
ارتش در فاو(عملیات والفجر8) (55) – قسمت پایانی
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
پشتیبانی آمادی ضعیف در پایان پشتیبانی آمادی (لجستیک) در طول تاریخ به عنوان رکن اساسی عملیات رزمی، مورد نظر فرماندهان بوده و هست و چه بسیار جنگهائی که تنها بهعلت کمبودهای آمادی به شکست انجامیده است و یا حداقل بهانه ای برای فرماندهان شده تا بدلیل عدم پشتیبانی مناسب شانه از زیر بار مسئولیت خالی […]
پشتیبانی آمادی ضعیف در پایان
پشتیبانی آمادی (لجستیک) در طول تاریخ به عنوان رکن اساسی عملیات رزمی، مورد نظر فرماندهان بوده و هست و چه بسیار جنگهائی که تنها بهعلت کمبودهای آمادی به شکست انجامیده است و یا حداقل بهانه ای برای فرماندهان شده تا بدلیل عدم پشتیبانی مناسب شانه از زیر بار مسئولیت خالی کنند و شکستهای خود را توجیه نمایند، اما در جنگ ناخواسته نگاه به پشتییانیهای آمادی کاملاً متفاوت بود، فرماندهان ما پیش از شروع هر عملیات در حد توان و امکان سعی در فراهم کردن آمادهای لازم برای کسب پیروزی مینمودند. اما در کمتر موردی کمبودها را بهانه ای برای نجنگیدن و یا بد جنگیدن قرار میدادند.
بهیاد داریم فرماندهان در شورهای ستادی به طور معمول با فهرست بلند بالائی از نیازمندیها شرکت میکردند. اما فراهم نشدن اقلام مندرج در این فهرستها، عملیاتی را ناممکن نکرد، اگر قرار بود استانداردهای قید شده در جداول مربوط به اقلام آمادی رعایت گردد لفظ نظامی مورد استفاده تهیه کنندگان برآوردهای آمادی باید این می بود که: «این عملیات از نظر آمادی قابل پشتیبانی نیست.»
اما به دلیل اعتقاد به جنگیدن با حداقل امکانات، به طور معمول این استانداردهای علمی نادیده گرفته میشد و عملیات با هر امکانی به سرانجام میرسید. البته به پشتیبانی آمادی در جنگ تحمیلی میتوان از منظر دیگری نگاه کرد و آن جایگزین کردن پشتیبانیهای مردمی به جای پشتیبانیهای سازمانی بود، که اگر به درستی تجزیه و تحلیل شود، شاید تجربه نوینی در تاریخ جنگها باشد. درست است هیچ جنگی در مقیاس جنگ ایران و عراق در تاریخ بدون پشتیبانی مردمی امکان پذیر نبوده و همیشه مردمان فداکار سهم ارزنده ای در کمک رسانی به نیروهای مسلح خود داشتهاند، اما نباید فراموش کرد که کم دیدهایم، مردم خود جوش و ابتدا به ساکن در جنگ شرکت نمایند بلکه در اغلب کشورها استفاده از توان جامعه برای دفاع به طور سازمان یافته پیشبینی میگردد.
در دفاع مقدس چون این سازوکار از هم پاشیده شده بود و یا پیش بینی نشده بود فقط و فقط توان بسیج رهبر انقلاب، این امکان را فراهم کرد که مردمانی از تبار غیرت و عقیده، خودجوش بدون چشم داشت به حرکت در آیند و نیروهای مسلح را به خصوص در بخش آمادی (بجز مواردی که امکان تهیه آن در داخل کشور نبود) مساعدت و یاری نمایند، لازم به ذکر است، نبود یک مرکز سازمان یافته برای استفاده بهینه از این امکانات سبب شد که کمکهای فراهم شده به وسیله مردم در اختیار ارتش یعنی بدنه نیروهای مسلح قرار نگیرد و متأسفانه در پاره ای از موارد دیده میشد حجم بیشتری از این کمکها به علت افراط و تفریط ضایع و به هدر میرفت. نباید فراموش کرد که این پشتیبانیها منحصر به خورد و خوراک نمیشد بلکه وسائل مهندسی سنگین، ترابری سبک و سنگین، پوشاک، وسائل گرمازا و خنک کننده، اقلام بهداشتی و فرهنگی، نیازمندیهای ساختمانی و… یا هر وسیله دیگر که مهیا کردن آن در داخل کشور امکانپذیر بود را شامل میشد که در مجموع سبب میگردید رزمندگان با آرامش خاطر و امکانات بیشتری عملیاتها را به انجام برسانند و هم از مسئولیتهای مادی دولت در حد هر چند کم کاسته شود و از همه مهمتر ارتباط معنوی و فرهنگی خوبی بین مردم و رزمندگان فراهم شده بود.
آنچه میماند، از یکطرف ایجاد زمینه مناسب برای استفاده بهینه از امکانات بالقوه جامعه در اهداف نظامی برای زمان بحران میباشد و از طرفدیگر باید در هر فرصتی هر چند در حد این نوشتار از این همت وغیرت ملت فداکار قدردانیگردد تا برای همیشه تاریخ ارتباط معنوی و تنگاتنگ بین نیروهایمسلح و مردم برقراربماند و باردیگر این شعار دیرپای انقلاب، یعنی ارتش فدای ملت و ملت برای ارتش از قوه بهفعل درآید.
اتکا و دل بستن یگانهای توپخانه شرکت کننده در عملیات والفجر8 به کمکهای مردمی بهخصوص در شروع عملیات سبب گردید که فرماندهان و ستاد گردانها از وظیفه اصلی خود که همانا پوشش دادن پشتیبانی آتشبارهای تیر بود غافل شوند و در مواردی که یگان پشتیبانی شونده بدلائلی نمیتوانست و یا نمیخواست کمکهای مردمی را در اختیار آتشبارهای تیر جدا شده از گردان بگذارد، مشکلات زیادی برای آتشبارها بوجود آمد تا جائیکه با فروکش کردن اهمیت عملیات والفجر8 و ایجاد آرامش در جبهه مشکل تدارکات ابتدا برای یگانهای مستقر در شرق اروندرود و سپس بهیگانهای داخل فاو تسری یافت، به طوری که یگانها هم از چانل اصلی تدارکات خود بریده شده بودند وهم دیگر سپاه پاسداران از تدارک آنها که جزو وظایف ذاتی یگانهای پشتیبانی شونده میباشند سر باز می زد و این تجربهای است برای یگانهای توپخانه تا جز در مواردی که مأموریت ذاتی آنها حکم میکند به چانلهای غیر سازمانی اکتفا نکنند و فرماندهان گردانها در هر شرایطی بایستی با اتخاذ تدابیر تاکتیکی به فکر پشتیبانی آمادی از آتشبارهای تیر باشند و در استقرار ارکان و آتشبار ارکان طوری عمل کنند که امکان تدارک آتشبارهای تیر را داشته باشند.
عدم رعایت اصول تاکتیکی و تکنیکی
رعایت اصول که در کلاسهای آموزشی نظامی بویژه در آئین نامههای رزمی مورد تأکید فراوان است مشهود و آشکار، دانسته و ندانسته در جنگ بعضاً نقض و مورد بی توجهی قرار گرفت. در پاره ای موارد آسیبهای آن روشنتر است، به طور ویژه در بخش توپخانه در عملیات والفجر8 که بدلیل حجم بالای یگانهای شرکت کننده نسبت به سایر عملیاتها انتظار می رفت که اصول بیشتر و بهتر رعایت گردد، اما بر عکس به نظر می رسد اضافه بر این که تجربه آموزنده ای کسب نگردید بلکه از تجربههای آموزنده آورده شده در آئین نامه های موجود هم بهرهبرداری لازم به عمل نیامد و در نهایت از این بابت آسیبهای مادی و معنوی به پیکره یگانهای توپخانه وارد شد، موارد تاکتیکی و تکنیکی در مأموریت ذاتی توپخانه که به طور وضوح با توجه به اظهار نظر پرسنل شرکت کننده در عملیات نقض گردیدهاند به شرح زیر است:
1. سازمان برای رزم برابر اصول انجام نگرفت و به فرماندهان تفهیم نگردید.
2. ربط و ارتباط برقرار نشد.
3. مرکز تطبیق آتشها، اصولی و با شرکت تمام عناصر لازم تشکیل نگردید.
4. جابجائیها، بدون اطلاع قبلی و بدون رعایت اصول انجام می گرفت.
5. قرارگاههای گروه و گردان فعال نشدند.
6. ثبت تیر انجام نگرفت.
7. درخواست تیر اصولی و با استفاده از چانل اصلی انجام نگرفت.
8.مرکز عملیات تاکتیکی با شرکت عناصر رکن دوم و سوم توپخانه تشکیل نگردید.
9. ضد آتش فعال نبود.
10. نقشه برداری انجام نگرفت .
11. هیچ طرح و دستوری به یگانهای توپخانه ابلاغ نگردید.
12. مواضع بدون لحاظ کردن نظر فرماندهان یگانهای توپخانه انتخاب میگردید.
13. امر تدارکات از چانلهای غیر اصولی و با افراط و تفریط انجام میگرفت.
14. یگانهای توپخانه بدون دلیل تجزیه شدند.
15. طرحریزی آتش اصولی انجام نمیگرفت.
پاره ای از مصادیق موارد گفته شده در اظهار نظر فرماندهان به شرح زیر آمده است:
سرتیپ2 استکی:
شب عملیات به من گفته شد امشب عملیات است و این در حالی بود که نه مواضعی شناسائی شده بود و نه مقدمات کار فراهم شده بود و حتـی مـن از طـرح عملیـات یـگانهای عمـل کننـده اطلاعی نداشتم. روز بعد مواضع اصلی در روی جادهای که برای همین کار به موازات اروندرود تهیه شده بود به ما نشان داده شد و قرار شد که در روی همین جاده که هیچگونه شرائط مواضع را نداشت مستقر شویم، بدون اینکه برای پرسنل و توپها جانپناه و یا سنگری تهیه شده باشد.
سرتیپ 2 قطره سامانی:
گــردان در جــریـان طــرح عملیــاتی یـگان پشتیبـانی شـونـده نبـود و ایـن از نظـر اصـولی درســت نیست.
سرتیپ 2 خیرالله همتی:
مـأمــوریت گـردان (317 تـوپخانه) کمـک مستـقیم لشکر بود که با اصول سازمان برای رزم تطابق ندارد. درباره مأموریت به طور شفاهی گفته شد شما عمل کلی سپاه هستید، اما معلوم نشد عمل کلی چه یگانی از سپاه پاسداران.
سرهنگ امین (فرمانده دانشکده توپخانه صحرائی):
ما میدانیم کوچکترین واحد تاکتیکی توپخانه گردان است، در حالی که حتی یک مورد که از آتشهای گردان هم زمان استفاده گردد سراغ ندارم، اگر از آتش گردانی استفاده میشد، ضمن بالا بردن تلفات و ضایعات دشمن، از مصرف بی رویه مهمات جلوگیری میشد.
سرگرد لروند:
آتشبار زیر امر لشکر 25 کربلا بود، ولی گاهی از لشکر 7 ولیعصر از ما درخواست آتش داشتند و چون دیـدبانـان تجـربه و آمـوزش کافی نداشتند، من شخصاً بهدیدگاه می رفتم و دیدبانی می کردم و آموزش هم میدادم. از طرح ریزی آتش خبری نبود گاهی مسئولی می آمد و می گفت امشب برنامه داریم و شما فقط آتش تهیه بریزید تا ما آتش بس دهیم.
سرهنگ گودرزی:
آتشبار در روز سوم عملیات به داخل روستای مینومی تغییر مکان دادیم و در محل بانک صادرات مستقر شدیم و من درخواست لودر و سوله کردم بر خلاف روز اول در اختیار قرار نگرفت.
سرهنگ بانژاد:
من رئیس رکن سوم گردان بودم ولی از چون و کیف عملیات خبر نداشتم.
منبع : عملیات والفجر8(ویراست دوم)، اسدی، هیبت الله، 1400، ایران سبز، تهران
