید؟ گفتم: سرهنگ ذکیانی و سروان فتورایی که از افسران انقلابی هستند، خلاء فرماندهی را تا امروز پر کردهاند. ایشان گفت، موقعیت لشکر خطرناک است و به فرماندهای قدرتمند و کاردان نیاز دارد. موضوع را با دوستانمان در میان گذاشتم و خود نیز ساعت ۱۲ شب با سرگرد غلامحسین اوجی که در ستاد مرکز پیاده شیراز خدمت میکرد و شناسایی خوبی بر روی افسران پیاده داشت تماس گرفتم، ایشان سرهنگ فرهنگ کوثر را معرفی نمود که از استادان قدیمی کمیته تکاور بود. و سال ۴۵ در این دوره با او آشنا شده بودم. او در بین نامزدهای این ماموریت امتیاز بیشتری آورد و قرنی حکم وی را صادر کرد و عازم ارومیه گردید.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401