banner

ارتش در دیده و شنیده‌ها (1)

تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰

فشرده ای از دیده‌ها و شنیده‌های سرهنگ سید محمد علی شریف‌النسب قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی / مقدمه – ارتش در پیشبرد جامعه – ارتش و اعتقادات مذهبی

مقدمه

ارتش ما مردمی و وابسته به میهن بزرگ اسلامی است. روزی که من و امثال من کسوت مقدس سربازی را برگزیدیم هدفمان حراست از استقلال و تمامیت ارضی کشورمان ایران بوده است.

ما همه عشق به ارتش و نظام را از مولایمان علی علیه‌السلام آموخته‌ایم. آن اسوه جوانمردی و شجاعت، سرباز را  ستونی می‌داند که کاخ عظمت و استقلال مملکت بر دوش او استوار است، و در قداست کسوت مقدس سربازی نیز می‌فرماید:

پیراهن سربازی زرهی آهنین است که دست فداکاری و ملیّت، آن را بر اندام جوانمردانی خونگرم و فعال می‌پوشاند، این جامۀ فاخر در دنیا، لباس شرافت و پس از مرگ حریر بهشت خواهد بود.

آری آمده بودیم که از فرهنگ دیر پای میهنمان و از ناموس و دینمان و مذهب تشیع،که بزرگترین پایگاه آن سرزمین کهنسال ماست دفاع کنیم. آمده بودیم که راه علی علیه‌السلام را دنبال کنیم.

 

پدر من از طریق کسانی که در نجف به خدمت حضرت امام شرف یاب می‌شدند، همین سوال را کرده بود، ایشان فرموده بودند، تا زمانی‌که در خدمت اسلام و مسلمین است، حقوق وی بلا اشکال خواهد بود.

 

ارتش در پیشبرد جامعه

ارتش ایران با داشتن افسران و درجه‌داران خود ساخته، فهیم و سرد و گرم چشیده برای سربازانی که از اقوام و فرهنگهای مختلف در سربازخانه‌ها گرد آمده بودند، حکم مدرسه و دانشگاه داشت. فرماندهان برای سربازان در کمال سختگیری و خشونت، البته پدرانه، نقش مربی را داشتند. معروف بود که فرمانده پدر و سر گروهبان مادر یگان نظامی است. سربازان که گاه فاقد هرگونه تجربه، چشم و گوش بسته و در کمال پاکی و صفا، خدمت مقدس سربازی را پذیرفته بودند، بعد از 2 سال زندگی بسیار سخت شبانه روزی، علاوه بر آشنایی با فنون رزم و ایثار، با دنیایی از شناخت اجتماعی و مهارت زندگی به زادگاه خود بر می‌گشتند.

هموطنانمان می‌گفتند فرزندانمان را به سربازی می‌فرستیم تا مرد کار و زندگی شوند. جامعه برای کسی که خدمت سربازی را پشت سرگذاشته بود، ارزش و معنویت قائل بود و سربازان با برخورداری از آموخته‌های خود، با اعتماد به نفس به جامعه قدم می‌گذاشتند و یادگیری‌های آنان در رشد جامعه و در تربیت فرزندانشان اثرگذار بود.

 

ارتش و اعتقادات مذهبی

بهترین مراسم عزاداری در ایام محرم در پادگان‌ها بر پا می‌شد و فرماندهان تا نیمه‌های شب در کنار سربازان خود به عزاداری و سینه زنی می‌پرداختند و رژیم حاکم هرگز قادر به قلع و قمع این احساسات نبود.

عزاداری‌های ما در کنار سربازان که صدها کیلومتر و ماهها از خانواده خود دور افتاده بودند، تجسم کامل غربت و مظلومیت خاندان اهل بیت (ع) درروز عاشورا بود و مفهومی فراتر از سوگواری‌های متداول در شهرها داشت. سربازان متدین و آشنا به مسائل مذهبی در پادگان مورد احترام بودند. نمازخانه پادگان، بوسیله آنان اداره می‌شد و فرماندهان در کارهای حساس و دفاتر خود از آنان استفاده می‌کردند. در سربازخانه‌ها عقیده و ایمان و راستی و جوانمردی امتیاز بود. دروغ، گزارش کذب نام داشت و گناهی بزرگ بود. سواد آموزی در پادگان‌ها جایگاه والایی داشت و در برنامه آموزشسربازان منظور شده بود.

دانشکده افسری به‌عنوان جوانترین مرکز فرهنگی ارتش، خود کانون بزرگ سازندگی و تربیتی بود. بهترین جوانان مملکت با برترین خصائل و امتیازات جسمی و روحی آمده بودند، تا با رموز جوانمردی و فداکاری و ایثار در راه ملت و مملکت آشنا شوند.

فرماندهان و استادان دانشکده افسری، از بین شایسته‌ترین افسران ارتش انتخاب می‌شدند و همان روزهای نخستین به دانشجو می‌آموختند که “ما نوکر کسی نیستیم، تابع مقرراتیم” دانشجویان در بالای ورودی ساختمان شماره 4، کتیبه زیبایی می‌دیدند که نوشته بود ” من آمده ام جان خود را در راه وطن و سربلندی ایران فدا کنم.” و از همان روز نخست خود را با همه سختی‌ها برای این آرمان بزرگ آماده می‌کردند.

دانشجویان مذهبی در این محیط فرهنگی پیشتاز و مورد احترام همرزمان و فرماندهان خود بوده و نقش مبلغ داشتند. آمار نماز گزاران و روزه بگیران از حد متوسط جامعه به مراتب بالاتر بود. سحر‌های ماه مبارک رمضان در سرمای زیر 20 درجه با معنویت خاصی گرد هم می‌آمدند و فرماندهان نیز برای رفاه آنان قدم‌های موثری بر می‌داشتند. اجتماع دانشجویان روزه بگیر در مراسم افطار و سحر شکوه خاصی داشت و خاطره شیرین آن، هنوز بعد از سال‌ها نزد همه ما زنده مانده است. به برکت ماه مبارک رمضان، دانشجویان مذهبی سال‌های مختلف، شناخت و انس و الفت بیشتری باهم پیدا می‌کردند. که خود سرآغازی بود برای حرکتهای بزرگتر.

در سال 1349 دانشجویان با خودیاری مالی و حمایت برخی از فرماندهان، موفق به ایجاد نمازخانه زیبا و باشکوهی در یکی از ساختمان‌های مسکونی دانشجویان شدند. تأثیر مستقیم شخصیت نامجو و همت دانشجو همایون‌نسب و دوستان و همدوره‌های متعهد وی در این کار شنیدنی است. از آن پس شب‌های جمعه، مجلس آشنایی با قرآن و نهج‌البلاغه و سیره اهل‌بیت (ع) در این نمازخانه برپا بود و در مناسبت‌های مذهبی، هماهنگ با جامعه مراسم خاص برگزار می‌شد.

پرونده‌های کارکنان ارتش نشان می‌دهد که مسائل عقیدتی در جذب نظامیان نقش عمده‌ای داشته و در گارد شاهنشاهی، چنین حساسیتی حاکم بوده، حتی شاه از داشتن انسان‌های سست عنصر و کم عقیده در گارد جاویدان و در میان محافظیین خویش بیم داشته است.

دوستانمان در گارد شاهنشاهی می‌گفتند، وقتی در 21 فروردین 44 سرباز شمس‌آبادی نگهبان کاخ به ترور شاه اقدام نمود و او را در حال فرار هم تعقیب کرد که به کشته شدن دو نفر از محافظان وی به نام لشکری و بابائیان انجامید، مدتی شاه، با سپهبد هاشمی‌نژاد، فرمانده گارد، سرسنگین بود. همسر ‌هاشمی‌نژاد، ندیمه مادر شاه، به تکاپو می‌افتد و سرانجام مادر شاه در یکی از میهمانی‌ها خطاب به فرزندش می‌گوید:مبادا این سید اولاد پیغمبر را اذیت کنی. شاه نیز در مراسم سلام رسمی، چند روز بعد با هاشمی‌نژاد که از ترس کمی دورتر می‌ایستاده، دست می‌دهد و قضیه را تمام شده تلقی میکند. این حادثه تا حدودی نشانگر اعتقادات هرچند ضعیف و اثرگذار در جذب پرسنل نظامی بوده است.

در گارد شاهنشاهی آن روز به چهره‌های ارزنده و کم نظیری، مانند شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام بعدی سپاه پاسداران، شهید سرلشکر شریف اشراف معلم قرآن و قهرمان شجاع و پیشتاز کردستان و مرحوم سرتیپ سید نورالدین مکی و شهید سرتیپ سید علی‌اکبر هاشمی و صدها افسر و درجه‌دار با اخلاص دیگر مانند شهید سروان اکبری محافظ سرتیپ فلاحی برمی‌خوریم که بعد از پیروزی انقلاب داوطلبانه رهسپار کردستان و نقاط آشوب زده شدند تا از کیان اسلام و انقلاب دفاع کنند.

منبع : ارتش در دیده‌ها و شنیده‌ها - سرهنگ سید محمدعلی شریف‌النسب - انتشارات ایران سبز1401

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign