ارتش در دیده و شنیدهها (2)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱
فشرده ای از دیدهها و شنیدههای سرهنگ سید محمد علی شریفالنسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / چهرههای شاخص
چهرههای شاخص
سپهبد کاتوزیان در رأس یکی از ادارات حساس ستاد ارتش با اغلب علما، رهبران مذهبی، دانشگاهیان و فرهیختگان جامعه ارتباط داشته، علاوه بر تخصصهای نظامی، از فقه و علوم اسلامی نیز بهره مند بودهاست.
رژیم سابق به سرتیپ مومنی، در درجه سروانی ماموریت میدهد، برای نخستین بار موقوفات، اموال، املاک، درآمدها و هزینههای آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را سازماندهی و تنظیم نماید.
ماموریت انجام میشود و گزارش نهایی مورد توجه مقامات آن روز قرار میگیرد و کتاب سال شناخته و منتشر میشود. هنگامیکه میخواهند به ایشان پاداش بدهند، میگوید خادمیِ افتخاری حضرت را بر هر مقام و موقعیتی ترجیح میدهم. سرتیپ مومنی در آغاز پیروزی انقلاب، معاونت مالی وزارت دفاع را عهده دار بود و این داستان را خود دریکی از سفرهای زیارتی در حالیکه ملبس به لباس خادمی حضرت رضا (ع) بود برای من تعریف کرد.
درگذشت سپهبد ضرغامی، از فرماندهان قدیمی نیروی زمینی هم شنیدنی است. در سفری که به اتفاق تعدادی از دوستان به عتبات عالیات داشتیم. آقای دکتر محمد امینی رئیس کتابخانه علامه امینی در شهر نجف که کوچکترین فرزند این عالم بزرگوار میباشد و این کتابخانه را بعد از سقوط صدام باز پسگرفته، برایمان چنین تعریف کرد: پدرم در جلسه ای در تهران، به سپهبد ضرغامی که با اغلب علما و رهبران مذهبی ارتباط داشته میگوید، شنیدهام شما کتابخانه بزرگ و ارزشمندی دارید. او میگوید بله، برای بازدید تشریف بیاورید و این کار انجام میشود. علامه امینی، تلاش و سلیقه ایشان را در جمع آوری کتب نفیس و کمیاب میستاید و میخواهد راهی برای انتقال کتابخانه به نجف پیدا کند. سپهبد ضرغامی میگوید حرفش را نزنید، این کتابخانه به جان من وابسته است هرگاه نیاز بود تشریف بیاورید استفاده کنید.
مرحوم علامه در مجلس دیگری که تعدادی از بزرگان دانشگاهی و روحانی حضور داشتهاند میگوید “نجف از لحاظ کتاب و کتابخانه در محرومیت قرار دارد” هرکس برابر توانایی خود کمک کند. علامه به سپهبد ضرغامی میگوید، شما در این راه چه خواهید داد. پاسخ میدهد، در راه مولایم بالاتر از جانم را خواهم داد. چند روز بعد علامه با کامیون به منزل وی مراجعه میکند. ضرغامی از ایشان استقبال میکند، علامه میگوید آمدهام ببینم به قول خود وفا میکنید. میگوید قول من چه بوده است؟ علامه میگوید شما در آن مجلس در حضور بزرگان گفتید برای مولای متقیان(ع) بالاتر از جانم را خواهم داد. آمده ام کتابخانه را که بالاتر از جان شماست به نجف ببرم. ضرغامی خود را در تنگنا میبیند و با لبخندی دلنشین به ابتکار علامه آفرین گفته و رضایت خود را اعلام میدارد.
دکتر محمد امینی دفتر بزرگی را به ما نشان داد که علامه با خط خود حدود 5000 جلد کتاب اهدایی سپهبد ضرغامی را با مشخصات کامل ثبت کرده بود.
مرحوم سرهنگ نوروزی فرسنگی، نویسنده کتاب «ناگفتههایی از زندگی سپهبد قرنی» میگوید: در بررسی سوابق فرهیختگان نظامی به افسری برخورد کردم به نام سرتیپ بختورتاش که پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی، در درجه سرگردی در دانشکده افسری، کتابی به نام نبردهای حضرت محمد (ص) به رشته تحریر درآورده و از طرف حضرت آیتالله مرعشی نجفی تقدیرنامه درخشانی دریافت داشته که زینت بخش کتاب شده است.
متاسفانه در سالهای پیش از انقلاب، فرصت برای عرضه استعدادها، و نشان دادن روح فداکاری و میهن دوستی نظامیان کمتر وجود داشته است.
معهذا نقاط درخشانی از وفاداری و خلوص ارتش ایران در حافظه تاریخ وجود دارد که ذکر معدودی از آنها به بحث ما کمک میکند.
زمانیکه شاه اسماعیل صفوی با ارتش عثمانی میجنگید، در لحظاتی که قوای قزلباش و سربازان فداکار او مهمات خود را رو به پایان میبینند، با نیزه و شمشیر به جان دشمن میافتند و تا آنجا پیش میروند که توپخانه قدرتمند او را از کار میاندازند.آنان با شجاعت و شهامت، خون پاک خویش را به نهال نوپای مذهب تشیع نثار میکنند.
در اواخر دوران قاجار و در جنگ جهانی اول، ایران برای نجات مملکت از شر اشرار و بیگانگان تلاش و کوشش چشمگیری داشته است. دبیر تاریخ ما حکایت میکرد که فرمانده یکی از پایگاههای مرزی غرب کشور، تمامی افراد خود را از دست داده بود، و همچنان در مقابل قوای انگلیس مقاومت میکرد. دشمن که عبور خود را از این گذرگاه سخت، غیر ممکن میدید، دست به ابتکار میزند و به او پیام میدهد و میگوید، اکنون که نیروهای خود را از دست دادهای، دست از مقاومت بردار و تسلیم شو، ما به تو نشان قهرمانی خواهیم داد. پاسخ میدهد، من هنوز صد تیر فشنگ با خود دارم، نود و نه تیر آن را برای شما و یک تیر را برای خود گذاشتهام. کشته شدن در سنگر دفاع از کشورم را به زنده ماندن در کنار شما ترجیح میدهم. سرانجام شهادت را به جان میخرد تا ایران زنده بماند.
وقتی این رویداد تاریخی را برای یکی از همرزمانم که با مناطق نظامی و کوهستانهای غرب کشور آشنایی داشت، نقل میکردم گفت این اتفاق در گردنه پاتاق کرمانشاه روی داده که یک تیرانداز قادر است یک ستون نظامی را ساعتها متوقف کند.
به گواه تاریخ، در دوران سلطه پهلوی، نظامیان بسیاری در مقابل انحرافات رضاخان و پسرش آشکار و پنهان به مبارزه برخاستند و زجر و شکنجه، تبعید و اعدام را برای خود خریدند. هم اکنون فهرست بیش از صد نفر آنان در دست است که اسامی قید شده در آن هنوز در قید حیاتند که به زندانهای طویلالمدت محکوم شده و با وقوع انقلاب اسلامی، از زندانهای مخوف شاه خائن آزاد شدند. شاید مردم شریف ما ندانند که ما در ارتش بیش از 50نفر زندانی که بیش از 3سال زندان بودند و حتی زندانیان با حدود 11سال و 13 سال زندان داشتهایم و تعدادی نیز به اعدام محکوم و تعدادی نیز با حبس ابد محکوم بودهاند. هم اکنون در حال زندگی و خدمت به جمهوری اسلامی میباشند.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401