شهید آوینی (ارتش در دیده و شنیده ها)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۸
ماجرای آشنایی سرهنگ شریفالنسب با شهیدآوینی
شامگاه روز سیزدهم مهر یعنی 14 روز از آغاز جنگ گذشته، در حالی که مشغول آموزش نیروها و تقسیم کار برای عملیات شبانه و حفظ و حراست از شهر بودم، سه نفر درمقابل سکوهای مسجد جامع خرمشهر از خودروی سیمرغ با آرم جهاد سازندگی تهران پیاده شدند و پس از گفت و گو و دریافت گزارش از رزمندگان اطراف مسجد، توجهشان به سخنان من جلب شد، جوانی که سرپرستی این تیم را بر عهده داشت و بعدا مشخص شد، شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی میباشد، دوربین را به طرف من آورد. من که امیدی به زنده ماندن خود نداشتم، بر آن شدم که از این فرصت خوب استفاده کنم و فداکاری و همکاری صمیمانه و موثر ارتش، سپاه و نیروهای بومی را برای هموطنانم و ثبت در تاریخ بازگو کنم.
شهید آوینی با آرامش و وقار خاصی، نیت باطنی من را خواند و با حوصله ای که در نگاه نافذ او یافتم، سند زندهای از قهرمانیهای آن روز رزمندگان اسلام و شکست غافلگیرانه و تحقیرآمیز عراقیها در گمرگ خرمشهر ضبط کرد، که در بر دارنده دنیایی اعتقاد، روحیه، آموزش نظامی و جنگ روانی علیه دشمن است. شهید آوینی در این فیلم با ثبت و بهرهگیری از احساس و عشق و ایثار رزمندگانمان و گفتار آرام و معنوی خویش، جبهه اسلام را تشویق و تقویت میکند. او با نشان دادن صحنههای زیبا و باشکوهی از تانکهای سوخته در حال فرار دشمن به تمام مردم ایران از رزمندگان تا نیروهای پشت جبهه امید میبخشد و رعب و وحشت عجیبی در دل نیروهای متجاوز ایجاد میکند. این فیلم تحت عنوان “فتح خون” در روز 23 مهر 59 از طریق صدا و سیما پخش شد و در حالی که تاثیر روانی آن در سراسر کشور و بخصوص شهرهای مرزی و جبهههای نبرد بسیار عظیم بود، به دلیل نامعلومی دیگر تکرار نشد و این مشکل تا سالها بعد ادامه داشت. در سالهای اخیر این فیلم مورد بازنگری و توجه کارشناسان و مراکز و دانشگاههای نظامی قرار گرفته و در دهه فجر، هفته دفاع مقدس و در آزادسازی خرمشهر چندین بار پخش میشود.
در روزهای پرحماسه خون و آتش خرمشهر، روز 19مهر، دشمن به دلیل ناتوانی در تصرف شهر 20کیلومتر دورتر بر روی کارون پل زد تا یکی دو ساعته خود را به بهمنشیر و کارون برساند و کار خرمشهر و آبادان را یکجا تمام کند. روز 24مهر با شهادت حجتالاسلام شریف قنوتی و سروان اصلانی و سروان تهمتن از فرماندهان رشید دانشکده افسری و دیگر عزیزان شهید، خرمشهر، خونین شهر نام گرفت و تخلیه خرمشهر در روز 2آبان به دستور ستاد عملیاتی انجام گرفت.
پیش از ورود من به خرمشهر در روز 8 مهر، سروان جوانشیر از فرماندهان شجاع و سلحشور دانشکده افسری که با دانشجویان زیر امر خود به کمک گردان دژ رفته بود، در نبردی نابرابر، مظلومانه به شهادت رسیده بود و سروان مصطفی کبریایی معاون گردان دلاور دژ نیز که از 10روز قبل از جنگ با نیروهای جان بر کف جهانآرا در مقابل عراقیها ایستادگی کرده بود در 17مهر شجاعانه به شهادت رسید.
دیدارهای بعدی من با شهید سید مرتضی آوینی در جبهه آبادان و روزهای بعد از تخلیه خرمشهر اتفاق میافتاد که به دلیل مصادف شدن آن ایام با محرم و صفر او را اغلب در کنار رزمندگان بومی خوزستان که مشغول عزاداری و مراسم سینه زنی بسیار با شکوه و سنتی خود بودند میدیدم.آنچنان غرق بود که دقایقی من را در کنار خود حس نمیکرد. نمی فهمیدم که او با دید عرفانی خود در این مراسم چه میبیند که من نمیبینم و از این بابت به کمبودی که داشتم تاسف میخوردم.
او به این مراسم صمیمانه عشق میورزید و حرکات سینه زنان را دقیقا با دوربین خویش دنبال میکرد، گویی به تمام معنا محو حماسههای کربلا و جانبازی حسین بن علی (ع) و یاران باوفایش بود. در یکی از این شبها که به اتفاق سروان حسن اقاربپرست به دیدار جمعی از همرزمان بومیرفته بودیم، شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی را بار دیگر در حال فیلمبرداری از مراسم عزاداری ملاقات کردیم. یکی دو روز بود که از پیروزی بزرگ ذوالفقاری در روز نهم آبان 59 میگذشت. یک لحظه به فکرم رسید که از او درخواست کنم لحظاتی را به ضبط این پیروزی با روایت و بیان سروان حسن اقاربپرست که از روز هفده مهر در خرمشهر داوطلبانه به کمک من آمده بود و در عملیات ذولفقاری به عنوان هماهنگ کنند نیروی مردمی و نظامی حضور فعال داشت، اختصاص دهد. ایشان استقبال کرد. میدانستم اقاربپرست به این سادگی قبول نمیکند و آن را ریا و خودستایی میپندارد. با زمینه چینیهای زیادی که کردم موفق نشدم. اگر چنان شده بود امروز افسوس آن روزهای پرشکوه را نمی خوردیم که چرا از حماسه بزرگ پیروزی ذوالفقاری اثر گویایی در دست نداریم.
در خاتمه نکته جالبی به خاطرم آمد که اشاره به آن خالی از لطف نیست.بعد از پایان جنگ بارها به موسسه فرهنگی شهید آوینی مراجعه میکردم و با این پاسخ مواجه میشدم که چنین سندی در آرشیو ما موجود نیست ولیکن مشخصات آن ثبت شده است تا اینکه قریب به 30 سال بعد بار دیگر از سیما پخش شد که خوشبختانه نسخه ای از آن به دستم رسید.
چندی بعد در منزل بودم، تماس گرفتند و پرسیدند :منزل شهید شریفالنسب اینجاست؟
گفتم بفرمایید. گفت، من سرهنگ بختیاری هستم از سازمان حفظ آثار نیروی زمینی ارتش و میخواهیم برای تهیه زندگی نامه شهید با یکی از اعضای خانواده صحبت کنیم.گفتم شما حتی با خود آن شهید هم میتوانید صحبت کنید با تعجب پرسید منظورتان چیست
گفتم توفیق شهادت برای این سرباز کوچک حاصل نشده اما برای حفظ آثار شهیدان والامقام آماده همه گونه همکاری هستم. ایشان که غرق تعجب شده بود، گفت مدتها بود اکثر نهادها از جمله بنیاد شهید را جستجو کرده و نتیجه نگرفته بودیم تا اینکه شماره شما را از طریقی به دست آوردیم. تنها مدرک موجود ما حلقه فیلمی با اثر شهید آوینی است که روی آن هم به صورت چاپی نوشته شده بود: شهید سرگرد شریفالنسب ما نیز تاکنون آن را به تعداد زیادی تکثیر و با همان عنوان برای کلیه واحدهای آموزشی مان ارسال کرده ایم.
شهید آوینی با ایمان و شجاعتی غیر قابل وصف در میادین خطر در جبهههای خرمشهر و آبادان دوش به دوش رزمندگان به دنبال ثبت حقایق و حماسهها بود و سهم او در تشویق و تهییج رزمندگان و تداوم مقاومت در 8 سال دفاع مقدس کم نظیر و نقشی الهی و آسمانی است.ارزش کار بزرگ این شهید عزیز در ثبت وقایع نخستین روزهای حماسه اکنون روز به روز آشکارتر میشود چرا که اگر عشق و ایثار و همت او نبود، امروز از یاد و خاطره مقاومت پرشکوه مردمی خرمشهر اثری در دست نبود.او به راستی هنرمندی مسلمان،متعهد و سربازی لایق برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. یاد او و همه شهدای انقلاب و دفاع مقدس گرامی باد.
منبع : ارتش در دیدهها و شنیدهها - سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب - انتشارات ایران سبز1401