banner

دفاع از خرمشهر (14)

تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۳۰

فصل دوم
خاطرات کارمند نظامی عبدالحسین مرشدی از روزهای دفاع و سقوط خرمشهر

پیروزی انقلاب
زمانی که انقلاب اسلامی در سال 1357 پیروز شد و حکومت جمهوری اسلامی در ایران استقرار یافت، من جوانی 17ساله بودم که مانند سایر جوانان وطن در تظاهرات و راهپیمایی¬ها شرکت می¬کردم و در ارگان¬های مختلف انقلاب فعالیت چشمگیری داشتم و جزو افراد انقلابی و حزب¬اللهی محسوب می¬شدم. همان¬طور که همه مردم ایران و امت اسلامی در پیروزی انقلاب نقش داشتند، بنده نیز عضو کوچکی بودم که در امورات انقلاب شرکت می¬کردم. در همان زمان و قبل از اینکه جنگ تحمیلی آغاز شود، من به همراه تعدادی از جوانان دیگر در دبیرستان صنعتی مسجدسلیمان و در رشته مکانیک و الکترومکانیک مشغول به تحصیل شدیم. این دبیرستان وابسته به ارتش جمهوری اسلامی است که دانش¬آموزان آن پس از ادامه تحصیل و اخذ دیپلم به عنوان کارمند فنی نظامی در یگان¬های مختلف ارتش استخدام و مشغول خدمت می¬شدند. من هم مانند سایرین به همین روش مشغول درس خواندن و ادامه تحصیل بودم تا پس از اخذ دیپلم وارد خدمت ارتش بشوم.
در همان دوران، که هنوز یک سال هم از عمر انقلاب نگذشته بود، صدام حسین، رئیس¬جمهور عراق، عواملی خرابکار را به نقاط مختلف خوزستان می¬فرستاد تا دست به تخریباتی بزنند و در شهرها و تأسیسات صنعتی انفجاراتی به عمل آورند. صدام با این عمل ناپسند خود می¬¬خواست به مردم دنیا بگوید که ایرانی¬ها، به خصوص خوزستانی¬ها، از حکومت اسلامی ایران ناراحت و ناراضی هستند و این اتفاقات را جوانان خوزستانی ایجاد می¬کنند، یا به قول خودشان افراد جبهه آزادی¬بخش خوزستان عامل خرابکاری و انفجارات هستند. با توجه به اینکه بنده خوزستانی هستم و در بین مردم زندگی می¬کردم، مطمئن بودم که این حوادث از طرف مردم خونگرم و انقلابی خوزستان نیست و این اتفاقات از آن سوی مرزها هدایت و رهبری می¬شد. با نگرش به اینکه لوله¬های نفت و خط ریل راه¬آهن در سراسر استان و در بیابان¬ها گسترده است، عوامل خرابکار به سهولت و سادگی و دور از چشم مردم، بمب¬گذاری¬ها را انجام می¬دادند و کمتر به دام می¬افتادند.
من همان ایام در روزنامه¬ها می¬خواندم، یا به طرق مختلف می¬شنیدم که دولت عراق برای هر انفجاری که در خوزستان انجام می¬گیرد مبلغ 50هزار تومان پاداش تعیین کرده، ضمن اینکه هرکدام از عوامل خرابکار حقوق ماهیانه هم داشتند. عوامل مخرب علاوه بر اینکه لوله¬های نفت و تأسیسات را منفجر می¬کردند، در اماکن عمومی هم از بمب¬گذاری دریغ نمی¬کردند. مثلاً در کتاب¬فروشی¬ها، ساندویچ¬فروشی¬ها و داخل قطار مسافربری، مقابل مقبره حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش، در بازار دزفول و معابر عمومی مرتکب این عمل شنیع و زشت می¬شدند. در شهر بندری خرمشهر حداقل 100 مورد بمب¬گذاری انجام دادند. اگر آن ایام تعدادی از آن عوامل دستگیر نمی¬شدند و به سزای اعمالشان نمی¬رسیدند، هیچ¬گاه ثابت نمی¬شد که این کارها از جانب عراق است. در نتیجه، افکار عمومی باور می¬کردند که این اتفاقات را مردم خوزستان انجام می¬دهند.
در اواخر تابستان سال1359، دوره تحصیلی و تخصصی من در حال اتمام بود، همان روزها اخبار ناگواری از نقاط مرزی به گوش می¬رسید و درگیری¬های مرزبانان و ژندارمری با سربازان عراق هر روز سرخط اخبار مطبوعات و رسانه¬ها بود. اخبار واصله نوید خوبی برای مردم ایران، به خصوص مردم استان خوزستان، نبود. شایعه جنگ و درگیری همه¬جانبه در مرزها نگرانی زیادی در پی داشت. حکومت عراق به رهبری فردی ددمنش و عصیانگر به نام صدام حسین در منطقه ندای آزادی خلق عرب (عرب¬های خوزستان) را سر می¬داد. از طرفی، با شکوفایی انقلاب اسلامی در ایران، صدام خطری جدی بیخ گوش خود احساس می¬کرد. این طرف روح بلند آزادی و پرچمدار جهاد و استقامت و بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران نوید آزادی، عدالت، برادری و برابری را به مردم می¬داد، در عوض، آن طرف مرز، صدام، دیکتاتور زمان، در تدارک جنگ بود تا حکومت نوپای ایران را از پای درآورد. در حالی که در ایران، رهبر عظیم¬الشأن انقلاب، مبارزه با ظلم و بیدادگری، مبارزه با فسق و فساد، مبارزه با بی¬عدالتی و نابرابری را شروع کرده بود، رهبر ظالم عراق سودای جنگی همه¬جانبه را در سر می¬پروراند. کینه و عداوت صدام از آنجا سرچشمه می¬گرفت که خطر بیداری مردم عراق را که ناشی از انقلاب اسلامی مردم ایران بود حس می¬کرد و از طرفی حکومت ظالمانه خود را که با جور و ستم پایه¬گذاری شده بود در مقابل انقلاب ایران بسیار آسیب¬پذیر می¬دید. صدام احتمال می¬داد که در عراق هم انقلابی شبیه انقلاب اسلامی ایران به وجود می¬آید، البته شاید عوامل دیگری هم در رابطه با شروع جنگ دخیل بود.
جنگی را که صدام علیه ایران شروع کرد، 2890 روز طول کشید و در این راستا، قریب به 220هزار نفر از بهترین جوانان این مرز و بوم در خون غلطیدند و صدها هزار نفر مجروح دستاورد این جنگ تحمیلی بود. حال که به دو کشور ایران و عراق می¬نگرم، با خود می¬گویم سرنوشت آغازگر جنگ چه شد! عاقبت رهبر خائن و توسعه¬طلب عراق که صدها هزار نفر از دو طرف جنگ را به خاک و خون کشید به کجا انجامید!؟ ملت مظلوم عراق با تحمل جنگی هشت ساله با ایران و به دنبال آن جنگ با کویت و تبعات آن و سرانجام اشغال نظامی کشورشان و حضور 150هزار نفر از نظامیان امریکا و اروپا به مدت ده سال ضایعه بزرگی در کشورشان دیدند؛ اکنون عراق با این ناامنی¬ها و اقتصاد خراب و ویرانی¬های بی¬شمار چه وضعیت اسفناکی دارد! اما برعکس، در ایران پس از خاتمه جنگ تحمیلی بازسازی کشور آغاز شد، حکومت اسلامی ایران روز به روز مستحکم¬تر و استوارتر گردید و بدون اینکه یک وجب از خاک مقدس ایران از دست رفته باشد و بدون اینکه یک نفر سرباز بیگانه در این سرزمین قدرت¬نمایی کند و بدون اینکه حکومت¬های استکباری در نظام ما دخالت داشته باشند، به حیات شرافتمندانه خود ادامه می¬دهد. الحق که استقلال و آزادی ایران مدیون خون شهدا، ایثارگری¬های رزمندگان دوران دفاع مقدس و از همه مهم¬تر مدیون رهبری رهبر عظیم¬الشأن آن می¬باشد که در طول 37 سال گذشته هرگز قداست انقلاب اسلامی را فدای سازش ناعادلانه با استکبار جهانی نکرده است. رژیم بعث عراق بدون توجه به افکار عمومی با روش فاشیستی و خرابکارانه اهداف خود را پیش می¬برد. دشمن حدود یک سال با همین روش ادامه داد تا به اهداف پلید و شوم خود برسد، اما با دستگیری پیاپی عوامل انفجار و افراد مزدور و خرابکار، کم¬کم متوجه شد که مردم خوزستان هم¬عقیده و هم¬رأی آنها نخواهند شد و آنان با این روش به خواسته شیطانی خود نمی¬رسند. بنابراین، دشمن بعثی روش خود را تغییر داد و به فکر جنگ افتاد. به همین منظور در اواخر تابستان 1359 حمله نظامی خود را به نقاط مرزی و شهرهای ایران آغاز نمود.

منبع : دفاع از خرمشهر، کریمی، قاسم، تهران، ایران سبز، 1395

پیوندهای مفید

Islamic republic of iran armyIslamic republic of iran armyIslamic republic of iran air forceIslamic republic of iran air defence
sign