
۱۶ مهر ۱۴۰۴
روحی پور (افسر عملیات ما بود هر جا هست خدا حفظش کند خیلی باغیرتبود)به من گفت آرتیم یکی دیگه مونده،گفتم آن را هم میزنم، بالاخره پیدایش خواهم کرد، یک روز بعد از ظهر با کمک خلبان احمد مانی زاد(الان آمریکاست) پرواز می کردم که یک دفعه گفت آرتیم اونجا (یک نقطهای را نشان داد)، یک دودی دیده میشود، اگر صلاح می دانید نزدیک تر شویم، ببینیم چیه. سریع برگشتیم، (با آنکه احمد مانی زاد را قبول داشتم ولی از روی عادت ۹۵ درصد اختیارات پرواز در دست خودم بود) به مانی زاد گفتم تا حد ممکن، هم پایین می آیم و هم به آنجا نزدیک می شوم، خوب دقت کن سرباز یا نفراتی را می بینی. هنوز زیاد نزدیک نشده بودیم که رگبار تیراندازی به وسیله چندین قبضه کالش به طرف ما آغاز شد، به سرعت از مهلکه فرار کردیم.گفتم احمد خودشه می زنمش، گفت از کدام سمت می خواهی وارد شوی، گفتم از غرب که آفتاب تو چشم هایم نباشه و بهتر بتوانم ببینم. 14 تا راکت داشتم و پر از مهمات مسلسل، گفتم احمد چهارتا از راست می زنم، چهارتا از چپ، برای احتیاط بهتره چندتا راکت را حفظ کنیم، تا آنجا که ممکن بود پائین آمدم تا مرا ببینند، با نزدیک شدن به هدف، به سرعت اوج گرفته و روی هدف شیرجه رفتم، هشت راکت فرستادم روی آن نقطه، وقتی خوب برگشتم و از نقطه جدا شدم، دیدیم یا حضرت عباس، چه دودی و چه انفجارهای پی در پی، آن دومین نقطه بود، این ماموریت های بسیار مهم من در پاکستان بود و از نقاطی بود که نیروهای روس به علت اشرافی که روی منطقه داشتند مشکلات زیادی را برای نیروهای پاکستانی ایجاد کرده بودند. از یک محلی تیراندازی های زیادی سمت نیروهای پاکستانی انجام می گرفت وتقریباً حالت قتل عام نیروهای پاکستانی را داشت، ما رسیدیم بالای سرشون، و شروع کردیم با تیراندازی به آن سمت آنها که مجبور به فرار از آن محل شدند. حالا من نمی دانم، دروغ نمی توانم بگویم، این ها افغانی بودند، مجاهد بودند، ولی به ما می گفتند این ها کمونیستند، کمونیست ها را باید بیرون کنیم چون روسیه توی افغانستان بود. سربازان پاکستانی را نجات دادیم، و درحال برگشت بودم که روحی پور تماس گرفت و گفت تیکاخان توی فرودگاه است.گل جمالی استاد من در ایتالیا بود، گفت ملی جان حالت خوبه، گفتم خوبم، این ها را نجات دادیم، دارم میام، آن نقطه دیگه پاک شده، گفت تیکاخان رئیس کل ارتش پاکستان تو فرودگاه است. همانطور که در ایتالیا بهت آموزش دادم، بالگرد را در محل مناسبی نزدیک تیکاخان فرود بیاور. گفتم اطاعت. جمعیت زیادی در فرودگاه بودند، اولین کاری که کردم قطع برق سیستم راکت ها و مسلسل بود تا خدای نکرده عمل نکند (در اصفهان یکبار این اتفاق افتاده بود و بدون اراده خلبان یک راکت شلیک شده بود و چون خوشبختانه مشقی بود، آسیبی به کسی نرسید). نزدیک منطقه فرودگاه ارتفاع را کم کردم (با حدود یک کیلومتر فاصله از زمین) و با حداکثر سرعت (12۰نات)، جلوی این ها که رسیدم، بالگرد را بطور عمودی تا ارتفاع زیادی بالا بردم، آن را نگه داشتم، برگشتم، دقیق، عمود به سمت زمین این فرودگاه بود، همه این ها جمع بودند، همینطور که برمی گشتم یواش یواش سرعتم را کم کردم، جلوی همه مدعوین بالگرد را گذاشتمش زمین. روحی پور با عالمت دست فرمان داد بالگرد را خاموش کنم، این کار را انجام دادم و از بالگرد پیاده شدم، کلاه نظامی را گذاشته و یک احترام محکم در نزدیکی تی کاخان گذاشتم، با من دست داد و سوال کرد شما خلبان این بالگرد بودی، گفتم بله قربان من خلبانش بودم، خیلی خیلی تشکر کرد و مراسم تمام شد. تی کاخان رئیس کل ارتش پاکستان یک کماندو تمام عیار و بسیارانسان بود. بالگردرا به سمت آشیانه هدایت کردم و به بچه های فنی گفتم در اولین اقدام راکت ها را با رعایت همه نکات ایمنی از بالگرد پیاده کنند، 6 ماه در پاکستان بودم، مهمات می بردیم، آب و غذا می بردیم، اگر جایی درگیری داشتند می رفتیم کمکشون می کردیم، محل اسکان ما در یک مدرسه قرار داشت که کادر پروازی و فنی مستقر شده بودند. چهار نفر خلبان شنوک با کادر فنی و خدمه مربوطه بودند. 3 نفرهم ما بودیم برای،2۰۵ به اضافه کادر فنی بالگرد، که ما با این وسایل مستقیماً از اصفهان به مرز پاکستان رفتیم(در طول مسیر چندبار سوخت گیری کردیم). حدود ۴۰ نفر بودیم. در طی این ماموریت از گروه ما در چندین نوبت تشکر و قدردانی کردند. روزهای اول و دوم من دیگر نمی توانستم غذا بخورم، می رفتم بیرون یک کالباس، ساندویچی می خوردم، بچه ها گفتند چرا میری بیرون، گفتم آنقدر غذا تنده، زندگی را می سوزونه، البته طولی نکشید که یک آشپز از اصفهان برای ما فرستادند که با آمدن او مشکلات حل شد (گوشت و مر غ و اقالم مورد نیاز را در همان پاکستان خریداری میکردند ولی آشپز ایرانی آن را طبخ میکرد). قبل از برگشت ما به ایران، تیکاخان بازدید چهار روزه به راولپندی، اسالم آباد برای ما گذاشت (با هزینه خودش) که به وسیله دو فروند شنوک انجام گردید( البته این کار خطرناکی بود که ما انجام دادیم چون اگر سانحه ای رخ دهد چندین نفر خلبان و کمک خلبان و کادر فنی از بین میروند که خودش داستانی خواهد شد و سر و صدای زیادی را در دنیا ایجاد میکرد). دو روز در راولپندی بودیم و دو روز در اسالم آباد، با اتوبوس از اکثر نقاط تاریخی و تفریحی این دو شهر دیدن کردیم، پذیرایی در سطحی بسیار بالا و البته توام با احترام، در هر صورت در خاتمه این چهار روز ، بارو بندیل را بستیم و عازم اصفهان شدیم. در گردان دوم به خدمت ادامه دادم تا آنکه مرکز آموزش تشکیل گردید، استادان آمریکایی هم آمده بودند، معاون مرکز آموزش، سرهنگ سرخوش بود (مشخصات فرمانده مرکز آموزش را فراموش کرده ام)، هفت نفر از ما را انتخاب کردند، دوره استاد خلبانی دیدیم، (با دیدن این دوره رنگ کاله ما زرد شد)، خسروداد در بازدیدی که از مرکز داشت گفت، برای جشن فارغ التحصیلی این هفت نفر، از شاه دعوت به عمل خواهد آمد. مدت زیادی نگذشته بود که شاه به مرکز آمد، طی مراسمی مدارک فارغ التحصیلی ما را داد، ماهم تک به تک احترام می گذاشتیم و خودمان را معرفی می کردیم و شاه پاسخ ما را به صورت نظامی میداد (دست نمیداد). در آن مقطع ما فقط جت رنجرو 2۰۵ داشتیم، کبرا و 21۴ بعداً وارد ایران شدند. ما سال 13۵۵ از پاکستان برگشتیم و تا سال 13۵7 در مرکز آموزش تعداد زیادی خلبان را آموزش دادیم. اولین استاد خلبان مورد تایید قرار گرفته بودم که به کالس برای تربیت و آموزش خلبان های جدید رفتم. یک روز حدود ساعت11 که از آموزش برگشته بودم به دفتر مستر ساکی احضار شدم. (ایشان ارشدترین و مافوق همه آمریکائی ها بود). به من گفت شما انتخاب شدی زیرنظر مستر فلیق دوره سر استاد خلبانی را ببینی. همانگونه که قبلاً نیز گفتم، بعد از طی بالاترین دوره خلبانی، آموزش 6 دوره دیگر خلبانان ایرانی را برعهده داشتم که در این دوره ها حتی استادان آمریکایی زیر نظر من کار می کردند.
دسته بندی:
برچسب ها:
جدیدترین اخبار
اجرای آموزش معارف جنگ ۱۶ ساعته برای دانشجویان وظیفه لیسانس به بالا اعزامی ۱۴۹۴/۷/۱…
اجرای آموزش ۱۱ ساعته معارف جنگ برای سربازان فوق دیپلم به پایین در تاریخ…
آموزش معارف جنگ جهت کارکنان وظیفه فوق دیپلم به پایین اعزامی ۱۴۰۴/۰۷/۰۱ در مرکز…
آموزش معارف جنگ جهت کارکنان وظیفه فوق دیپلم به پایین اعزامی ۱۴۰۴/۰۷/۰۱ دوره دوم…
بسم الله الرحمن الرحیم حضور مجموعه ای به نام عقيدتي سياسي در نيروهاي مسلح،…
آموزش معارف جنگ جهت کارکنان وظیفه فوق دیپلم به پایین اعزامی ۱۴۰۴/۰۷/۰۱ دوره اول…
دیدار رئیس گروه معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی خراسان رضوی با امیر…
آموزش معارف جنگ جهت کارکنان وظیفه فوق دیپلم به بالا اعزامی ۱۴۰۴/۰۷/۰۱ در مرکز…