banner

دفاع از خرمشهر (15)

تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۵

فصل دوم
خاطرات کارمند نظامی عبدالحسین مرشدی از روزهای دفاع و سقوط خرمشهر

آغاز جنگ
من خود شاهد و ناظر بودم که عصر روز 31 شهریور59 چند فروند جت جنگنده ارتش صدام، حریم هوایی شهرمان، مسجدسلیمان، را مورد تهاجم هوایی قرار دادند و ابتدا منطقه پشت برج و کارخانه هخامنش (شهید فرخ¬نیا) و تانک¬سازی را بمباران نمودند و به دنبال آن، منطقه دیگری در پشت برج فرودگاه هوانیروز مورد تهاجم هواپیماهای دشمن قرار گرفت و بمب‌های ناپالم بر سر مردم بی¬گناه فروریخت که بر اثر آن تعداد زیادی از مردم نظامی و غیرنظامی شهید و مجروح شدند.
در آن وضعیت، مردم شهرمان سراسیمه و بدون هدف به این طرف و آن طرف می¬دویدند و دنبال جایی امن می¬گشتند. آن روز رعب و وحشت زیادی بین مردم ایجاد شد، کودکان و زنان جیغ می¬زدند و فریاد می-کشیدند. از طرفی بوی باروت و دود از همه طرف به مشام می¬رسید و غبار سیاهی سطح شهر را پوشانده بود. غروب آن روز، بعد از بمباران وحشتناک و انفجارات زیادی که رخ داده بود، عده¬¬ای به دنبال بستگان و اقوام خود می¬گشتند تا از سالم بودن آنها مطمئن شوند. جوان شهر جهت کمک به مجروحان و مصدومان تلاش زیادی می¬کردند. آن روز هوا بسیار گرم و طاقت¬فرسا بود و فصل خرماپزان محسوب می¬شد. گرمای هوا بی¬داد می¬کرد. یکی از اثرات بمباران آن روز مسجدسلیمان، انفجار تأسیسات شبکه برق شهر بود که به دنبال آن برق منطقه قطع شد و همین امر مشکلات مردم را در گرمای 50 درجه خوزستان مضاعف کرد.
با شروع تاریکی هوا، خاموشی مطلق بر تمام شهرهای ایران ازجمله مسجدسلیمان سایه افکنده بود و ترس و دلهره بین خانواده¬ها لحظه به لحظه بیشتر می¬شد. از طرفی صدای رگبار ضدهوایی¬ها بر این ترس و دلهره می¬افزود و مردم غیرنظامی که تا آن روز صدای رگبار ضدهوایی را نشنیده بودند، به شدت می¬ترسیدند.
با شروع جنگ، خیلی از مردم در فکر این بودند که زن و فرزند خود را از شهر بیرون ببرند و در جایی امن اسکان بدهند. در آن وضعیت، هیچ¬کس تمرکز و تفکر خوبی نداشت و نمی¬دانست چه تصمیمی بگیرد. اکثر مردم نمی¬توانستند و یا نمی¬دانستند در رابطه با جنگ چه اقدامی انجام دهند. در حقیقت، هیچ¬کس جنگ را ندیده بود که تجربه¬ای داشته باشد و در قبال آن بخواهد عکس¬العملی نشان دهد. آن روز برای اولین بار بود که مردم بمباران می¬دیدند. از ساعت شروع حمله هوایی، رادیو اهواز پشت سر هم آژیر خطر هوایی پخش می¬کرد. تا آن موقع کسی از آژیر خطر و رفع خطر اطلاعی نداشت. رادیو و تلویزیون مدام از جنگ و حمله هوایی صحبت می¬کردند و به دنبال آن رادیوهای بیگانه، به خصوص رادیو کشورهای عربی و بی¬بی¬سی و خود کشور عراق، جنگ روانی راه انداخته بودند. علاوه بر جنگ فیزیکی و تهاجم نظامی که در مرزها وجود داشت، آنها قدرت¬نمایی ارتش متجاوز عراق را چندین برابر اعلام می¬کردند. من همان روزهای اول جنگ می¬شنیدم که ستون پنجم دشمن و یا افراد فریب¬خورده داخلی با خودروهای کمپرسی در سطح شهر اهواز رفت و آمد می¬کنند و از داخل خودروها با خمپاره¬انداز به نقاط مختلف شهر شلیک می¬کنند. انفجاراتی که در کوچه و خیابان شهر انجام می¬گرفت این¬طور وانمود می¬شد که دشمن به اهواز نزدیک شده و برد توپخانه¬های آن به راحتی به مرکز شهر می¬رسد. همین عمل باعث شد که مردم ناخواسته اهواز را ترک کنند. ناگفته نماند همان هفته اول نیروهای زمینی دشمن هم از سمت جاده خرمشهر تا دُب حَردان و کارخانه نورد به شهر اهواز نزدیک شده بودند و شهر در برد توپخانه دوربرد قرار گرفت.
استان خوزستان با بیش از 400 کیلومتر مرز مشترک با عراق، از تمام نقاط مورد تجاوز دشمن قرار گرفت و نیروهای عراق از همه محورهای مواصلاتی به سمت شهرهای خوزستان، ازجمله اندیمشک، دزفول، شوش، بستان، هویزه، سوسنگرد، اهواز، آبادان و خرمشهر هجوم زمینی را آغاز نمود و هر روز به این شهرها نزدیک¬تر می¬شد.
استان خوزستان لقمه چربی برای صدام محسوب می¬شد، زیرا تسلط بر آن علاوه بر حاصلخیز بودن آن، نفت و گاز فراوانی که در آن استان وجود دارد، می¬توانست منابع مالی بسیار خوبی را برای آنان فراهم کند. ضمن اینکه زمین¬های صاف و هموار آن دیار جولانگاه مناسبی را برای مانور لشکرهای زرهی و مکانیزه دشمن فراهم کرد و در واقع، استان خوزستان سهل‌الوصول¬تر از سایر استان¬ها به شمار می¬رفت. در استان خوزستان فقط یک لشکر92 زرهی ایران وجود داشت که اصلاً نمی¬شد آن را با لشکرهای تا دندان مسلح عراقی مقایسه کرد و این کار جنگ را بسیار مشکل می¬کرد. در جبهه جنگ، صدها کیلومتر با دشمن درگیری داشتیم. اولویت به کار بردن یگان¬های اعزامی، به طور اخص برای فرماندهان، مشخص نبود. خرمشهر و آبادان حساسیت خاص خود را داشتند. اهواز، مرکز استان خوزستان، در آستانه سقوط بود. محور حساس دهلران به طرف اندیمشک و دزفول دست کمی از سایر نقاط نداشت. خرمشهر در یک قدمی مرز واقع شده، بستان و سوسنگرد به خاطر نزدیکی به مرز بسیار آسیب¬پذیر بودند، پالایشگاه آبادان که زمانی اولین پالایشگاه خاورمیانه محسوب می¬شد، در آتش خشم دشمن می¬سوخت، حدود 400 کیلومتر مرز مشترک خوزستان با کشور عراق، کمبود نیرو و سایر مشکلات موجود به معنای واقعی تصمیم¬گیری¬ها را مشکل می¬نمود. گرچه نیروهای ژاندارمری مستقر در پاسگاه¬های مرزی و نیروهای نه چندان زیاد لشکر92 زرهی اهواز قدم به قدم با دشمن می¬جنگیدند و عملیات پیشروی آنان را به تأخیر می¬انداختند، اما دشمن که از ماه¬ها قبل با 12 لشکر زرهی و مکانیزه و چندین تیپ مستقل آماده حمله به ایران بود، به هیچ وجه با نیروهای غیرمنسجم ما قابل مقایسه نبودند و مسئولین و فرماندهان به دلیل عدم توازن قوا با مشکل جدی روبرو می¬شدند.

منبع : دفاع از خرمشهر، کریمی، قاسم، تهران، ایران سبز، 1395

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign