۱۴ آبان ۱۴۰۴
شهادت وطن پور
وطن پورخلبان خیلی خوبی بود. دستور آمده بود که وطن پور به اهواز بیاید جلسه داریم. به خلبان همراه گفته بود برگرد، این سیم های کابل فشار قوی اهواز سه طبقه است، خیلی ارتفاع داشت، خلبان حواسش نبود، کبرا را صاف می برد توی این کابل ها، خود خلبان زنده ماند ولی وطن پور جزغاله شده بود، فوری رسکیو (بالگرد نجات) را فرستادیم، گفت که چی را بیارم تمام سوخته، گفتم تمام سوخته اش را بردارید بیارید، یک تابوت ببرید بریزید توش، خیلی ناراحت شدم، خیلی.
عملیات خیبر
اولین آشنایی من با نیروهای سپاه، در عملیات خیبر بود و زیاد با آنها کاری نداشتیم. من در تمام حمله های اصلی ایران در دفاع مقدس، به عنوان افسر عملیات حضور داشتم. در عملیات خیبرکه 22 روز طول کشید و ما جزیره شمالی و جنوبی را تصرف کردیم، نیروهای خودی می آمدند سنگر درست کنند، نیم متر می کندند آب میزد بیرون، چون هور بود. تعداد زیادی، مخصوصا از بچه های سپاه شهید شدند و بالگرد شنوک مدام اینها را در مجنون شمالی و مجنون جنوبی تخلیه می کرد.
افسر عملیات بودم یکدفعه دیدم همین جواد عابدی دوید تو چادر، چون ما تو چادر زندگی می کردیم، صبح تا غروب با گلوله می جنگیدیم و شب هم با مارهای افعی که داشتیم می جنگیدیم، آخه زیر چادر می خوابیدیم و خیلی مار آنجا بود. یکدفعه دیدم جواد عابدی دوید تو چادر من، گفتم جواد چی شده، گفت شنوک داره می خوره زمین، این اشتباه داره میاد، من دویدم از چادر بیرون، دیدم داریوش امین طاهری بود، این توی گردش، بالگرد را در گودی گذاشت، گفتم یا حضرت عباس، ملخش خورد زمین، آمد لوپ ۹۰ درجه بزند، شنوک بوئینگ، برای این کار ساخته نشده، خورد زمین و آتش گرفت، فوری پریدند و خالصه خودشان را نجات دادند، بعد آوردنش گذاشتنش فرمانده مرکز آموزش، دوباره ایشان سرگرد بود و من سرهنگ تمام بودم، که رفتم عقیدتی سیاسی نزد حاج آقا طاووسی گفتم که تکلیف من را روشن کنید، نمی شود من رئیس استاندارد مرکز سرهنگ تمام و ایشان سرگرد باشه، من هر روز صبح ساعت 6 باید بریف (توجیه) کنم، من که توی بریفینگ (اتاق توجیه) باشم ایشان به عنوان فرمانده پایگاه داره میاد و سرگرد هست، کسی نمیتواند خبردار بده، اشتباه است، تصمیم بگیرید که چیکار می خواهید بکنید، که بعد جلسه گرفته بودند و من را خواستند و گفتند شما از فردا با لباس شخصی بیا، من را نگه داشته بودند که چهار نفر فلایت کاماندر(فرمانده پروازی) برای ،2۰6 ،2۰۵ کبرا و 21۴ تربیت کنم، تنها فلایت کاماندر باقی مانده بعد آمریکایی ها بودم، که هفت ماه و بیست و یک روز بیشتر خدمت کردم، اینها را تربیت کردم، رفتم داخل بالگرد، نیم ساعت نشستم و خیلی زیاد گریه کردم و بغلش کردم و آمدم پایین. وضعیت تغذیه در این ماموریت عالی بود، خیلی خوب بود، عدس پلو زیاد می خوردیم، غذاهایی که می آوردند کلی گرد و خاک روش بود، با وانت می آوردند مخصوصا غذاهای مقر نجف آباد که نزدیک منطقه خیبر بود، آنجا فرمانده سپاهش هم من را می شناخت چون من افسر عملیات خود عملیات خیبر بودم، غذاهاش بد نبود خوب بود، ولی می آمدیم پایگاه میدوی، آنجا دیگه غذاهاش مثل هتل بود و خیلی خوب بود.
دسته بندی:
برچسب ها:
جدیدترین اخبار
آغاز دوره آموزش نظری معارف جنگ در دانشگاه امام خمینی (ره) نیروی دریایی ارتش…
حجتالاسلام عباس محمدحسنی رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیست و…
اهدای لوح تبریک انتصاب رییس جدید سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس…
سخنرانی و روایتگری به مناسبت سالروز ۱۳ آبان در جمع تعدادی از دانش آموزان…
بازتاب گزارش تصویری خبری برگزاری افتتاحیه بیست و دومین دوره هیات معارف جنگ در…
افتتاح نمایشگاه هیئت معارف جنگ شهید «سپهبد علی صیاد شیرازی» در دانشگاه علوم دریایی…
آموزش معارف جنگ جهت کارکنان وظیفه اعزامی ۱۴۰۴/۰۷/۰۱ در مرکز آموزش ابوعطا پایگاه هشتم…
افتتاحیه بیست و دومین دوره نظری هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی امروز در…







