به مناسبت سالگرد شهادت شهید صیاد شیرازی
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
چرا صیاد دلها؟! – سرهنگ احمد حسینیا
اولین نکتهای که با یادآوری و یا شنیدن نام شهید سپهبد صیادشیرازی در ذهن هر شخصی متبادر میشود، حضور او در میدان جهاد و نبرد و فداکاریهایش در هشت سال دفاع مقدس است. این انطباق ذهنی با چنان موقعیتی فقط جنبة زمانی و تاریخی ندارد، بلکه ویژگیهای فرماندهی و اخلاقی شهید صیاد نیز به گونهای بود که میتوان از او بهعنوان یک قهرمان و الگوی مجاهد فیسبیلالله یاد کرد.
کسانی که حتی پس از پایان جنگ تحمیلی و در مسئولیتهای بعد از فرماندهی نیروی زمینی او را دیدهاند، در این نکته که در هر موقعیت و شغلی همواره در حال تلاش و جهاد بود، اتفاق نظر دارند. زندگی و شخصیت شهید صیادشیرازی نشانگر این واقعیت است که نمونهای بارز و برجسته از الگوی قهرمانی و جهاد است، البته قهرمانی او از نوعی است که خودش توصیف کرده و در این مورد میگوید:
«قهرمان کسی است که در جهاد اکبر بر نفس امارة خود غالب آمده باشد. آن طوری که آرزوی یکبار غفلت کردن و خدا را از نظر دور داشتن را در دل شیطان به گور فرستد. قهرمان کسی است که در وابستگی به خدا و خط ولایت آن چنان آب دیده و توامند شده باشد که با اطمینان قلبی، مهیای انجام هر تکلیفی باشد که از محور ولایت بر عهدة او بسپارند. قهرمان کسی است که دل به دنیا نسپرد و در التهاب (شتافتن) به دیار دوست سر از پا نشناسد.»
چنانکه خواهیم گفت شهید صیادشیرازی از جنبة فرماندهی و مدیریت نیز الگوی شایستهای است. وی در سال 1351، پس از گذراندن آموزش زبان انگلیسی برای آموختن دورة تخصصی توپخانه عازم آمریکا شد و پس از بازگشت به ایران در مرکز آموزش توپخانة اصفهان به تدریس افسران دورة عالی رستة توپخانه پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 1358به طور داوطلب با تعدادی از نیروهای مردمی که خودش آنها را آموزش داده بود، به کردستان حرکت کرد و به این ترتیب از همان اولین روزهای نبرد با نیروهای ضد انقلاب، در مناطق مختلف کردستان حضور یافت و با هدایت و فرماندهی و پشتکار شبانهروزی، زمینة موفقیت رزمندگان و سرکوب عوامل ضدانقلاب را فراهم کرد.
شهید صیاد پس از انجام چندین عملیات مختلف، به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد و تا زمان انتصاب به فرماندهی نیروی زمینی در نهم مهر 1360 در کردستان، در عملیاتهای متعددی شرکت کرد. وی در مدت حضور خود درکردستان، قرارگاه عملیاتی شمال غرب و سپس قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را به نام “قرارگاه مشترک حمزة سیدالشهدا” تشکیل داد.
آن شهید بزرگوار در مورد حضور خود در کردستان میگوید:
«با آغاز توطئه سنگین ضدانقلاب در کردستان و بعد از فاجعة شهادت 52 پاسدار اصفهان در جادة سردشت- بانه، همراه با همرزم عزیزم سردار سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی و در معیت سردار سلحشور اسلام، شهید دکتر چمران رحمتاللهعلیه وارد کردستان و شهر سردشت شدم.
با بررسیها و تجربههایی که طی 17 روز در شهر سردشت به عمل آمد، موفق به ارائه طرحی شدم که مورد تصویب رئیس جمهور وقت قرار گرفت و در اجرای آن تقریباً به صورت رسمی در درجة سرگردی مأموریت مقابله با ضدانقلاب را در شهر سنندج دریافت کردم. (اردیبهشت ماه 1359)
به همت رزمندگان اسلام اعم از ایثارگران لشکر 28 نزاجا، تیپ 55 هوابرد، تیپ سوم لشکر 16 نزاجا، برادران سپاه، نیروهای مردمی و پیشمرگان مسلمان کرد، شهرستان سنندج از ضدانقلاب باز پس گرفته شد و محاصره پادگان سنندج شکست و در کمتر از سه ماه شهرهای دیگر شامل دیواندره، مریوان، سقز و بانه نیز آزاد گشت و این جانب بهعنوان هماهنگکننده رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرماندهی عملیات پاکسازی، انجام وظیفه میکردم.
به منظور پاکسازی کامل منطقه از وجود پلید ضدانقلاب با دو درجة موقت (سرهنگی) به فرماندهی غرب کشور انتصاب یافتم و با در کنترل عملیاتی گرفتن لشکرهای 28 کردستان، 81 زرهی، بخشی از لشکر 16، تیپ 23 نیروهای مخصوص، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای انتظامی به این مأموریت پرداختیم.
به موجب سعایتهایی که بر علیه اینجانب و قرارگاه عملیاتی غرب کشور انجام گرفت به دستور رئیس جمهور وقت، حیطة فرماندهی من محدود به کردستان و سپس معزولیت از مسئولیت انجامید و در ضمن به درجة قبلی (سرگردی) تنزل یافتم، همزمان جنگ تحمیلی نیز آغاز شد.
بعد از حدود چهار ماه که بهصورت افتخاری در ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در معاونت طرح و عملیات انجام وظیفه میکردم، از سوی رئیس جمهور جدید (شهید والا مقام آقای رجایی) فراخوانده شدم و با اعطای دو درجه (سرهنگی) مأموریت یافتم که با تشکیل قرارگاه عملیاتی شمال غرب کشور و در کنترل عملیاتی قرارگرفتن لکشر 64 ارومیه، لشکر 28 کردستان، تیپ 23 نیروی مخصوص، تیپ 30 گرگان و نیروهای سپاه و ژاندارمری منطقه به آزادسازی دو شهر اشنویه و بوکان پردازم که الحمدالله ظرف 44 روز مأموریت تحقق یافت.»
یک سال پس از آغاز جنگ تحمیلی و بعد از شهادت سرلشکر فلاحی، سرتیپ ظهیرنژاد به ریاست ستاد مسترک منصوب شد و به فرماندهی نیروی زمینی ارتش به سرهنگ صیادشیرازی محول گردید، ایشان در این خصوص می نویسند:
«در 30 شهریور ماه سال 1360 در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی وارد جبهههای غرب و جنوب شدم. در طول حدود پنج سال انجام وظیفه در مسئولیت خطیر فوق و توفیق حضور در عملیات طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس و دهها نبرد دیگر، به درخواست خود از مسئولیت فرماندهی نزاجا استعفا دادم و بدون وقفه بنا به امر امام راحل به نمایندگی معظمله در شورای عالی دفاع منصوب گردیدم که تا پایان جنگ ادامه یافت. به درخواست ستاد کل نیروهای مسلح و با تصویب رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی کلقوا حضرت آیهالله خامنهای [در مهرماه 1368] به معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب گردیدم و سرانجام [در شهریور 1372] با حفظ شغل معاونت بازرسی، در سمت جانشینی رئیس ستاد کل انجام وظیفه میکنم.»
آخرین حضور شهید صیادشیرازی در میدان نبرد
یکی از نکاتی که کمتر به آن اشاره شده، حضور شهید صیادشیرازی در عملیات مرصاد و نقش مؤثر وی در پیروزی این عملیات است. اولین شناساییها و عملیات علیه نیروهای دشمن با نظارت و هدایت و فرماندهی وی انجام گرفت، آن شهید سعید در این رابطه نوشته است:
«در آن موقع نمایندة حضرت امام رحمهاللهعلیه در شورای عالی دفاع بودم. مسئولیتی به من سپرده شد که گزارشی از منطقة عملیات تهیه و گزارش را به تهران تحویل بدهم و این مأموریت را انجام دادم.
24 ساعت بعد از مراجعت به تهران بود که به من زنگ زده شد و اطلاع دادند که دشمن از گذر سرپل ذهاب عبور کرده و به طرف داخل مرز در حال پیشروی است. برای من خیلی غیر معقول بود که درک کنم (هویت) این دشمن چطور دشمنی است که سرش را پایین انداخته و مستقیم جلو میآید.
خوب ما توی وضعیتی بودیم که برای رفتن به منطقه، نیاز به یک تکلیف مأموریتی بود که سرانجام زمینه را فراهم کردیم. شبانه خود را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنة پیشروی دشمن را از نزدیک بهتر مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.
چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه- بیستون از خودروهایی که در انتظار جابهجایی بودند، مملو و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر[بالگرد] از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی[راهکنشی] سپاه پاسداران مستقر در طاقبستان حرکت کردیم.
نیمهشب چهارم تیرماه بود و تا ساعت 5/1 نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همینطور در حال پیشروی است. به فرماندة پایگاه هوانیروز که رزمندة فداکاری بود، با تلفن تماس گرفتم، مرا شناخت، موقعیت نیروها را برایش توضیح دادم. تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است، چارهای نداریم هلیکوپترهای[بالگردهای] کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد، ابتدا خودم با یک هلیکوپتر[بالگرد] 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم منافق آغاز کردیم.»
ابعاد فرماندهی و شخصیت شهید صیادشیرازی
سرتیپ صیادشیرازی در 16 فروردین 1378، به درجة سرلشکری نائل آمد و چند روز بعد یعنی در روز شنبه 21 فروردین هنگامی که از منزل عازم محل کارش بود، هدف حملة مسلحانه قرار گرفت و به شهادت رسید. در مراسم تشییع پیکر وی اغلب مردم تهران شرکت کردند، ازدحام جمعیت در تشییع یک فرماندة شهید تا آن ایام و حتی بعد از آن در آن مقیاس بیسابقه بود. مراسم سوگواری وی علاوه بر تهران در دیگر شهرهای ایران نیز برگزار شد. شهید صیادشیرازی از جمله فرماندهانی بود که چه در زمان حیات و چه پس از شهادت در میان مردم محبوبیت فراوانی داشت.
احترام و علاقهمندی مردم به وی فقط به خاطر حضورش در میدان جنگ و یا مسئولیتهایش نبود، بلکه دلایل دیگری داشت که به خوصیات فرماندهی، اخلاق و شخصیتی آن شهید مربوط میشود. گذشته از خصوصیات مشترک و مورد نیاز برای یک فرمانده مانند تعهد و ایمان، شجاعت و تدبیر، کاردانی و قدرت تصمیمگیری، آشنایی به مهارت مدیران (مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی)، برنامهریزی، سازماندهی، نظارت و کنترل، نوآوری و ابتکار و ایجاد انگیزه که همة در شهید صیادشیرازی به خوبی قابل تشخیص بودند، وی خصوصیات دیگری داشت که در مجموع با همة ابعاد مدیریتی و شخصیتیاش او را در دل مردم و مسئولان جای داده بود.
اصولاً میل به موفقیت و همچنین محبوبیت، یک نیاز طبیعی انسانها است. همة ما دوست داریم مورد احترام و علاقة دیگران باشیم، دوست داریم دارای شاخصههایی باشیم که از آنها تمجید شود. نفوذ در دلها و موفقیت در اجرای وظایف، یکی از ویژگیهای مهم یک مدیر است. انسانی را موفق میگویند که توانسته باشد بین تلاشها و اهدافش سازگاری و انطباق ایجاد کند و سعی و کوشش خود را قرین و همراه اهداف خویش سازد. بنابر این، موفقیت یک تعریف ندارد، چون اهداف انسان متنوع و از سطوح و مراتب متعددی برخوردار است، اما هر مدیری به موفقیت میاندیشد.
مهم این است که برای کسب موفقیت باید راه درست آن را شناخت و از بیراهه تمیز داد. مدیرانی که فکر میکنند راه موفقیت آنها، فریب افکار عمومی از طریق ارائة ارقام و بیلان و آمارهای غیر واقعی است، در اشتباهند چرا که اولاً حقایق جامعه و واقعیتهای سازمان مدیریتی آنها در مدت زمان کمی دروغ و موفقیت کاذب آنها را آشکار میکند و ثانیاً اشتباه در تشخیص راه موفقیت، آرمان موفقیت طلبی جامعه را به شکست میکشاند و زندگی مدیر فریبکار را نیز نابود میسازد. پس شناخت راه موفقیت از امور مهم و اساسی در کسب موفقیت است. پرسشی که ذهن را به تکاپو میاندازد، این است: راه قبله کدام است؟ کعبة مقصود کجاست؟
شهید سپهبد صیاد شیرازی راه قبله و کعبة مقصود را به درستی تشخیص داده بود. برای او موفقیت یک تحفة حاضر و آماده نبود که دیگران برایش تهیه کنند. باید برای کسب موفقیت تلاش کرد و آن را ساخت، مردان موفق اهل کار و تلاش و مبارزهاند. موفقیت ساختنی است نه یافتنی و برای ساختنش باید تلاش کرد.
استقامت و پایداری
مهمترین ویژگی فرماندهی شهید صیاد، استقامت و پایداری وی در امور بود، در فرمان حضرت امام علی علیه السلام به مالک اشتر چنین آمده است: «به آن افسر احترام کن که شجاع و جسور است و در مقابل توفان حوادث همچون کوهی پولادین، ایستادگی و مقاومت میکند.»
یک فرمانده در اجرای مسئولیتها، اهداف و مأموریتهایی که به عهده دارد به خصوص در میدان نبرد، با موانع و مشکلاتی مواجه میگردد، از جمله شرایط یک فرماندهی موفق، تصمیم به موقع و حل مشکلات در شرایط بحرانی است، بدون آن که دچار عجله و سراسیمگی گردد.
توانایی فکری و علمی، قدرت درک، تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات، تمرکز فکری، کنترل و نظارت مستمر بر امور زیردستان، صبر و حوصله، قدرت تحمل فشار کار و خویشتندار بودن در مقابل افراد و مصائب، هرکدان به تنهایی از عوامل تعیینکننده در پیشرفت و موفقیت یک فرمانده کاردان و با تدبیر است. در انتصاب فرماندهان از طرف رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت علی علیهالسلام این ویژگی از شرایط عمدة انتصاب به حساب میآمد.
وقتی که خبر شهادت مالک اشتر به حضرت علی علیهالسلام رسید، ایشان به عمدهترین صفت مالک یعنی استقامت و پایداری او اشاره نموده و فرمودند: «مالک اشتر را میگویید که تا چه اندازه مرد بود. مالک اگر کوه بود، همانا کوهی بود بلند و قلهای بود شامخ و اگر سنگ بود، سنگی بود سخت که پای هر رهنوردی به دامن آن نمیرسید و هیچ پرندة بلند پروازی بر بالای آن پریدن نمیتوانست.»
آن چه که عملکرد شهید صیادشیرازی در مسئولیتهای گوناگون از همان ابتدای حضور در کردستان نشان میدهد، او نیز همانند مالکاشتر بدون وقفه و در تمام اوقات شبانهروز در جهاد و تلاش بود. امیر سرتیپ پورشاسب یکی از فرماندهان نیروی زمینی در سالهای گذشته و از همرزمان شهید صیادشیرازی در کردستان اظهار میدارد: «در یکی از عملیاتها در نزدیکی (شهر) بانه به شدت مجروح و برای مداوا به تهران اعزام و در بیمارستان بستری شد، چند روزی در بیمارستان بستری بود که در همان ایام، برای اولینبار آمبولانسی به کشور وارد شد تا برای حمل مجروحان استفاده شود. این آمبولانس در اختیار مناطق عملیاتی و بیمارستانها قرار گرفت. شهید صیادشیرازی در همان حال که روی تخت دراز کشده بود و توانایی نشستن هم نداشت به پرستاران گفت مرا داخل آمبولانس جدید ببرید، ببینم چگونه وسیلهای است، میخواهم آن را از نزدیک مشاهده کنم. وقتی او را به داخل آمبولانس بردند، این شهید بزرگوار از آمبولانس بیرون نیامد و گفت این آمبولانس حرکت کند و مرا به منطقه برساند، و با همان حال او را مجدداً به کردستان منتقل کردند. به گفتة سرهنگ حسن کلانتری، شهید صیادشیرازی از داخل همان آمبولانس هدایت عملیات را به عهده گرفت و حتی به بازدید برخی محورها هم میرفت.»
توکل و صداقت
قبلة شهید صیادشیرازی و به عبارتی محور مدیریت و فرماندهیاش رضایت خداوند و توکل بر او بود، بههمین علت هرگز بر اساس مصلحت طلبی سخنی به زبان نمیآورد، حتی برای انجام چند عملیات بعد از بیتالمقدس وقتی برای جلسة مشاوره با سایر فرماندهان به نزد امام خمینی رحمهاللهعلیه میرفت، اگر مخالف با اجرای عملیات بود با کمال صداقت نظرش را بیان میکرد و حتی در حالی که سایر فرماندهان برای انجام عملیاتی که بعداً به شکست انجامید نظر مثبتی داشتند، وی به صراحت اعلام کرد که اجرای چنین عملیاتی خودکشی است. او در مشکلات و برای تصمیمگیری در موارد سخت، پس از بررسی و ارزیابی تمام جوانب اصولی و علمی و انجام مشاوره، وقتی به نتیجة قطعی نمیرسید، دو رکعت نماز به جای میآورد و بعد با توکل بر خداوند تصمیمش را میگرفت.
تواضع و فروتنی
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: فرمانده موظف است که هر قدر بر پایة مقامش افزوده میشود، بر فروتنی و تواضع خود بیفزاید. امیر مؤمنان علی علیهالسلام در فرمان خود به مالک اشتر نیز میفرماید: «کبر و بزرگی ویژة خداوندگار است، زنهار تو مبادا به تکبر در همانندگان خویش که روزی چند رعیت و زیردست تواند، بنگری و خود را از پایة بندگی فراتر فراشته، خیال خدایی در خاطر بپروری.»
نکتة مهمی که از ابعاد شخصیتی شهید صیادشیرازی به شمار میرود آن است که وی معنی و روح تواضع و فروتنی را به خوبی درک کرده بود و هرگز تظاهر به عمل دلخواه دیگران نمیکرد. او بهعلت این تواضع و فروتنی خالصانه، هرگز در برابر دشمن و همچنین افراد متخلف و کمکار و فرصتطلب انعطاف نداشت و به درستی از مصادیق این فرمایش حضرت علی علیهالسلام بهخصوص در میدان جهاد و جنگ بود که: «من آن افسر را دوست میدارم که با ناتوانان و بیچارگان فروتن و با گردنکشان همچون قهرالهی بیرحم و متکبر باشد.»
شهامت و شجاعت
در مورد شجاعت و شهامت شهید صیادشیرازی، همرزمان او چه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چه در نیروی زمینی ارتش خاطرات و نمونه های فراوانی دارند که تنها به یک خاطره از قول امیر سرتیپ عبدالعلی پورشاسب اکتفا میشود:
«در سال 1358 روزی در یکی از مناطق غرب کشور هنگام مبارزه با ضدانقلاب با یک گروهی همراه بودم که شهید صیاد شیرازی مسئولیت فرماندهی آن را به عهده داشت. نزدیک غروب به منطقه رسیدیم که گفته میشد به علت تسلط عوامل ضدانقلاب، عبور از آن منطقه خطرناک است و تا هوا کاملاً تاریک نشده باید از آنجا عبور میکردیم. از طرفی نزدیک به اذان مغرب به پایگاهی رسیدیم که تعدادی از رزمندگان نظامی در آن مستقر بودند.
افرادی که در آن پایگاه حضور داشتند به ما توصیه کردند که تا هوا کاملاً تاریک نشده منطقه را ترک کنیم. اما شهید صیادشیرازی اصرار کرد که “هنگام نماز فرا رسیده و ما بایستی بعد از اقامة نماز به سمت پایگاه اصلی حرکت کنیم”. با وجود مخالفت اکثر اعضای گروه، ایشان دستور داد که باید بعد از نماز آن جا را ترک کنیم و لذا پس از اقامه نماز جماعت به سمت مقر اصلی به راه افتادیم.
شهید صیادشیرازی هنگام بازگشت در میان راه به من گفت: «من میزان خطر را کاملاً احساس میکردم، اما اولاً باید نماز سروقت میخواندیم و ثانیاً باید به اینها درس میدادیم، درس شجاعت و شهامت. اگر در آن ساعت حرکت میکردیم، ترسی که در وجودشان بود بیشتر میشد.»
مردمی بودن
شهید صیادشیرازی از نظر شخصیتی کاملاً مردمی بود که این ویژگی را میتوان نشانة فروتنی و تواضع وی نیز بهشمار آورد. اما از آنجایی که هرکدام از این خصوصیات، آثار و علائم خاص به خودش را دارد، به همین علت ویژگی مردمی بودن را جداگانه توضیح میدهیم.
در قرآن کریم وقتی خداوند میخواهد ویژگیهای رسول گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بیان فرماید، به مهمترین آنها اشاره مینماید که مردمی بودن جز همین خصوصیات برجسته به شمار آمده است:
«رسولی از جنس شما، برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری، فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت میآید و بر آسایش شما بسیار حریص و کوشا و به مؤمنان مهربان و رئوف است.»
طبق این آیه، فرمانده نباید خودش را از دیگران جدا تصور کند، پیوند و همبستگی میان فرمانده و مردم و ایجاد رابطه و صمیمیت با دیگران از ویژگیهای مهم فرمانده است. از دید کلی یک فرمانده باید با همه مهربان باشد، به طوری که مثلاً همة آنها این اجازه را داشته باشند که مشکلات خود را با وی در میان بگذارند.
بر اساس آنچه بیان شد علت موفقیت و محبوبیت شهید صیادشیرازی، هم به صفات شخصی و هم به ویژگیهای مدیریتی وی مربوط می شود و نکتة مهم آن که همة این ویژگیها متأثر از اعتقاد قلبی او بود که همواره خدا را ناظر افکار و نیّات و اعمال خود میدانست.گر چه چنین ایدهای را هر مسلمان و مؤمنی میتواند داشته باشد، اما شهید صیادشیرازی از این جهت به یقین رسیده بود و در واقع رمز موفقیت شهید صیادشیرازی تقوی، اخلاص، تلاش و جهاد در راه خدا بود و بدون تردید کسی که در جهت رضای الهی و در مسیر حق و حقیقت و عدالت گام بردارد، خداوند نیز همواره او را یاری خواهد نمود که :اِنْ تَنْصُرُاللهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَّبِتْ اَقدَامَکُمْ.