ارتش در دیده و شنیده ها (12)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۶
فشرده ای از دیدهها و شنیدههای سرهنگ سید محمد علی شریفالنسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / عزیمت به مدرسه علوی – اجتماع دوستان در مدرسه علوی – ارتش و پیروزی انقلاب
عزیمت به مدرسه علوی
فردای آن روز صبح روز یکشنبه 22بهمن دو نفرمان از حوالی میدان توحید، با اتومبیل شخصی، وارد خیابان باقرخان شدیم که ضلع جنوبی بیمارستان امام خمینی کنونی است. پادگان آمورشی در شمال خیابان توسط نیروهای مردمی درگیر بود. عدهای مسلح بر سر دیوارها به طرف، سربازها نشانه میرفتند و مردم نگران و مضطرب نظاره گر صحنه بودند.
لحظه ای توقف كردیم که شاید کاری از دستمان براید، دیدیم نه با مردم میشود سخن گفت نه با سربازان. نگران بودیم که اسلحه دست مردم قابل کنترل نباشد وجنگ و برادر کشی به وقوع بپیوندد. راه خود را در پیچ و خم خیابانها ادامه دادیم. دیدیم یکی از مراکز عمده سلاح و مهمات ارتش در پادگان فیشرآباد محلی که امروز به آن پارک هنرمندان میگویند به دست نیروهای مردمی سقوط کرده است و مردم، هریک چند قبضه اسلحه بغل گرفته و با خوشحالی با خود میبرند. و ما نگران شدیم از اینکه انقلاب چه مشکلاتی را در پیش خواهد داشت.
حرکت ما در آن روز به مقصد اقامتگاه حضرت امام به کندی صورت میگرفت و گاه دقایقی را در پستهای بازرسی به چون و چرا میگذراندیم تا بالأخره نزدیک ظهر، اتومبیل خود را در یکی از کوچهها پارک کردیم و در میان ازدحام مردم، خود را به خیابان ایران و منزل آقای دکتر واعظی رساندیم. همسر ایشان ما را به ناهار دعوت کردند، نمازمان را خواندیم و همراه ایشان راه افتادیم. مسیر تا اقامتگاه غرق در جمعیت و نشاط مردمی بود. بعضی از همرزمانمان را هم میدیدم که برای ابراز وفاداری به حضرت امام، اسلحه و گاه قطعاتی از تجهیزات نظامی را با خود میآوردند. خانمدکتر واعظی با داشتن پلاکاردی که ایشان را عضو تیم پزشکی معرفی میکرد، به سختی راه را میگشود و ما را با خود میبرد تا بالأخره وارد مدرسه علوی شدیم. ایشان ما را تا خیمه بزرگی همراهی کرد و خود بازگشت.
اجتماع دوستان در مدرسه علوی
سرگرد محمدرضا رحیمی و محسن رفیقدوست منتظر ما بودند، من آنان را برای اولین بار ملاقات میکردم. ولی اقاربپرست، آنان را از قبل میشناخت. هر دو به شدت علاقه داشتیم به زیارت حضرت امام نائل شویم. گفتند، این کار را بگذارید برای فرصت مناسب تر. فعلا تکلیف سلاح و مهمات و قطعاتی را که نظامیان با خود میآورند روشن کنید. مشغول کار شدیم حجم کار زیاد بود و اغلب نمیشد بفهمی این قطعه متعلق به کدام اسلحه و چه وسیله ای است؟ در این میان قطعات جدا شده از توپ، تانک، هواپیما، هلیکوپتر و موشک ورادار فراوان به چشم میخورد.
یکی دو روز مان به این صورت گذشت.به سرگرد رحیمی گفتم: وقت خود را اینجا هدر ندهیم. موقعیت حساس و دقیق ارزشمند است. ارتش با هرج و مرج و بی نظمی مواجه شده و پادگانها در حال سقوط است، باید به فکر مشکلات بعد از پیروزی باشیم.انقلاب و مملکت به نیروی نظامی مقتدر و منظم نیازمند است. باید سریعاً دست به کار شویم وگرنه همه تلاشها و فداکاریها به هدر خواهد رفت.
پیشنهاد من پذیرفته و قرار شد برای این کار فروزان، نامجو، کلاهدوز و سلیمی احضار شوند و طرح سازماندهی و انسجام ارتش برای رویت حضرت امام آماده گردد.
سرلشکر محمد سلیمی فرمانده سابق ارتش در این زمان درجه سرگردی داشت. او استاد دانشکده مخابرات ارتش و افسری متدین و سخنور و دانشمند بود. وبا اغلب علما و دانشمندان و اساتید دانشگاه آشنایی و دوستی داشت. دوستانمان یکی پس از دیگری وارد شدند و ستوان یکم عبدالله نجفی فرمانده اسبق نیروی زمینی نیز همراه آنان بود. حساب روز از دستمان رفته بود. از سرهنگ فروزان پرسیدم از دانشکده فرماندهی و ستاد چه خبر؟ گفت: دانشکده فرماندهی و ستاد به آتش کشیده شد و تعطیل گردید.
برای مشاوره تشکیل جلسه دادیم و طرح خودرا با حاج احمد آقا خمینی در میان گذاشتیم. موضوع از طریق ایشان به عرض حضرت امام رسید، آیتالله ربانی شیرازی را رابط با ما قرار دادند.
رئوس کلی این طرح عبارت بود، از بازسازی نیروهای مسلح برای دفاع از تمامیت ارضی کشور،ایجاد ارتش مردمی برای حراست از نظام اسلامی و تاسیس ارتش پاره وقت برای کمک به نیروهای مسلح در جنگهای بزرگ،که این بخش در شهریور ماه ۵۸ در عقیدتی سیاسی ستاد مشترک با نظارت مستقیم حضرت آیتالله خامنهای و شهید کتر مصطفی چمران کامل شد و به فرمان حضرت امام، در آذر ماه ۵۸ بانام بسیج ملی و ارتش بیست میلیونی، مقاومت اعلام موجودیت کرد.
آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی را که عالمی فرهیخته و مجاهدی نستوه بود، برای اولین بار میدیدم با شرح مختصری از سابقه و عملکرد هستههای مقاومت و ارتباط با آقای موسوی اردبیلی و دیگر بزرگان انقلاب به زودی خط اعتماد بین ما برقرار شد. به خصوص که سرگرد رحیمی را اغلب علما و ردههای بالای انقلاب از سالها پیش میشناختند و با او به عنوان یک نظامی دانشمند، قران شناس، و مبارز در ارتباط بودند. رابط حضرت امام، چکیده موضوع را به عرض رساندند. اقای ربانی شیرازی به ما گفتند که دو روز قبل، یدالله فرازیان به اتفاق تعدادی از همکاران نظامی خود از جمله سید رحیم حسینی، کمال خالقیان، علی عسکری، عبدالرضا نظریزاده کرمانی، علی اکبر بوستانی، نورالدین شریف عسکری و هدایتالله حاتمی در همین محل با حضرت امام ملاقات و گفتگو داشتهاند. آیتالله ربانی شیرازی در روز 17 اسفند 1360 در حالیکه از شیراز جهت شرکت در شورای نگهبان عازم تهران بودند در سانحه اتومبیل به رحمت ایزدی پیوستند.
ارتش و پیروزی انقلاب
در مدرسه علوی در حال عملیاتی کردن طرح خود بودیم. ساعت 14روز شنبه ۲۱ بهمن خبر اعلام بی طرفی ارتش را از رادیو و تلویزیون دریافت داشتیم، هر چند بدنه سالم و متعهد ارتش خیلی پیش از آن وفاداری و همبستگی خود را با مردم به مرحله اثبات رسانده بود، اما به هر حال این خبر در حکم تیر خلاص به رژیم سلطنتی بود.
برای دقایقی از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم. آقای موسوی اردبیلی از این لحظه، رسماً نماینده حضرت امام در ارتش شدند و فرمودند با این نامه خود را سریعا به سرلشکر قرنی معرفی کنید.
سرلشکر ولیالله قرنی از یاران وفادار حضرت امام و از اعضای شورای انقلاب، چند روزی بود که ستاد خود را در مدرسه علوی تشکیل داده بود و تعدادی از نظامیان قدیمی اطراف او گرد آمده و مشاغل کلیدی رابین خود تقسیم کرده بودند. دوستانمان صلاحیت بعضی از ایشان را زیر سئوال برده و از همکاری به آنان اکراه داشتند. ماموریت مشکل شده بود، اما باید راهی برای انجام آن پیدا میکردیم.
با اعلام بی طرفی ارتش، شماره معکوس سقوط رژیم آغار شده بود و ساعاتی بعد فرمان کوبنده حضرت امام (ره) برای در هم شکستن دژ حکومت نظامی شاه به حمدالله کارساز افتاد و مردم قهرمان و حماسه ساز ایران به خیابانها ریختند و آخرین امید آمریکا و ژنرال هایزر را برای کودتا در هم شکستند و انقلاب شکوهمند اسلامی که نتیجه مستقیم رهبری داهیانه حضرت امام و ایثار و فداکاری مردم و همدلی و همگامی ارتش بود، در روز 22 بهمن 57 به پیروزی رسید.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401