۱۷ آبان ۱۴۰۴
از عملیات های جنگ تحمیلی زیاد خاطره دارم، آبادان که محاصره شده بود، ما فقط هر چی ستاد جنگ به ما میگفت انجام می دادیم، نمی دانستیم کی داره تو این منطقه می جنگد، کدام تیپ هست، ولی تیپ2 قوچان از لشکر77 که اول آمد به منطقه آن را می دانستم، ما با بالگردهای کبرا و با رسکیو 21۴ توانستیم در این محاصره پشت تیپ قوچان را گرفتیم و در عملیات ثامناالئمه (ع) تمام عراقی ها را فرستادیم اونور مارد، یعنی خالی کردیم ارتش عراق شهر دزفول را موشک می زد. ستاد جنگ آبادان من را خواست، من با ،2۰6 جواد عابدی را هم با خودم برداشتم رفتیم ستاد جنگ، استاد دوره عالی تاکتیک ما آنجا بود، من را دید و روبوسی کرد، گفت خیالم راحت شد تو می توانی پیدایش کنی و بزنیش، گفت بیا برویم توی اتاق جنگ که فرمانده کل نشسته بود و بعد به من گفت که یک موشک انداز هست که دارد دزفول را نابود می کند، ما می خواهیم این را پیدا کنیم، ما تصمیم گرفتیم که یک خلبان کبرا و شما به عنوان افسر عملیات بروید نزدیک مرز.گفتم قربان اینجوری نمیشه پیدا کرد، گفتم حدود مختصات را شما بلد هستید، گفت آره تو اتاق جنگ داریم، گفتم برگردیم، برگشتیم آن مختصات را من گرفتم گذاشتم تو لباس پروازم و آمدیم جفیر، جواد عابدی و فضل الله مشهدی را من خواستم، نقشه ها را به هم وصل کردیم و گفتم حدود مختصات این است، 36۰ درجه دور این را یک مایل دایره می زنید، این نقطه را ما شناسایی می کنیم، ببینیم آیا می توانیم پیدایش کنیم یا نه. فردا صبح من دو تا فروند بالگرد سبک برداشتم فول لود مهمات و موشک انداز، هر دوتایشان تاو و موشک انداز و من هم با بالگرد ،21۴ البته خلبانش من نبودم، خدا رحمتش کند سروان مکی آبادی بود که تو این مریضی های کرونا فوت شدند، رفتیم و شرو ع کردیم به گشتن و گشتن، آنجا نیزار بلندی بود، بعد از یک ساعت و پانزده دقیقه من اولین ماشین را دیدم، من با دوربین دو چشم که داشتم نگاه می کردم، جواد عابدی گفت ساعت 1۰ را نگاه کن، پیداش کردم، بالگرد کبرا تاو را اگر جلویش را نگاه کنید دوربین دارد، موشکش را با این هدایت می کند، خیلی قوی هست، سه کیلومتر را میاره دو متری، بهش میگن TCU،گفت پیداش کردم، گفتم جهت، گفت ساعت 1۰ را نگاه کن، ما همه داخل نیزار بودیم فقط روتور (ملخ) بیرونی داشت می چرخید، آمدیم بالا من نگاه کردم، گفتم جلوش را دیدم، یک دونه موشک هم رویش هست، گفت آره خودش است، گفتم خیلی خوب نقطه ای که ما هستیم درست نیست، می خواهم بغلش بندازیم، همگی یواش و هاور مانند و کراس(ساکن و خزنده)، نه اینکه پروازی بریم، ساید فلایت انجام بدیم، جاهامون را عوض کنیم تا وقتی که درست شد من به شما می گویم مخفی شوید دوباره، انجام شد و شمارش کردیم، سه حالت برای موشکش که پرتاب کند داشت، یکی ردی (آماده)، یکی اتک (حمله)، یکی فایر (آتش)، گفتم همه ردی، سوئیچ داره می زنند، گفتم شماره یک ردی، شماره دو ردی، گفتم می رویم بالا، شماره یک اتک ردی،اتک ردی، می رویم بالا، فوری گفت توی ساید دارمش یک، تو ساید دارمش دو، گفت فایر، داشتم با دوربین نگاه می کردم، فضل الله دوتا موشک زد، دو تا موشک هم جواد زد، هر دوتا خوردن کنار این ماشین، یک انفجار بزرگی صورت گرفت، نگو دو تا ماشین بودند ما آن یکی را نمی دیدیم و بغل این دو تا ماشین پر از موشک بود، یک جرثقیل کوچک هم کنار شان بود، خدا رحمتش کند به جناب صیاد شیرازی گفتم عقاب یک، ارمنی هستم، گفت ارمنی بگو، گفتم قربان امشب مردم ذزفول راحت می خوابند، جزغاله شدند، داریم برمی گردیم، برگشتیم و آمدیم، همدیگه را روبوسی کردند. آنجا حاج آقائی از طرف امام آمده بود، با یک ماشین جیپ تویوتا به نظرم با بیسیم با امام یا دفتر امام صحبت می کرد.
دسته بندی:
برچسب ها:
جدیدترین اخبار
آغاز دوره آموزش نظری معارف جنگ در دانشگاه امام خمینی (ره) نیروی دریایی ارتش…
آغاز دوره آموزش نظری معارف جنگ در دانشگاه امام خمینی (ره) نیروی دریایی ارتش…
آغاز دوره آموزش نظری معارف جنگ در دانشگاه امام خمینی (ره) نیروی دریایی ارتش…
حجتالاسلام عباس محمدحسنی رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیست و…
اهدای لوح تبریک انتصاب رییس جدید سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس…
سخنرانی و روایتگری به مناسبت سالروز ۱۳ آبان در جمع تعدادی از دانش آموزان…
بازتاب گزارش تصویری خبری برگزاری افتتاحیه بیست و دومین دوره هیات معارف جنگ در…






