
ارتش در فاو(عملیات والفجر8) (46)
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷
فصل سوم دستاوردهای آموزشی
کلیات
یک شعار خوب آموزشی که بارها در کلاسهای نظامی تکرار میشود این است که:
عرق ریختن در میادین آموزشی از ریختن خون در زمان جنگ ممانعت میکند.
حال که جنگی خونین و با بهائی وافر رخ داده است، این پرسش در باور هر تحلیلگر نظامی و یا هر ناظر غیر نظامی حک می شود که دستاورد خونهای پاک بزمین ریخته و منابع فراوان مادی از دست رفته چه میباشد.
صرف نظر از هر پندار دیگری، اگر جنگ به درستی تحلیل و ارزیابی نگردد و نکات قوت و ضعف آن در هر مورد مشخص نشود، بهره برداری از جنگ میسر نمیگردد و بدون تردید آیندگان از جنگی که بوسیله نیاکانشان اتفاق افتاده است اگر بیزاری نجویند حداقل به آن افتخار نمی کنند گرچه باید پذیرفت بی طرف ماندن در تحلیلها با توجه به حمیت ملی و نیتهای پاکی که وجود دارد برای کسانی که خود سهمی در این نبرد داشتهاند کاری بس دشوار است، اما به هر طریق اگر لازم است از رویدادها بهره برداری آموزشی شود بایستی ارزیابی آنهم تا حد امکان با برشمردن واقعیتهایی که رخ داده است انجام پذیرد و از بزرگنمایی موفقیتهای کسب شده و نادیده انگاشتن ناکامیها به شدت خودداری گردد.
مد نظر داشتن این نکته که موشکافی علل و عوامل ناکامیها به اندازه جلوه دادن پیروزیها اهمیت دارد از دیگر مواردی است که در ارزیابی هر عملیاتی ضروریست، حذف خونریزی بیشتر و کاهش چشمگیر آسیبها در جنگی دیگر بستگی مستقیم به دستاوردهای آموزشی جنگ دیروز ما دارد، لذا بنا به گفته یک تحلیلگر جهانی:
“ ارتشی که بهترینها را تربیت میکند و با بالاترین سرعت یاد می گیرد و بهترینها را می داند، برتری بزرگی دارد که بسیاری از نقصها را جبران خواهد کرد.
با عنایت به آنچه گفته شد در این بخش از کتاب به تجزیه و تحلیل آموزشی توپخانه والفجر8 می پردازیم تا زمینه فراگیری هر چه بیشتر از جنگ را فراهم کنیم زیرا به خوبی می دانیم جنگهای آینده نیازمند جایگزینی تفنگ بدوشان متعارف و کم سواد با نیروهای هوشمند و تعلیم دیده ایست که بتوانند مغزشان را بکار برند و این وظیفه ما را که از نزدیک دستی بر آتش جنگ داشته ایم افزون تر میکند.
این پندار که نیروهای عراقی در جنگ خود با ایران از تسهیلات و پشتیبانیهای آمادی به طور کلی و بویژه از نظر آماد مهمات از حجم بیشتری استفاده کردهاند. بر کسی پوشیده نیست و در مدارک موجود ثبت است.
یکی از تحلیلگران عراقی (سرلشکر وفیق السامرائی)؛ مصرف مهمات توپخانه در ارتش عراق را هفته ای 000/90 گلوله (یعنی 000/000/35 در طول جنگ) ذکر میکند.
اما این مهم نیست ما چند هزار گلوله بیشتر یا کمتر تیراندازی کرده ایم بلکه مهم این است که چه درصدی از گلولههای تیراندازی شده به هدف اصابت میکند و چه نتیجهای بهدست میآید و این فرایند به طور کامل بستگی به امر حیاتی آموزش پرسنل درگیر دارد. شاید آگاهی از این پندار است که ژنرال رومل نابغه جنگ دوم جهانی میگوید: آموزش به بهترین نحو، بهترین وسیله رفاهی است که میتوان در اختیار افراد قرار داد و امروزه نظریه پردازان علوم و فنون عقیده دارند که بهرهوری سرمایه گذاریهای آموزشی به مراتب بیشتر از سایر بخشهای اقتصادی است.
وقتی از سرتیپ2 سعید پورداراب خواستم مقایسهای داشته باشد بین کارآئی توپخانههای دو طرف جنگ، با اطمینان و تاکید گفت:
این درست است که حجم آتش توپخانه ارتش عراق همیشه بر ما برتری داشته است، اما این دقت تیر است که در جنگ نتیجه را تعیین میکند، خوشبختانه ندیده ام توپخانههای عراق دقت تیر داشته باشند و من آرزو می کنم دشمنان ما این چنین باشند.
درباره وضع توپخانههای خودی گفت:
من تقریباً از پشتیبانی مؤثر توپخانه در عملیات مطمئن بودم، اما میتوانید اطلاعات بیشتری را از زبان دشمن و بهویژه زندانیان جنگی که منبع اطلاعاتی خوبی هستند و در کتابها ثبتشده است نقل کنید.
به کنکاش کتابهای معرفی شده از طرف ایشان که عمری را در خدمت صادقانه به این کشور عزیز گذراندهاند پرداختم و به واقعیت کلام پر بار ایشان پی بردم. در یکی از این کتابها آمده است:
«اسرای عراقی در اعترافات خود، آتش توپخانه را مناسب و باعث تلفات در نیروهای عراقی ذکر کردهاند، تلفات در برخی محورها به واحدهای زرهی عراق بویژه در محور عین خوش، امامزاده عباس و گیلانغرب را در اثر تلاش توپخانه و هلیکوپترهای (هوانیروز) مورد تاکید اسرا است.»
و یا در جائی دیگر در طرح پژوهش، آموزش دانشگاه هوائی از قول وفیق السامرائی در کتاب ویرانی دروازه شرقی میخوانیم:
«نیروهای ایرانی به کار گیری توپخانه را ماهرانه و در سطحی وسیع آغاز نمودند، افسران دیده بان کار هدایت آتش را به خوبی انجام می دادند و از این رو نیروهای ما در مواضع اشکار (اول جنگ) و شکننده به شدت کوبیده میشدند.»
سرتیپ2 مسعود بختیاری ، توپخانههای ایران و عراق را چنین مقایسه میکند:
«عراقیها از حجم آتش زیاد و دقت کم از توپخانههای خود استفاده میکردند، آنها توپخانههای متنوعتر و با برد بیشتری داشتند و به طور معمول به اجرای آتش پراکنده و دیدهبانی نشده میپرداختند، در صورتی که توپخانههای ما، از دقت تیر بهتری برخوردار بودند و به نظر میرسید با رعایت نکات آموزشی، انضباط آتش و… کمبود حجم آتش خود را جبران میکردند.»
گرچه باور داریم بسیار کسان دیگری هستند که نظراتی مشابه دو نمونه آورده شده دارند اما این حدیث را نباید از یاد برد که:
«ارتشها دوست دارند ناکارآمدی و ناتوانیهای خود را مخفی نگاه دارند تا دشمن نتواند نقاط ضعفشان را هدف قرار دهد اما همان ممنوعیت هائی که دشمن را در جهل نگاه می دارد، اغلب باعث میشود که اطلاعات به دست کسانی نرسد که میتوانند ناکاراییها را از بین ببرند، بنابراین ضعفها خیلی دیر کشف می شود و شاید هرگز شناخته نشود.»
جمع بندی این بخش از کتاب این نتیجه کاربردی را دارد که:
با گذشت زمان که اطلاعات کهنه و سوخته می شوند لازم است در هر مورد از امور جنگ به طور تخصصی توانایی و ناکارآمدیها شناسایی و در بی اثر کردن ضعفها و ارتقاء سطح کیفی تواناییها اقدام شایسته و جدی به عمل آید در این صورت است که میدان جنگ هشت ساله به میدان کسب آموزش و تجربه مبدل میگردد.
در پس این نتیجهگیری با برشمردن نکات مثبت و منفی به تحلیل آموزشی شرکت یگانهای توپخانه در عملیات والفجر8 می پردازیم.
منبع : عملیات والفجر8(ویراست دوم)، اسدی، هیبت الله، 1400، ایران سبز، تهران
